این نویسندهی پیشکسوت در متنی با عنوان «به قرار اطلاع در فیسبوک!!!» که
آن را در اختیار بخش ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، گذاشته،
نوشته است: «چندی است شنیده میشود که سخنانی - بگویم حرفهایی از قول یا
منسوب به من در فیسبوک نقل و منتشر میشود که پیش از هر واکنشی مایهی
تعجب است. روز چهارشنبه، بیستوپنجم اردیبهشتماه نودودو خورشیدی «روز
گرامی فردوسی» دوستی به من تلفن زد که متنی جعلی به نام شما، بار دیگر روی
صفحهی مربوطه دیدهام و درجا به نحوی تکذیب کردهام؛ و این سومینبار بود
که نادیده گرفته بودم. اکنون بدین خط به آگاهی عموم میرسانم که متأسفانه
فرصت در فیسبوک بودن ندارم و آنچه لازم باشد گفته شود، مینویسم و از
طریق رسانههای رسمی منتشر میکنم؛ چنانچه پیش از این؛ مثل کتاب، مطبوعات،
یا مشخصا از طریق ایستگاه خبرگزاریها. بنابراین
همهی آنچه در صفحات مجازی همچون فیسبوک و جز آن از جانب من نقل میشود -
بهجز عبارت، جمله یا پارهای مشخص از کتابی مشخص که با قید جلد چندم، بخش
چندم و صفحهی چندم و نام شخصیت «پرسوناژی» که جملهی مربوطه از گفتهی وی
آورده شود - همه جعلی، دروغ و اصطلاحا «کذب محض» است و به نیت مخدوش کردن
حقیقت و تحریف واقعیت انجام میگیرد و مایهی تأسف است که این میزان
بیشرمی و بیوجدانی در آنچه امروزه رسانههای مجازی نامیده میشود، مجاز
انگاشته میشود!!! و نکتهی پایانی هم اینکه «لطفا تکرار مکنید؛ تکرار
مکنید!» و ممنون که تکرار نخواهید کرد! / محمود دولتآبادی، بیستوپنجم
اردیبهشتماه یکهزاروسیصدونودودو خورشیدی.»
حرکت در سطح
-
من را فرانسوی ببوس
روايتی است از زير گلو تا پشت گردن که آيه هايش به خط نستعليق آمده اند. رنگ پريده از خواب های غمگين. شصت و يک سوره از تورات تنی. بخش شعرها به عنوان "من را فرانسوی ببوس" عاشقانه هايى ست همراه با واکنش های سياسی و اجتماعی. شعرها سايه هايی هستند، افتاده روی قبرها با تابوت های آماده، رو به درخت های خشک شده ، رو به آدم های خشک شده ، رو به آهن های به کار رفته در تن. بغلشان رفت به آغوش، بغلشان کنيد. بغلشان کنيد.
-
این برنامه شعر خوانی هوشنگ چالنگی POEM
و گزارش این علف بی رنگ به همراه تو این گونه ست اگر این شب ست اگر این نسیم به همراه تو نواده ی خوابالود هم سیاهی ی تنها خود تویی بهین شب تنها که خود می سازی و آبها که در پای تو می خسبند رنگ می گیرد. .
-
گفتگوی رادیویی با رضا قاسمی
غلطید به پهلوی راست. مدتی همینطور بیحرکت ماند؛ خیره به نور ملایمی که از پنجره رو به کوچه میآمد. دستش را از زیر لحاف بیرون آورد و چراغ را خاموش کرد. شانههایش زیر لحاف تکانتکان میخورد
عدوی تو نیستم من، انکار توام
ناما جعفری، شاعر ایرانی، در مجموعهای با عنوان «تجمع در سلول انفرادی» کوشیده است تجربۀ پرورده و بالیده شدن اندیشه و عاطفۀ شاعران ایرانی را در برخورد به فرایافت پیکار مدنی نمایش دهد.
من یک ادوارد دست قیچی هستم ای تیم برتون لعنتی
آدم به دوستی این موجودات عجیب، اما معصوم و صادق بیشتر میتواند اعتماد کند تا کسانی که پشت علاقهشان یک دنیا خودخواهی، منفعتطلبی و ریاکاری نهفته است. من ترجیح میدهم در آن قلعه گوتیک با ادوارد دست قیچی زندگی کنم، از رولتهای گوشت سویینی تاد بخورم
چشمان کاملاً باز استنلی کوبریک
هفت سال بعد، «کوبریک» فیلم تحسینبرانگیز «غلاف تمام فلزی» را درباره جنگ ویتنام بهتصویر کشید. آخرین فیلم این نابغه سینما در سال ۱۹۹۹ و با فاصله ۱۲ سال بعد از فیلم قبلی ساخته شد؛ «چشمان کاملا بسته» با بازی «تام کروز» و «نیکول کیدمن» که از جشنواره ونیز موفق به کسب جایزه شد.
۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۹, یکشنبه
درخواست محمود دولتآبادی از فیسبوکیها
این نویسندهی پیشکسوت در متنی با عنوان «به قرار اطلاع در فیسبوک!!!» که
آن را در اختیار بخش ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، گذاشته،
نوشته است: «چندی است شنیده میشود که سخنانی - بگویم حرفهایی از قول یا
منسوب به من در فیسبوک نقل و منتشر میشود که پیش از هر واکنشی مایهی
تعجب است. روز چهارشنبه، بیستوپنجم اردیبهشتماه نودودو خورشیدی «روز
گرامی فردوسی» دوستی به من تلفن زد که متنی جعلی به نام شما، بار دیگر روی
صفحهی مربوطه دیدهام و درجا به نحوی تکذیب کردهام؛ و این سومینبار بود
که نادیده گرفته بودم. اکنون بدین خط به آگاهی عموم میرسانم که متأسفانه
فرصت در فیسبوک بودن ندارم و آنچه لازم باشد گفته شود، مینویسم و از
طریق رسانههای رسمی منتشر میکنم؛ چنانچه پیش از این؛ مثل کتاب، مطبوعات،
یا مشخصا از طریق ایستگاه خبرگزاریها. بنابراین
همهی آنچه در صفحات مجازی همچون فیسبوک و جز آن از جانب من نقل میشود -
بهجز عبارت، جمله یا پارهای مشخص از کتابی مشخص که با قید جلد چندم، بخش
چندم و صفحهی چندم و نام شخصیت «پرسوناژی» که جملهی مربوطه از گفتهی وی
آورده شود - همه جعلی، دروغ و اصطلاحا «کذب محض» است و به نیت مخدوش کردن
حقیقت و تحریف واقعیت انجام میگیرد و مایهی تأسف است که این میزان
بیشرمی و بیوجدانی در آنچه امروزه رسانههای مجازی نامیده میشود، مجاز
انگاشته میشود!!! و نکتهی پایانی هم اینکه «لطفا تکرار مکنید؛ تکرار
مکنید!» و ممنون که تکرار نخواهید کرد! / محمود دولتآبادی، بیستوپنجم
اردیبهشتماه یکهزاروسیصدونودودو خورشیدی.»

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر