اشغال سفارت شاهنشاهی ایران در برلین شرقی از سوی کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از کشور ۸ اسفند ماه ۲۵۳۶ شاهنشاهی
سالیان است که میبینیم شیفتگی ملت ایران به سامانه پهلوی سال به سال افزوده میشود. فریادهای از جان برآمده « رضا شاه رضا شاه » ملت ایران در خیابانهای سراسر کشور به گوش میرسد و خواست بازگرداندن قانون اساسی مشروطه به جایگاهش و بازگشت شاهنشاه رضا شاه پهلوی رضا شاه دوم به ایران از سوی اکثریت ملت ایران استوارتر میشود.
رژیم کنونی در ایران به ملت قولهای توخالی داد که اگر اسلام بر سر حکومت آید، آینده روشنی در انتظار ملت ایران خواهد بود. واقعیت اما دیگر گونه بود. سیستم آخوندی کارآمد ندارد و ملت به حال خود گذاشته شدهاند، کارخانهها یکی از پس از دیگری بسته میشوند، مردم ایران گرسنگی میکشند، پول معتبر بین المللی ایران که روزی جزو پنج پول با قدرت دنیا بود ارزش خود را از دست داده است. امروز اگر ایرانی به کشورهای دیگر سفر کند به دیدگاه یک تروریست به او را مینگرند و نه مانند یک ایرانی که بدون روادید به بیشتر کشورهای غربی میتوانست سفر کند. در این چهل و دو سالی که رژیم آخوندی فرقه تبهکاران در ایران قدرت را به دست گرفتهاست از یک کشور آباد و ثروتمند، با ملتی شادمان و در رفاه، کشوری ویران ساختهاند و مردمی تهیدست و بیکار.
از آنجا که فروپاشی رژیم ددمنش اسلامی در ایران دیر یا زود روی خواهد داد، چپیها و کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از کشور دوباره زنده شدند. هدف این گروههای چپ این است که از جمهوری اسلامی یک جمهوری ایرانی بسازند. عباس میلانی برای قانون اساسی که چپیها نوشتهاند در همه رسانهها پروپاگاند میکند. وی مرگ محمد شجریان را دست آویزی نمود و از محبوبیت شجریان سواستفاده کرد و مدعی شد که شجریان قانون اساسی نوشته است و او مامور شناساندن آن قانون اساسی کذایی به ملت ایران است. اگر درباره متن این قانون اساسی پرسش شود همه خبرنگاران و مصاحبه کنندگان و خود پروپاگاندیستها خاموش میمانند.
پروپاگاندیست دیگر برای جمهوری پرویز دستمالچی است. دستمالچی که در همه رسانهها خود را نشان میدهد و مانند یک ملا سخنرانی میکند میگوید برای نخستین بار در تاریخ صد سال گذشته ایران اکنون آماده یک دموکراسی به فرم جمهوری است. برای پرویز دستمالچی دموکراسی و جمهوری هم معنا هستند. آشکار است که دستمالچی قانون اساسی مشروطه ایران را نمیشناسد وگرنه میبایستی که میدانست که در اصل بیست و ششم متمم قانون اساسی میگوید که قدرت در دست مردم است. این معنای دموکراسی است. دمکراسی یعنی دموس به معنای مردم و کراسی قدرت حاکمیت . روشن است که پرویز دستمالچی نمیداند که در متمم قانون اساسی حقوق مردم ایران بر پایه منشور حقوق انسانی و شهروندی در مادههای هشتم تا بیست و پنجم آمده است. بر همگان روشن است که پرویز دستمالچی قانون اساسی مشروطه و این اصلهای مدرن و پیشرفته اش را نمیشناسد زیرا به جای اینکه این اصول را بیاموزد در آلمان هموند کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور شد و وقتش را می بایستی برای اشغال و ویران سازی سفارت شاهنشاهی ایران و از ریشه کندن حکومت مشروطه ایران در برلین می گزارد.
