حرکت در سطح

  • من را فرانسوی ببوس

    روايتی است از زير گلو تا پشت گردن که آيه هايش به خط نستعليق آمده اند. رنگ پريده از خواب های غمگين. شصت و يک سوره از تورات تنی. بخش شعرها به عنوان "من را فرانسوی ببوس" عاشقانه هايى ست همراه با واکنش های سياسی و اجتماعی. شعرها سايه هايی هستند، افتاده روی قبرها با تابوت های آماده، رو به درخت های خشک شده ، رو به آدم های خشک شده ، رو به آهن های به کار رفته در تن. بغلشان رفت به آغوش، بغلشان کنيد. بغلشان کنيد.

    • این برنامه شعر خوانی هوشنگ چالنگی POEM

      و گزارش این علف بی رنگ به همراه تو این گونه ست اگر این شب ست اگر این نسیم به همراه تو نواده ی خوابالود هم سیاهی ی تنها خود تویی بهین شب تنها که خود می سازی و آبها که در پای تو می خسبند رنگ می گیرد. .

    • گفتگوی رادیویی با رضا قاسمی

      غلطید به پهلوی راست. مدتی همینطور بی‌حرکت ماند؛ خیره به نور ملایمی که از پنجره رو به کوچه می‌آمد. دستش را از زیر لحاف بیرون آورد و چراغ را خاموش کرد. شانه‌هایش زیر لحاف تکان‌تکان می‌خورد

    • عدوی تو نیستم من، انکار توام

      ناما جعفری، شاعر ایرانی، در مجموعه‌ای با عنوان «تجمع در سلول انفرادی» کوشیده است تجربۀ پرورده و بالیده شدن اندیشه و عاطفۀ شاعران ایرانی را در برخورد به فرایافت پیکار مدنی نمایش دهد.

    • من یک ادوارد دست قیچی هستم ای تیم برتون لعنتی

      آدم به دوستی این موجودات عجیب، اما معصوم و صادق بیشتر می‌تواند اعتماد کند تا کسانی که پشت علاقه‌شان یک دنیا خودخواهی، منفعت‌طلبی و ریاکاری نهفته است. من ترجیح می‌دهم در آن قلعه گوتیک با ادوارد دست قیچی زندگی کنم، از رولت‌های گوشت سویینی تاد بخورم

    • چشمان کاملاً باز استنلی کوبریک

      هفت سال بعد، «کوبریک» فیلم تحسین‌برانگیز «غلاف تمام فلزی» را درباره جنگ ویتنام به‌تصویر کشید. آخرین فیلم این نابغه سینما در سال ۱۹۹۹ و با فاصله ۱۲ سال بعد از فیلم قبلی ساخته شد؛ «چشمان کاملا بسته» با بازی «تام کروز» و «نیکول کیدمن» که از جشنواره ونیز موفق به کسب جایزه شد.

۱۳۹۰ دی ۲۷, سه‌شنبه

شکنجه سفید حد فاصل امر امکانی و ضروری



(سیمین روزگرد)(۲۹ آذرماه ۱۳۹۰)(سرچشمه گرفته از هرانا )
موضوعی که من را بر آن داشت مطلب پیش رو را به نگارش درآورم، خواندن بخشی از خاطراتی ست که سارا شورد چندی پیش در روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز نوشت. سارا شورد یکی از سه خبرنگار و کوهنورد آمریکایی ست که در ۸ مرداد ماه ۱۳۸۸ (۳۱  جولای ۲۰۰۹) توسط نیروهای امنیتی تحت اختیار دولت ایران، در مناطق مرزی غرب ایران دستگیر شده بودند.
"سارا شورد"، "شین بائر" و "جاشوا فتال" برای تهیه ی گزارش در رابطه با انتخابات کردستان عراق به آن محل سفر کرده بودند که توسط نیروهای امنیتی ایران به علت آنچه ورود غیر قانونی به خاک ایران عنوان شد، بازداشت و بعدها با اتهام جاسوسی مواجه شدند.
خانم شورد در این نوشته اشاره می دارد "پس از آزاد شدن از زندان در کمال تعجب متوجه شده که کنوانسیون سازمان ملل متحد علیه شکنجه که از معدود معاهداتی است که دولت آمریکا نیز آن را پذیرفته است، نگهداری زندانیان در سلول انفرادی را از مصادیق شکنجه نمی‌داند."
اما به واقع سلول انفرادی و دیگر محدودیت‌هایی که یک سیستم اطلاعاتی- امنیتی برای زندانی به وجود می آورد و در دسته‌ی شکنجه‌ی سفید(Torture white) قرار می‌گیرد، چیست؟
"شکنجه‌ی سفید"، (این نوع شکنجه در سازمان سیا CIA"" به شکنجه تمیز معروف است و در ایران نیز با عنوان شکنجه نرم هم، از آن یاد می شود) به شکلی از شکنجه گفته می‌شود که به جای آسیب زدن به جسم زندانی(و دیگر انواع اعمال شکنجه فیزیکی) روح و روان وی را تحت تاثیر قرار داده تا سیستم فکری انسان مختل شود. این نوع شکنجه زندانی را مجبور به فرو رفتن در خود و سیر قهقرایی ذهن می نمایند.
اصول تئوری و عملی این نوع شکنجه بر پایه ی دستاوردهای روانشناسان است و زمان شکل گیری آن را به طور مشخص بایستی دوران پس از پایان جنگ جهانی دوم دانست.

شکنجه‌ی سفید، آلترناتیوی برای تعذیب
در نیمه‌ی اول قرن هجدهم بدن به منزله‌ی آماج اصلی سرکوب کیفری، مورد تعذیب قرار می‌گرفت. اشکال تعذیب در آن برهه از زمان، مواردی چون درآوردن چشم، مثله شدن، داغ خوردن و ریختن مواد مذاب و پوست کنده شدن تا استفاده از گیوتین و گرداندن شهروندان در انزار عمومی را در بر می‌گرفت و طبعاً ترس و وحشت عمومی را نیز به بار می‌آورد.
اما در اواخر همین قرن و اوایل قرن نوزدهم نمایش سیستم تعذیب و درد که از نگاه فوکو در آن قدرت کاملاً ملموس و جلوه‌های عیان دارد،  اندک اندک محو شد، "متخصصین زبده" به جای "جلادان" به کار گرفته شدند و "روح" جای "بدن" را گرفت و هدف از "حذف مجرم"، به "اصلاح آن" تغییر کرد.
از سویی در آن برهه از زمان و با ابراز انزجار جهانیان از افشای به کارگیری شکنجه به دست نازی‌ها، قدرت‌های بین المللی که از یک سو با صدور اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر در ۱۰ دسامبر ۱۹۴۸ و محکومیت رویارویی جسمی با محکوم برای زیر سوال نرفتن اصل انسانیت، متعهد شده بودند به مفاد مندرج در آن (یکی از این مفاد محکومیت هر نوع شکنجه است) پایبند باشند، و از سوی دیگر با بحران هایی از قبیل جنگ سرد مواجه بودند؛ با چالش مواجه شدند.
این تحولات سیستم‌های اطلاعاتی را بر آن داشت که طرحی سیاسی- اخلاقی را به کار بندند، تا علاوه بر کسب اطلاعات کافی، اعترافاتی نیز از سوی برخی چهره‌های سرشناش در برابر دوربین اخذ شود و در مقابل آثار جسمانی‌ای هم در بین نباشد و به واقع تنبیه و مجازات را به پنهان ترین بخش فرایند کیفری بدل نمایند.
عدم ایجاد آثار جسمانی در شکنجه برای سیستم‌های اطلاعاتی دو مزیت عمده را در بر داشت: سیستم در چنین شرایطی مورد مواخذه‌ی بین المللی قرار نمی‌گرفت و شاید مهم‌تر از آن، پخش اعترافاتی که هیچ‌گونه علائم شکنجه بر ظاهر متهم را نشان نمی‌داد، برای مردم قابل باورتر می‌نمود و البته که این نوع نمایش و تصویر کردن اخلاق همگانی، رعب و وحشت فزاینده‌ای نیز را در جامعه ایجاد می‌کرد.
در چنین شرایطی فردی که مجرم تلقی می‌گردد، از یک سو طرد شده از سوی دیگر بکار گرفته می‌شود. در واقع وی به منزله‌ی ابژه و هم به عنوان ابزار اعمال قدرت در نظر گرفته می‌شود.
طبق یک یادداشت سازمان سیا که از طبقه بندی محرمانه خارج شده است، پژوهشی در اواسط دهه ۱۹۵۰ توسط این سازمان کلید خورده بود که پیرامون "فنون ویژه‌ی بازجویی" ست. این برنامه شگردهای متعدد و غیرمعمول بازجویی از جمله "ارعاب روانی" و چیزهایی نظیر انزوای کامل و نیز استفاده از داروها و مواد شیمیایی را مورد بررسی و پژوهش قرار داده بود. ظرف دهه‌ی بعد و در پی یافتن راه‌هایی جدید برای درهم شکستن مقاومت زندانیان مظنون به کمونیست یا جاسوس دوجانبه بودن، ۲۵ میلیون دلار صرف این پژوهش شد و هشتاد انسیتو، از جمله چهل و چهار دانشگاه و دوازده بیمارستان، با این برنامه همکاری می کردند.

مرحله‌ی آغاز شکنجه‌ی سفید
به زعم نگارنده، نقطه‌ی آغاز شکنجه‌ی سفیدی را که بر فرد زندانی اعمال می شود؛ بایستی حتی قبل از ورود وی به سلول انفرادی قلمداد کرد. شکنجه به عنوان کیفری قبل از اثبات جرم است، چرا که به اعتقاد سیستم‌های توتالیتر، اساساً "مظنونِ بی‌گناه" نداریم.
سیستم‌های اطلاعاتی برای بازداشت یک فرد(این نوشتار اصولاً در خصوص متهمین با جرایم سیاسی- امنیتی ست) که معمولاً مسلح هم نیست، تعداد زیادی از ماموران امنیتی خود را با رمزگزاری‌های عملیاتی به ظاهر پیچیده بسیج کرده و اقدام به بازداشت می‌نمایند. در چنین حالتی، بازداشت عموماً با ایجاد فضایی شالوده از رعب و وحشت، استفاده از الفاظ رکیک و شیوه‌ی تحقیرآمیزی از دستگیری همراه است.
هم چنین در برخی موارد که به محل محل کار و یا زندگی افراد هجوم برده می‌شود، بازداشت با تفتیش وسایل و بعضاً بر هم زدن بی دلیل نظم محل مورد اشاره و فیلم برداری از موقعیت همراه می‌شود.
پس از آن نیز فرد یا افراد مورد اشاره، عموماً پس از دستگیری‌های التهاب آور، تمامی مسیر موجودی که بایستی تا رسیدن به محیطی ثانویه( بازداشتگاه یا زندان) نیاز هست؛ با چشمانی بسته و بعضاً کیسه ای بر سر طی کنند.

سلول انفرادی، مصداق بارز شکنجه
نظام زندان و روش‌های محبوس کردن مجرمان، تردیدها و سوال‌های جدی و عمیقی را ایجاد کرده است چرا که این نظام علاوه بر سلب آزادی افراد، ماهیتاً قدرت تنبیه را طبیعی و مشروع کرده و آستانه‌ی تسامح را پایین آورده است. زندان، که به راستی باید گفت، راه حل قبیحی ست، از نگاه برخی جامعه شناسان کاری را ادامه می دهد که در جای دیگری آغاز شده است.
جدا از این دیدگاه، سلول انفرادی به خودی خود مصداق بارز شکنجه است چرا که همان طور که پیش‌تر هم اشاره شد، از مهم‌ترین ابزار شکنجه‌ی سفید، محبوس کردن زندانی در سلول‌های انفرادی با هدف ایجاد محرومیت‌های حسی و ایزوله نگه داشتن اوست و از آنجایی که انسان ذاتاً موجودی اجتماعی ست که به مثابه‌ی مظهر و مجموعه‌ی تمامی روابط اجتماعی مطرح است، به هنگام قطع تمامی روابطش با دنیای بیرون ضربه‌ی شدیدی بر پیکرش وی وارد خواهد آمد.
این در حالیست که بر اساس باور غلطی که شکل گرفته است، متاسفانه سلول انفرادی عموماً با حبس در بند عمومی یکسان شمرده می شود.
موارد ذیل بخشی از انواع شکنجه‌ی سفید است که در مرحله‌ی حضور زندانی در سلول انفرادی بر وی اعمال می‌شود. بدیهی ست که موارد متعدد دیگری نیز می‌تواند وجود داشته باشد که از دید نگارنده مستتر مانده است.
- محرومیت های حسی و خواب های طولانی مدت: این وضع که بعضاً با تجویز داروهای خواب آور همراه است، حالت دفاعی فرد را تا سطح قابل ملاحظه‌ای پایین می‌آورد و حتی در تصور فرد از خویش اختلال ایجاد می‌کند.
- عدم فرصت حرف زدن با دیگران: در بسیاری از مواقع و برای مدتی نامحدود زندانی حتی از حق دیدن بازجویان و زندانبانان نیز محروم است. این حسِ تنهایی مطلق موجب می شود که فرد تصور کند، در چنین شرایطی رها شده و اساساً هیچ کس به فکر وی نیست.
- بی‌خبر نگه داشتن زندانی از اخبار و اطلاعات: عدم در اختیار داشتن هرگونه وسایل ارتباطی با بیرون از زندان از قبیل تلفن، روزنامه و تلوزیون زندانی را به ورطه‌ی خلاء فرو می‌کشاند.
- عدم آگاهی نسبت به مکان: همان طور که اشاره شد، زندانی به علت اجبار در استفاده از چشمبند، تا مدت‌ها ممکن است جایی غیر از چهاردیواری سلول خود که نسبت به موقعیت جغرافیایی آن هیچ گونه اطلاعاتی ندارد، نبیند.
- کیسه بر سر کشیدن حین انتقال و بازجویی: این عمل در راستای عدم آگاهی نسبت به مکان و همینطور عدم مشاهده‌ی افراد دیگری از قبیل مسئولان مربوطه و سایر زندانیانی که ممکن است در آن محل قرار داشته باشند، انجام می‌پذیرد.
- عدم آگاهی نسبت به زمان: جلوگیری از تابش نور خورشید به درون سلول که به علت نبود پنجره است و همینطور عدم حق استفاده از هواخوری و استنشاق هوای آزاد، به عدم آگاهی نسبت به زمان که یکی از مهم‌ترین الزامات ایجاد اختلال در سیستم فکری فرد و پسرفت ذهنی می‌باشد، می‌‍‌‌انجامد. در برخی موارد هم که زندانیان از روی وعده‌های غذا می توانند زمان را حدس بزنند، زندانبانان فواصل بین وعده‌هایی غذایی و نوع غذا را تغییر می دهند؛ مثلاً به جای صبحانه سوپ و به جای شام برنج در اختیار زندانی قرار می دهند.
- تغییر دادن دمای سلول: این وضعیت که گاهاً ده‌ها درجه اختلاف دمایی در بازه‌ی زمانی اندکی(مثلاً یک شبانه روز) را در بر می گیرد، سیستم حسی -دفاعی فرد را مختل می نماید.
- نور کم و یا بسیار زیاد در سلول: این امر که به منظور یکنواختی شب و روز اعمال می شود، بعد از مدت کوتاهی زندانی را به شدت کلافه می‌کند. در مواردی دیده شده که زندانی برای استراحت به اجبار به همان چشمندِ ناخوشایند خود در سلول پناه می برد تا بتواند، برای مدتی از گزند نوری خسته کننده در امان باشد.
- مجبور کردن زندانی برای اینکه بایستد: این حالت که فرد برای مدتی طولانی در نقطه‌ای بی حركت وادار به ایستادن می شود، خستگی مفرط فیزیكی ایجاد می کند. در این روش فشار فیزیكی و روانی به گونه‌ای توامان عمل می‌كنند.
- استفاده از دستبند و پابند در شرایط مختلف: استفاده از دستبند و پابند برای زندانیان جدا از اینکه جنبه ی تحقیرآمیز دارد، حس لامسه‌ی فرد را دچار اختلال می کند. در برخی موارد دیده شده که استفاده از دستبند با کشیدن دستکش‌های نایلونی بر دست همراه است و یا اینکه مدت‌ها بازوها و دستان زندانیان در لوله‌هایی مقوایی قرار می‌گیرد تا حس لامسه‌شان مختل شود.
- ایجاد وحشت و ارعاب مضاعف: گاهاً از آنچه شخص بازداشتی بنا به ویژگی‌های روانی خود از آن می هراسد(مثل  ترس از سگ و صدای آن) برای ایجاد استرس بهره می‌گیرند.
- پخش اصوات گنگ و مبهم: پخش صداهایی گنگ و نامهفوم که بعضاً با گریه و ناله همراه است و می‌تواند برای زندانی تداعی‌گر شرایط نامساعد و یا حضور نزدیکانی هم‌چون پدر، مادر، همسر و یا رفیقانش در زندان باشد. این روش منجر به ایجاد توهم در ذهن انسان می‌شود.
- فضایی آلوده در سلول: سلول‌های انفرادی از لحاظ عدم استانداردهای بهداشتی، مواردی از کهنگی محیط مورد نظر تا وجود حیوانات موذی را در بر می‌گیرد. هم‌چنین وسایلی محدودی از قبیل پتو و چشم بند که در سلول در اختیار زندانی قرار می‌گیرد، گاهاً تا آن حد آلوده است که بوی تعفن آن، خصوصاً در روزهای اولیه تحمل کردن فضای سلول را غیرقابل تحمل‌تر می‌کند.
- سلول های انفرادی بسیار کوچک: محبوس کردن زندانی در سلولی بسیار کوچک که در برخی موارد اندازه‌ی آن به یک در یک نیز تقلیل داده می‌شود، امکان استفاده‌ی حداقلی فرد از فضای سلول برای فعالیت‌های جسمی نظیر راه رفتن و ورزش کردن را هم از بین برده و زندانی را مجبور به سکون هرچه بیشتر و قرار گیری در یک حالت معین(خوابیده، ایستاده یا کز کرده) می‌نماید.
- پخش برخی ره‌آوردهای اخلاقی-مذهبی به صورت مستمر: در جوامع مذهبی-سنتی منجمله ایران، برای زندانیان در سلول انفرادی به صورت مستمر اصواتی از جمله اذان، قرآن، نوحه و برخی سرودهای مذهبی را پخش می‌کنند.

تداوم شکنجه‌ی سفید در بازجویی‌ها
در شرایطی که زندانیانِ شکه شده، در دریای نیستی و در حالی که چشم‌ها و گوش‌ها و دستان آن‌ها از تشخیص موقعیت شان عاجز است، غوطه‌ور اند و بعضاً به وسیله دارو تقریباً به حالت نباتی در می‌آیند، مقاومتشان در برابر بازجو تا حد غیرقابل توصیفی پایین می‌آید. در این حالت زندانی رسماً وارد مرحله‌ی تازه‌ای می‌شود که بر پایه‌ی آن روزانه تا بیش از بیست ساعت مجبور است به سوالات بازجویش جواب دهد.
اما شکنجه‌ی سفید در این مرحله نه تنها پایان نمی‌یابد، که وارد فاز جدیدی می‌شود. در دوران بازجویی علاوه بر تداوم بسیاری از موارد قبلی و جدا از فشارهای حاصل از بازجویی، موارد دیگری که در ذیل به برخی از آن ها اشاره می شود نیز اعمال می شود.

- استفاده از شُکر الکتریکی: استفاده از شُک الکتریکی که بیشتر به صورت چسباندن سیم برق به اعضای بدن زندانی خصوصا آلت تناسلی وی است، شُک عظیمی را به پیکر فرد وارد می‌سازد به طوری که شاید تا مدت‌ها پس از آن به خاطر عدم تمایل نسبت به قرار گرفتن در چنین موقعیتی، قابلیت پذیرش بسیاری از مواردی که در شرایط عادی آن را نمی پذیرفت، باشد.
- خوراندن قرص: بازجویان برای بالا بردن درصد اشتباه در فرد و توهم زایی، بعضاً به زندانیان قرص و یا دیگر انواع داروهای آرام بخش یا روان گردان می‌خورانند.
- محرومیت ازخواب: این روش در مقابل قرار دادن فرد در شرایطی است که به فرو رفتن خواب‌های طولانی مدت منجر می‌گردد. بیدار كردن مكرر فرد از خواب به منظور اخذ بازجویی‌های پی‌درپی و تجویز داروهای محرک از جمله راه‌کارهایی ست که برای محرومیت از خواب به کار برده می‌شود.
- قرار دادن اطلاعات غلط در اختیار زندانی: در این روش بازجو به شخص اطلاعات غلط می‌دهد؛ مثلا از وضعیت جسمی بد خانواده‌اش، انتقال یکی از آن‌ها به بیمارستان و یا مرگشان می‌گوید. یا اینکه یکی از نزدیکانش دستگیر شده‌اند و اتفاقاً علیه وی اعترافاتی هم داشته‌اند.
- برهنه کردن زندانیان: از این روش که گاهاً با تهدید به تجاوز هم همراه می‌شود، برای تحقیر و شکستن زندانی استفاده می شود.
- سواستفاده از احساسات اخلاقی و یا سنتی: سیستم‌های اطلاعاتی از نوع فرهنگ هر جامعه نیز در اعمال شکنجه‌ی سفید بهره می‌گیرند و از احساسات مذهبی و سنتی افراد بدین گونه که مثلاً مردان بازداشتی را تهدید به آزار جنسی خواهر، زن یا دخترشان می‌کنند، سو استفاده می کنند.
باسیتی اضافه کرد که در ایران موارد خاص دیگری از جمله نجس شمردن زندانیان عقیدتی، تهدیدِ زندانی به مبتلا کردن وی به بیماری ایدز، فرو کردن سر وی در چاه توالت، قرار دادن در قبر و اعدام مصنوعی هم گزارش شده است. هم چنین محبوس کردن فرد در سلولی چند نفره که دیگر زندانیان در آن از لحاظ اعتقادی فاصله‌ی بیش از حدی با وی دارد، تحمل شرایط را از سلول انفرادی نیز سخت‌تر می‌نماید. در این خصوص دیده شده، زندانیان عقیدتی‌ای که با اعضای سازمان القاعده هم سلول شدند اما تحمل شرایط آنچنان برایشان دشوار شده که با شگردهای متعدد منجله اعتصاب غذا خواستار بازگشت به شرایط انزوا در سلول انفرادی بودند.

روش مقابله زندانیان با نظام زندان و شکنجه
انسان در طی تاریخ همواره، موجودی مولد بوده است. بر این اساس راه‌‌حال‌هایی برای مقابله با شرایط سخت انفرادی اندیشیده است که در ذیل به چند نمونه از آن مختصراً پرداخته می‌شود. پیش از آن نیز بایستی اشاره کرد که در ابتدا فرد بایستی نسبت به قدرت و حد مقاومت خود و دیگر افراد تصورات غيرواقعی نداشته باشد چرا که در غیر این صورت در اندک زمانی به نفرت از خود و هم نوعان خود خواهد رسید.
برای زندانیان گاهی شنیدن صدای اذان، ناقوس کلیسا و یا حتی شنیدن صدای چرخ تقسیم غذا توسط زندانبانان نوعی ریسمان نجات محسوب می‌شود که کورسوی امیدی را در دلشان زنده می‌کند، چرا که در درون آن‌ها این بارو که زندگی در بیرون از زندان هم در جریان است تقویت می شود.
فردی که قربانی سلول انفرادی و شکنجه‌ی سفید می‌شود باید خود را سرگرم كند، برای خویش “برنامه" تدارک ببیند و به عبارتی "انتظار" را از خود دور کند. به باور روانشناسان افرادی كه قدرت تخیل قوی‌ای دارند و می‌توانند خود را با خاطرات گذشته یا محفوظاتشان سرگرم كنند، آسیب پذیری كمتری در زندان دارند. به عبارتی ایشان دست به تولید اطلاعاتی در ذهنشان می زنند. در این شرایط، خواندن و مرور اشعار یا متون مقدس و دینی و به ویژه محفوظاتی كه برای زندانی همراه با خاطرات خوش است، می‌تواند جایگزین مناسبی برای محدودیت ادراكی و حسی به وجود آمده باشد. البته تغییر برنامه‌ی ساده‌ی روزانه نیز تاثیر عمیقی در عدم یکنواختی شرایط می‌گذارد.
هم‌چنین شعار نویسی و یا سر دادن شعار در درون سلول که به طرق گوناگون صورت می‌گیرد نیز راهی ست که علاوه بر سرگرم شدن زندانی، بر تداوم اعتقادات درونی‌ فرد خصوصاً برای خودش صحه می‌گذارد.
علاوه بر این، گاهی فرد با لعن و نفرین قاضی، قانون، قدرت و مذهب در لحظه‌ی آخر علناً به مقابله با نظم موجود بر می‌آید و مورد تحسین مردم قرار می‌گیرد و به قهرمان تبدیل می‌شود. البته این مقوله بیشتر در پیش از دوران به کار گیری شکنجه‌ی سفید، رواج داشت و اینجا بود که مردم نقش تماشاگری خود را به شورشگری تغییر می داند و برای حذف اعدام فریاد می زدنند.
البته بایستی متذکر شد که اگرچه برخی افراد به عمده اجبارهای موجود در بازجویی ها تن ندهند، اما به هر ترتیب صدمات روحی شدید حاصل از آن را متحمل می شوند و علائمی منجمله اضطراب، افسردگی، توهم، هذیان‌ها و خطاهای ادراكی تا مدت‌ها در وجود آنان ملموس است. البته در این خصوص برخوردی که فرد و اطرافيان او با مقوله ی اعتراف می کنند، بسیار حائز اهمیت است تا جایی که می تواند او را به ورطه نابودی و اضمحلال برساند و موجب شکست و فروپاشی نهايی شخصيت قربانی شود.

انواع بازجویی
بازجویی هایی که یک سیستم اطلاعاتی در دستور کار خود قرار می دهد معمولا به دو شکل انجام می گیرد:
در نوع اول که برای گرفتن اقرار از فرد است زندانی تحت فشار قرار می گیرد، اما به میزانی كه اطلاعات دقیق، ریز و صحیح مورد نیاز از وی، بدون خدشه ای استخراج شود. زندانی باید در شرایطی قرار گیرد كه انسجام تفكرش حفظ شود و خطاهای ذهنی اش كاهش یابد.
اما در نوع دوم که بازجو در نقش دوست و دشمن ظاهر می‌شود و روش‌هایی از قبیل سوال مكرر در مورد یک موضوع، بحث و جدل، تهدید، تلقین یا مرام آموزی و تشویق به کار گرفته می‌شود؛ فشار بیشتری بر زندانی وارد می شود. هدف اصلی این نوع بازجویی طولانی و خسته کننده، تسریع شكستن ارزش‌های زندانی و تشویق او به جایگزینی نظام جدید ارزشی است.

هدف از شکنجه‌ی سفید چیست؟
از آنجا که با استفاده از شکنجه‌ی سفید، انسان را می توان به سادگی در فضایی بین مرگ و زندگی قرار داد، بازجویان فرصت این را می‌یابند که با در هم شکستن ظرفیت زندانیِ مقاوم که یک منبع اطلاعاتی محسوب می‌شود، بر وی چیره شوند، اطلاعات لازم را استخراج و حتی وی را طوری آلت دست خودشان قرار دهند که پیشنهادهای کذب اما وسوسه انگیز و القائاتشان را بپذیرد.
از سوی دیگر می‌توان گفت که شرایط حاصل از شُکی که فرد در آن قرار دارد، فرصت خوبی برای شستشوی مغزی و جایگزینی یک سیستم فکری جدید، به بار می‌آورد؛ چرا که سیستم عصبی نیز در شرایط محرومیت اطلاعات و تحریكات حسی، عطش دریافت اطلاعات را دارد و در این مرحله، به خوبی قادر به انتخاب و تفكیک و تصفیه‌ی اطلاعات درست از نادرست نمی‌باشد و به نحو حیرت انگیزی پذیرای ایده‌هایی ‌می‌شود که تا پیش از این نفی‌شان می‌نموده است. در واقع این امر در راستای باز ستادندن حیات نوعی یا عینیت حقیقی نوعی انسان از او انجام می‌پذیرد.
این روش های دقیق و پیشرفته‌ی روان شناختی به علت عدم خونباری، ضمن اینکه هزینه‌ی کمتری که برای یک سیستم اطلاعاتی در حکومتی توتالیتر به بار می‌آورد و امکان شکایت حقوقی و اثبات را تا درصد قابل ملاحظه‌ای پایین می‌آورد، به مراتب دستاورد بیشتری هم حاصل خواهد کرد.
هم چنین از آنجایی که سیستم‌های امنیتی نیاز ویژه‌ای به ایجاد فضای رعب و وحشت برای سایر شهروندان دارند، عموماً افرادی را که تحت شکنجه‌ی سفید قرار می‌دهند که، شخصیت شناخته شده‌تری دارند و شکستن آن‌ها در عین اینکه هیچ آثار شکنجه‌ای در آنان مشهود نیست و ظاهراً بدون اجبار و با میل خود جلوی دوربین‌ها ظاهر می‌شوند، درس عبرتی برای طرفداران آنان، زندانیان گمنام یا توده‌ها که آشنایی دقیقی هم از زندان ندارند، بشود.

جایگاه سلول انفرادی در قوانین مربوط به نفی شکنجه
بایستی به جرات مدعی شد که عبارت "شکنجه‌ی سفید" عموماً و "سلول انفرادی" خصوصاً، در هیچ یک از قوانین معتبر بین المللی و البته داخلی ایران به عنوان مصداق بارز شکنجه معرفی نشده است. آنچه که در قوانین مذکور، مورد اشاره قرار گرفته است، برخی مقررات و مفاهیم کلی ست.
مثلاً طبق ماده ۱ کنوانسیون منع شکنجه و دیگر رفتار‌ها یا مجازات‌های بیرحمانه، غیر انسانی یا ترذیلی، اصطلاح شكنجه به هر عملي اطلاق مي‌شود كه عمدا درد يا رنج جانكاه جسمی يا روحی‌ای به شخص وارد آورد.
یا اینکه ظاهراً و بر طبق اصل ۳۸ قانون اساسی جمهوری اسلامی هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع‌ ممنوع است.
هم‌چنین بر اساس بند ۹ "قانون احترام به آزادی‌های مشروع و حقوق شهروندی" که در سال ۱۳۸۳ توسط مجلس شورای اسلامی تصویب شد، هر گونه شکنجه متهم به منظور اخذ اقرار و یا اجبار او به امور دیگر ممنوع اعلام شده است.
این نوع از قوانین به علت عدم شفافیت، در عین اینکه به ادعای قانونگذار، می‌تواند مصادیق متعددی را هم در بر بگیرد، به علت ابهام امکان استناد و دفاع را تا سطح قابل ملاحظه‌ای از شهروندان سلب می‌کند. این مسئله عملاً دست اشخاصی منجمله قضات که توانایی تفسیر قانون از منظر علم حقوق را دارند، باز گذاشته و زمینه‌ی سوءاستفاده‌ی سیستم امنیتی برای تضییع حقوق شهروندان را فراهم می‌کند. البته بایستی اشاره داشت که این انتقاد بدان معنا نیست که قوانین بایستی تمامی جزئیات را احصاء کند؛ اما النهایه، بدیهی ست که شفافیت هرچه بیشتر، خصوصاً در موارد اهم، همان طور که اشاره شد امکان دفاع در برابر قانون را نیز تسهیل می‌نمایند.


منابع:

شورد، سارا، مقاله که "شکنجه توسط تنهایی"، روزنامه نیویورک تایمز، منتشر شده در روز پنج شنبه ۳ نوابر ۲۰۱۱

فوکو، میشل، مراقبت و تنبیه: تولد زندان، ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، تهران: نشر نی، تهران ۱۳۷۸

کلاین، نائومی، دکترین شک، ظهور سرمایه داری فاجعه، ترجمه‌ی مهرداد خلیل شهابی و میرمحمود نبوی، نشر کتاب آمه، تهران ۱۳۸۹

مصداقی، ایرج، نه زیستن نه مرگ،  جلد نخست خاطرات زندان(غروب سپیده)، نشر آلفابت ماکزیما، سوئد، ۱۳۸۵

وبسایت مرکز مطالعات سازمان ملل متحد- تهران

گفتگوی فروغ حسین پور با دکتر ونک آنسون، روانشناس مرکز درمان قربانیان شکنجه در برلین

انسان‌شناسی فلسفی، هانس دیرکس، مترجم: محمدرضا بهشتی، انتشارات هرمس، تهران ۱۳۸۴

گفت وگوی صورت گرقته با مریم رسولیان


هیچ نظری موجود نیست:

پادکست سه پنج