این دومین بار است که سریالی از مهران مدیری، پزشکان ایران را برآشفته می‌کند. نوروز ۸۷، «مرد هزارچهره» (سری اول) و نوروز ۹۳، «در حاشیه».
Modiri 1

تلویزیون ایران تبلیغ سریال جدیدی به نام «شمعدونی» را پخش کرده است که تاریخ و زمان پخش آن به معنای پایان زودتر از موعد سریال «در حاشیه»، به کارگردانی مهران مدیری است.

خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا‌)، روز شنبه ۲۹ فروردین ماه در گزارشی نوشته است که «هر چند شبکه سه تاکنون خبری رسمی درباره پایان زودتر از موعد سریال در حاشیه اعلام نکرده، اما تبلیغ سریال جدید شمعدونی، خبر از پایان زود هنگام سریال مدیری می‌دهد.»
به نظر می‌رسد انتقادهای پزشکان و به دنبال آن‌ها، وکیلان از این سریال، در نهایت مدیران تلویزیون دولتی ایران را به جلوگیری از ادامه پخش این سریال واداشته است.
خبرگزاری مهر اما در گزارشی از ادامه پخش سریال در حاشیه خبر داده و نوشته است که این روزها پیش تولید فاز دوم این سریال آغاز شده و تیم سازنده، تولید قسمت ۲۵ به بعد این سریال را در دست دارد.
این خبرگزاری اعلام کرده که امشب (شنبه ۲۹ فروردین ماه) ساعت ۲۱:۱۵، قسمت بیست و دوم این سریال از شبکه سه پخش می‌شود.
مشخص نیست که کدام یک از این روایت‌ها عملی خواهد شد.
حاشیه‌های «در حاشیه» حالا به وکیلان هم رسیده و کانون وکلا -به عنوان بزرگ‌ترین تشکل صنفی وکیلان- رسما واکنش نشان داده‌ است اما این اعتراض‌ها تا چه اندازه به جا و درست است؟

تخصص: اشتباه مرگ‌بار

رویکرد جامعه پزشکی به سریال مدیری و دعوت گروهی از پزشکان از همکاران‌شان برای تجمع در اعتراض به این سریال، واکنش تند کاربران شبکه‌های اجتماعی را به دنبال داشت و بسیاری، از تجربه‌های خود از برخورد بد پزشکان و اشتباه‌های پزشکی نوشتند که عواقب جبران ناپذیری برای بیمار داشته است. رسانه‌های آنلاین و تلویزیون‌های فارسی‎زبان اما روایت‌های مختلفی از زبان مخاطبان‌شان منتشر کردند.
یک شهروند از رشت اما به رادیو زمانه می‌گوید که چند سال قبل پزشک متخصص مجاری ادراری هنگام انجام ختنه، سه‌چهارم آلت کودک شش ساله را بریده است: «پسردایی‌ام در ده‌سالگی هنوز ناچار است از “سوند” استفاده کند تا مجاری ادراری‌اش بسته نشود. در سن بلوغ هم باید جراحی دیگری انجام دهد.»
به گفته این شهروند، آسیبی که به این کودک وارد شده، جبران‌ناپذیر است.
شهروند دیگری درباره تجربه بد خود از پزشک و بیمارستان می‌گوید: «به دلیل دل‌ درد شدید به اورژانش مراجعه کردم. بعد از چند ساعت توسط پزشک متخصص ویزیت شدم و تشخیص سرطان روده داد. گفت سریعا باید جراحی شوم. من زیر بار نرفتم و به بیمارستان دیگری رفتم. آن‌جا گفتند یک التهاب ساده روده است و بعد از یک روز مرخص شدم.»
این شهروند می‌گوید که اگر زیر تیغ جراحی می‌رفت، معلوم نبود چه بلایی بر سرش بیاید.
یک فعال حقوق زنان که پدرش اخیرا درگذشته است اما در صفحه فیس‌بوک خود نوشته است که پزشکان خون‌ریزی مغزی پدرش را گرفتگی عضلات گردن تشخیص داده بودند و او یک هفته در خانه درد می‌کشیده است. پس از تشخیص هم، آی‌سی‌یو برای بستری کردن او جا نداشته و نهایتا خیلی دیر و به واسطه یک «آشنا» در آی‌سی‌یو بستری می‌شود. بعد داروهای تجویزی، باعث آب‌ آوردن ریه بیمار شده است. تشخیص پزشک در خصوص زمان دادن غذای رقیق هم اشتباه بوده و همین غذا، به دلیل ناتوانی بیمار از بلعیدن، وارد مجاری تنفسی او می‌شوند و بیمار مجددا به آی‌سی‌یو منتقل می‌شود و در نهایت به کما می‌رود.
او در ادامه نوشته است: «وقتی پدرم مشکل تنفسی داشت، به جای مراقبت ویژه، فقط از این اتاق بخش به اتاق دیگر منتقل می‌شد. صبح روزی که هنوز به کما نرفته بود، پزشک متخصص معالجش در دسترس نبود و نه در بیمارستان، که اصلا شاید در ایران نبود. ما سعی می‌کنیم فراموش کنیم اما ظهر آن روز، یکی دو ساعتی “هیچ‌کس” در ایستگاه پرستاری بخش نبود که به او بگوییم پدرم دوباره تب کرده است. بعدتر هم پرستار داروی پایین آوردن تب را داخل داروی دیگری ریخت که فشار خون را بالا می‌برد و ….»
شهروند دیگری به رادیو زمانه می‌گوید که پزشک جراح مغز، هنگام جراحی توموز مغزی خواهر همسرش در ۳۳ سالگی، به اشتباه یکی از رگ‌های بیمار را می‌برد که به مرگ بیمار ختم می‌شود.
روایت‌ها از اشتباه‌های پزشکی -هم در تشخیص، هم در تجویز و هم در جراحی- آن‌قدر زیاد است که این روزها وقتی پای بیماری‌های جدی در میان باشد، ایرانی‌‌ها کمتر به تشخیص “یک” پزشک اعتماد می‌کنند.

کاسبان جانِ مردم

در کنار این ماجراها، برخی پزشکان به کاسبکار بودن و بازاری‌ مسلکی متهم‌اند. کاربران شبکه‌های اجتماعی و فعالان حوزه‌های مختلف می‌گویند که در مقابل مسائل مالی، جان بیماران هیچ ارزشی برای پزشک‌های ایران ندارد. در بسیاری از بیمارستان‌ها، تا زمانی که هزینه درمان به حساب بیمارستان واریز نشود، بیمار حتی بستری هم نمی‌شود. پزشکان متخصص دستمزدهای نجومی دریافت می‌کنند و حق ویزیت‌های عجیب‌ و غریب می‌گیرند.
چهار سال قبل بود که مسئولان یک بیمارستان، دو بیمار را که هزینه درمان را نپرداخته بودند، کنار جاده از آمبولانس به بیرون پرتاب کردند.
جراحانی که اسم‌ و رسمی به‌ هم زده‌اند، دستمزدهای بالایی دارند و به بیمار به چشم مشتری نگاه می‌شود.
ایران احتمالا از معدود کشورهایی است که پزشکی‌اش هم دچار منطق «اقتصاد بازار آزاد» شده است.
یک شهروند تهرانی به رادیو زمانه می‌گوید: «پدرم قرار بود توسط یکی از جراحان معروف مغز عمل شود. جراح دیگری که اسم‌ و رسم چندانی نداشت، مدام تماس می‌گرفت که این فقط اسم در کرده و من با پول کمتری، همان کار را می‌کنم.»
پزشکان در ایران، همواره جایگاه خاصی داشته‌اند. روزگاری به‌ خاطر دانش‌ و البته کمک‌شان به انسان‌های ضعیف و بیمار و حالا احتمالاً به‌خاطر موقعیت مالی افسانه‌ای‌.
به گفته مسعود پزشکیان، یکی از وزیران بهداشت ایران، در ۱۱ سال گذشته، درآمد جراحان ۱۵ برابر، پزشکان بخش بی‌هوشی شش برابر، داخلی ۲۷ برابر و هتلینگ بیمارستانی ۱۶ برابر شده است. بیشتر پزشکان متخصص و اسم‌ و رسم‌دار، بخشی از سال را در خارج از ایران می‌گذرانند.
در حالی که پرستاران در سال‌های اخیر مدام در اعتراض به وضعیت معیشتی و کاری و دستمزدشان اعتراض کرده‌اند، اعتراض‌های پزشکان محدود می‌شود به سریال‌های مهران مدیری.

فساد، حتی در کاسبکاری

چندی پیش یک روزنامه‌نگار زن در توییتر خود نوشته بود که پس از زایمان، ۳۰‌ سی‌سی عفونت در شکمش باقی مانده که دلیلش ساکشن نادرست بوده است. او روایت کرده که از ساعت ۱۱ شب تا ۱۱ صبح روز بعد در بیمارستان درد می‌کشیده چون بچه‌ دکتر زنان و زایمان، صبح آزمون قلم‌چی داشته.
Hospital-Surgery
این روزنامه‌نگار همچنین نوشته بود که در صورتحساب بیمارستان، اسم شوهر دکتر زنان به عنوان کمک‌جراح آمده بوده، درحالی که او در اتاق عمل حضور نداشته و بیمارستان هم از عدم حضور او اطلاع داشته است.
با این حال علیرضا زالی، رئیس سازمان نظام پزشکی ایران می‌گوید که نظام سلامت در ایران، سالم‌ترین نظام سلامت در جهان است. جمله‌ای که می‌توان آن را در کنار اظهارنظرهای کم‌نظیری چون «ایران آزادترین کشور دنیاست»، طبقه‌بندی کرد.
در سوی دیگر، محمد شریفی مقدم، دبیرکل خانه پرستار، ۲۵ فروردین امسال به سایت الف گفته است: «نظام سلامت در ایران بسیار فاسد است، بسیار فاسدتر از آن چیزی که در سریال “در حاشیه” به تصویر کشیده شده است.»
دبیرکل خانه پرستار و عضو شورای عالی نظام پرستاری، دریافته است که شهروندان ایرانی، پزشکان و به‌ ویژه جراحان را «کاسب‌ مسلک» می‌نامند. او گفته است: «حتی کاسبی هم یک قاعده و قانونی دارد و مقدار مشخصی از سود را مد نظر قرار می‌دهند، اما متخصصان با دریافت ارقام نجومی تمامی قاعده و قانون کاسبی را بر هم می‌زنند و چون فرد بیمار در قبال زندگی خود معامله می‌کند، ممکن است تمام داشته‌های خود را به حراج بگذارد تا چرخ کاسبی دکترها بچرخد.»

آن‌سوی ماجرا

از آن‌جا که حوزه سلامت با جان انسان‌ها سر و کار دارد، فساد و اشتباه در آن‌، هم جبران‌ناپذیرتر و هم عیان‌تر است. ضمن این‌که خلاف تبلیغات دستگاه حاکم، سطح امکانات و خدمات بهداشتی در کشور، هم از نظر سخت‌افزاری و هم از نظر نرم‌افزاری پایین است و مقایسه ایران با کشورهای توسعه‌ یافته، دقیق و درست نیست.
پزشک جوانی که سال ۹۱ فارغ‌التحصیل شده است، به رادیو زمانه می‌گوید: «به دلیل سیستم غلط ارجاع بیمار در ایران، بخش بزرگ جامعه درمانی در نقطه کور چشمان اجتماع قرار گرفته‌اند و تنها بخش کوچکی به ملاک قضاوت اجتماع بدل شده‌اند. در دوران تحصیل، مدتی در بیمارستانی مشغول به کار بودم که به عنوان بیمارستان مرکزی استان، تنها مجموعه‌ای از ساختمان‌های ویرانه باقی‌مانده از عصر رضا شاه بود و مثل تمام بیمارستان‌های دولتی، بخش عمده خدمات مستقیم درمانی، به دست انترن‌ها (با حقوق ۱۰۰ هزار تومان در ماه) و رزیدنت‌ها (با حقوق حدود ۵۰۰ هزار تومان در ماه) صورت می‌گرفت. اما بخشی از حیاط این ویرانه، به پارکینگ اتومبیل‌های لوکس پزشکان فوق‌ تخصص تبدیل شده بود که هر چند وقت یک بار، برای نظارت بر درمان بیماران، سری به مجموعه می‌زدند. همواره برایم این پرسش مطرح بود که همراهِ بیماری که با اضطراب و نگرانی، در میان این ساختمان‌های متروکه این سو و آن‌سو می‌دود و حتی نمی‌داند که چه مقدار از مبالغ هنگفتی که واریز کرده، سهم پزشکان و پرستارانی است که مستقیماً مشغول درمان بیمار او هستند، با دیدن این پارادوکس، به چه احساسی دچار خواهد شد؟»
او به مشکلات جامعه پزشکی هم اشاره می‌کند و می‌گوید: «شیوع بالای افسردگی و اختلالات اضطرابی در درمان‌گران ایرانی، میزان قابل توجه مشکلات خانوادگی و طلاق (که عمدتا از تصورات افسانه‌ای همسران و خانواده‌های‌شان درباره شرایط زندگی و درآمد پزشکان منشأ می‌گیرد)، ناامنی‌های فیزیکی و روانی در محیط کار (به‌ویژه اورژانس)، محدودیت و فرسودگی دستگاه‌های در دسترس، انتظار‌های غلط بخش قابل توجهی از جامعه از پزشکان و … از مهم‌ترین مشکلات جامعه پزشکی است.»
بر اساس آن‌چه مشاهده می‌شود، جامعه پزشکی هم در ایران دچار فسادی گسترده است و اشتباه‌های جبران‌ناپذیر و گاه مرگ‌بار پزشکان، به امری عادی و روزمره در نظام سلامت ایران تبدیل شده است.
واقعیت اما این است که در این زمینه نه آمار دقیقی ارائه می‌شود و نه پژوهش کاملی در دست است. رسانه‌ها هم در انعکاس واقعیت با انواع محدودیت‌ها مواجهند و گردش اطلاعات، محدود، کنترل‌ شده و موردی است.
این که فساد و اشتباه پزشکان، در عمل چقدر بر روند درمان بیماران موثر است، مسأله‌ای است که نمی‌توان درباره آن بر اساس روایت‌های موردی شهروندان و انکارهایی مانند آن‌چه از رئیس سازمان نظام پزشکی کشور نقل شد، قضاوت کرد.