نزدیک به ساعت سیزده و پانزده دقیقه روز دوشنبه هشتم اسفند ماه پرویز دستمالچی – نیکومدنی – خدیجه نصیری – جلیل مهاجر – علی ایروانچی و بیسست و پنج تن دیگر ، یک گروه سی نفری از هموندان کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور، تروریستهای انیرانی، چریک و مجاهد و تودهای و اسلامیست، به سفارت شاهنشاهی در برلین شرقی پایتخت جمهوری دمکراتیک آلمان یورش بردند و کارکنان سفارت شاهنشاهی را در اتاقی زندان کردند، سپس همه اسباب و اثاثیه سفارتخانه را خرد نمودند و پس از شکستن درها بخش بزرگی از کتابها و سندها و نامهها را پاره کردند. تروریستها نزدیک به یک ساعت و ده دقیقه سفارت را در اشغال خود داشتند. این عناصر خرابکار همه ابزار ارتباطی را نیز از کار انداختند.
در درازای این یورش، پلیس جمهوری دمکراتیک آلمان که گِرد سفارت ایران را گرفته بودند، از جای تکان نخوردند، تا آنکه راننده آلمانی سفارت آزاد شد و بیرون از ساختمان سفارت آمد و درخواست کمک کرد. آنگاه مأموران پلیس وارد سفارت شدند و تروریستها را دستگیر کردند و همراه بردند. بی درنگ، سفیر شاهنشاه آریامهر به وزارت خارجه جمهوری دمکراتیک آلمان رفت و درباره این رخداد یورش تروریستها به سفارت شاهنشاهی و همچنین نگاهبانی نکردن به هنگام، از سفارتخانه به مقامات مسئول اعتراض کرد. فردای آن روز سه شنبه نهم اسفند ماه سفیر شاهنشاه آریامهر دوباره به وزارت امور خارجه رفت و یادداشت واخواهی (اعتراض) نیز به وزارت خارجه داد و هم چنین پیگرد فوری خرابکاران را بر پایه قوانین جمهوری دمکراتیک آلمان خواستار شد.
در تهران نیز سفیر جمهوری دمکراتیک آلمان به وزارت امور خارجه خوانده شد و دیدگاههای دولت شاهنشاهی درباره این رخداد تأسفانگیز به وی ابلاغ گردید. بلندپایگان دولت جمهوری دمکراتیک آلمان شگقتی و مراتب تأسف خود را از این جریان ابراز داشتند و گفتند به این رخداد رسیدگی خواهند کرد. روز ۱۳ اسفند ماه، سی تن از دانشجویان تروریست هموند کنفدراسیون که به سفارت ایران در برلین شرقی یورش بردند و سفارت را اشغال نمودند و نام دوازده تن آنها در زیر آمده است از زندان آزاد شدند و به آلمان غربی فرار کردند، بدون اینکه مجازات قانونی شوند.
پرویز دستمالچی (۲۸ ساله)- غلامرضا محمدزاده (۳۶ ساله)- خدیجه بصیری (۳۳ ساله)- روح انگیز اصنافی (۳۴ ساله)- ابراهیم ملک (۳۲ ساله)- یدالله خاکزاد (۳۱ ساله) - نیکو مدنی (۳۷ ساله)- جواد کورش (۳۴ ساله) - علی ایروان چی (۳۲ ساله) - جلیل مهاجر (۳۰ ساله) - احمد تناسبی (۳۷ ساله) - محمد تبریزی (۳۲ ساله
در پی آزاد ساختن تروریستها بدون مجازات قانونی، دولت ایران سفیر و کارکنان سفارت خود را از آلمان شرقی فرا خواند. سخنگوی وزارت امور خارجه اعلام داشت، از آنجا که دولت جمهوری دمکراتیک آلمان تروریستهای متجاوز به سفارت شاهنشاهی در برلین شرقی را بدون اجرای محکومیت قانونی آنها از کشور بیرون رانده است، برای اجرای مجازات قانونی، دیگر دسترسی به آنان نخواهد داشت و بدین سان، یورش و ویران سازی سفارت را به گونهای تشویق نموده است و مأموران دولت شاهنشاهی در آن کشور از امنیت لازم و قانونی بهرهمند نخواهند بود، دولت شاهنشاهی برآن شده است، سفیر شاهنشاه آریامهر و کارمندان سفارت شاهنشاهی در برلین شرقی را فراخواند و سفارت شاهنشاهی را در برلین شرقی در سطح یک کارمند به عنوان سرپرست امور نگاه دارد. هم چنین در روز ۱۳ اسفند ماه به آگاهی رسید که امیر حسین فرزانگان سفیر شاهنشاه آریامهر در جمهوری دمکراتیک آلمان زمینه بازگشت خود و سایر کارمندان سفارت ایران در برلین شرقی به تهران را آماده میسازد. هنوز روشن نیست، مقامات جمهوری دمکراتیک آلمان درباره سفارت این کشور در تهران چه تصمیمی خواهد گرفت. گفته میشود، اگر اقدامات دولت آلمان دمکراتیک در رسیدگی به ماجرای حمله تروریستی به سفارت ایران بدون گرفتن نتیجه رضایتبخش مدت زیادی به درازا بکشد، ممکن است، آلمان شرقی نیز ناچار به کاهش کادر دیپلماتیک خود در ایران گردد. جمهوری آلمان دمکراتیک دومین کشور بلوک کمونیست است که شاهد واکنش تند ایران در این زمینه میباشد. نزدیک به دو سال پیش به دنبال دیدار و گفتگویی که میان فیدل کاسترو نخستوزیر کوبا و رهبران حزب منحله توده در مسکو انجام یافت، دولت شاهنشاهی مناسبات سیاسی خود را با کوبا برید.
هم زمان با اشغال سفارت شاهنشاهی ایران در برلین شرقی، دانشجویان کنفدراسیون شیشههای دفتر شرکت هواپیمایی ایران ایر را در میلان شکستند و سپس با پرتاب کوکتلهای مولوتف ساختمان را منهدم کردند و به آتش کشیدند.
کسانی که با کوکتل مولوتف و اشغال سفارتخانهها، ویران سازی سازمانها و دفترهای دولتی امروز میخواهند به ما بیاموزانند که چه فرم حکومتی ما ملت ایران در آینده باید داشته باشیم. اینان همان گروه کنفدراسیونی دانشجویان خارج از کشور هستند که امروز در همان کشورهای غربی که اینان را پروراندند زندگی میکنند و برای جمهوری پروپاگاند میکنند و میخواهند برای بار دوم، برای ملت ایران تکلیف معین کنند که رضا شاه پهلوی نباید بازگردد و قانون اساسی مشروطه نباید بر جایگاهش بنشیند. ملت ایران فریاد برآورده است «رضا شاه» ولی کسانی که مدعی دموکراسی هستند به ملت ایران میگویند خاموش باشید و اراده و خواست ملت را نادیده میگیرند.
اگر به جمهوریهایی که در کشورهای خاورمیانه برپا شدهاند، بنگریم از افغانستان، ایران، عراق، سوریه، لبنان و یمن فقط کشورهای ورشکستهای را میبینیم که در حال فروپاشی هستند. در افغانستان و سوریه و یمن جنگ است. عراق و لبنان قابل حکومت نیست، پیوسته ترور و آدم کشی و بمب افکنی این دو کشور را در چنگال خود دارد. تنها کشورهایی در خاورمیانه که حکومت استوار و محکمی دارند، پادشاهی هستند مانند اردن، عربستان سعودی، کویت و امارات متحده عربی.
کسانی که به آینده ایران میاندیشند باید فرمی از حکومت را برگزینند که در ایران جایگاه دارد و پیروز میشود. چرا پادشاهی در ایران پیروز است؟ نخست اینکه مونارشی قدمتی ۲۵۰۰ ساله در ایران دارد. دوم اینکه ایرانیان در چارچوب جنبش مشروطه قانون اساسی مدرنی نوشتند که در آن
- قدرت در دست مردم است یعنی حکومت ایران یک دمکراسی است.
- حکومت در سه قوه بخش شده است: قوه قانونگزاری، قوه دادوری و قوه اجراکننده که از یکدیگر جدا و مستقل هستند. شاه ایران بخشی از قوه مجریه یا اجرا کننده است. با جدایی و استقلال این سه قوه، گارانتی شده است که قدرت در یک جا و در یک شخص متمرکز نشده است و دیکتاتوری امکان ندارد. قوانین از سوی مجلس شورای ملی نمایندگان ملت ایران نوشته و تصویب میشوند، وزیر مربوطه میباید قانون را دستینه نهد و سپس شاهنشاه فرمان اجرای آن قانون را توشیح مینمایند.
- منشور حقوق انسانی و بشری در قانون اساسی مشروطه آورده شده است که گارانتی است بر نگاهبانی از حقوق مردم و حق مردم در داشتن آزادیهای فردی و اجتماعی و اقتصادی.
کشور ایران نخستین کشور با کانستیتیوشنال مونارکی در خاورمیانه بود و قانون اساسی مشروطه بیش از هفتاد سال در ایران کارا و موثر بود. بیش از هفتاد هزار قانون در بیست و چهار دوره قانونگزاری مجلس به تصویب رسید و ایران از کشوری فقیر در حال رشد به کشوری مدرن و ثروتمند و امن دیگرگون شد. مخالفان این سیستم کاملا جامعه دیگری میخواستند. خمینی دموکراسی نمیخواست و دنبال حکومت اسلامی بود. چپیها حکومت کمونیستی میخواستند. اسلامیستها قدرت را در دست یک شخص یا ولی فقیه میخواستند و چپیها قدرت را در دست حزب کمونیست یا سوسیالیست میخواهند که به مردم دیکته کند چه باید بخورند، بیاندیشند و بپوشند.
حکومت اسلامی نشان داد که کارآیی ندارد و محکوم به فنا است زیرا که حکومت اسلامی دیکتاتوری یک شخص است که تنها اسلام را در سر دارد. حکومتهای کمونیستی نیز نشان دادند که کارا نیستند و امروز میبینیم که همه آنها ناپدید شدهاند.
تنها راهی که برای ما میماند راه مشروطه است. راه مشروطه یعنی حکومت شاهنشاهی پارلمانی. ایرانیان میباید قانون اساسی مشروطه را بیاموزند و آن را بررسی کنند. راه مشروطه یعنی کانستیتیوشنال مونارکی در ایران. کانستیتیوشنال مونارکی فرمی از شاهنشاهی است که در آن محدودیت حقوق و قدرت شاه در قانون اساسی آورده شده است. این فرم حکومت در سراسر دنیا وجود دارد در کشورهایی مانند انگلستان سوید نروژ دانمارک هلند اسپانیا و ژاپن . چه برتریهایی کانستیتیوشنال مونارکی دارد؟ شاه نباید هر چهار سال برگزیده شود بدین روی شاه خود نماد استواری و پایداری حکومت است. شاه دولت نیست بدین روی شاه میتواند در زمان روی دادن تضادهای سیاسی در پارلمان و ناسازگاریها میتواند دخالت کند. دولت با دشواریهای روزانه درگیر است در جایی که شاه میتواند برای رفاه ملت در بلند مدت برنامه ریزی کند. برای نمونه با الغای رژیم ارباب و رعیتی، هفتاد و پنج در سد جمعیت ایران که کشاورزان در بند بزرگ مالکان بودند، مردمانی آزاد و مالک زمینهایی که روی آن کار میکردند گردیدند. مالکانی که بیشترشان قاجاریان مغول بیگانه به ایران بودند.
نمونه دیگر آزاد ساختن نیمی از جمعیت ایران بود یعنی بانوان ایران که بر پایه قانون انتخابات در زمره دیوانگان و مجرمین بودند. شاه ایران به بانوان حقوق اجتماعی و اقتصادی و سیاسی برابر با مردان ایران پیشکش کرد.
رفرمهای بزرگ در ایران برای بنیاد کردن دولت رفاه بود که در آن هر ایرانی از لحظهای که چشم به جهان میگشاید تا واپسین دم، زیر پوشش بیمههای گوناگون اجتماعی قرار گیرد. شاهنشاه ایران این رفرم اجتماعی را تمدن بزرگ نامیدند. پایههای تمدن بزرگ در بیمههای گوناگون که وجود داشت نهفته بود و قرار بود که این امنیت و رفاه برای هر فرد ایرانی با دیگر بیمهها پوشش یابد مانند بیمه بیکاری یا بیمه از کارافتادگی.
مهدی خانبابا تهرانی از بنیادگزاران کنفدراسیون دانشجویان ایران خارج از کشور خود اقرار کرد که دانشجویان هیچ گونه آگاهی از مسایل ایران نداشتند و هم چنین هیچ آگاهی از پیشرفتهای اجتماعی و اقتصادی و سیاسی ایران نداشتند و نمیخواستند داشته باشند، دانشجویان خارج از کشور تنها پر از انزجار از شاه بودند و تلاش بر براندازی حکومت مشروطه را داشتند تا خودشان بر سر کار بیایند. نفرتی که دانشجویان خارج کشور نسبت به شاه ایران داشتند تا به امروز در دلهای سیاهشان باقی مانده و هم چنان میخواهند از ایران با همدستی کشورهای استعماری که آنان را پروراندند تا در ایران شورش راه بیاندازند و هم میهنانشان را بکشند تا یک جمهوری بسازند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر