مفهوم آتش زدن سینما رکس آبادان برای ایرانیان
۲۸ امرداد ماه ۲۵۳۷ شاهنشاهی برابر با ۱۳۵۷ روزی است که نشان داد اگر خمینی به ایران بازگردد، چه در انتظار ایران و ایرانی خواهد بود. این روز و دادگاهی که برای رسیدگی به این جنایت هولناک برگزار شد نشان میدهند که چگونه جمهوری اسلامی کار میکند: ۱- قتل ایرانیان بیگناه ۲- دستگیری بی گناهان ۳- و صادر کردن حکم اعدام برای ایرانیان بی گناه
مجرمین و کسانی که این کشتار را انجام دادند همان دزدها و قاتلین، پستهای کلیدی در کشور ایران را اشغال کردند و مورد تشویق قرار گرفتند. در رسانههای همگانی، روزنامههای بزرگ ایران ، پروپاگاندایی به راه انداخته شد که بی گناهان را مجرم جلوه دهند و قاتلین را قهرمانان نشان دهند.
در روز ۲۸ امرداد ماه ۱۳۵۷ خورشیدی، بیست و هشت سینما به آتش کشیده شد، تا سرنگونی محمد مصدق را یادآوری کنند و انتقام سرنگونی این خاین به ملت و کشور ایران را از ایرانیان بگیرند. دستورها برای به آتش کشیدن سینماها از نجف داده شد. در این زمان روح اله خمینی در نجف زندگی میکرد.
شیخ علی تهرانی در مصاحبهای در امرداد ماه ۱۳۷۳ شانزده سال پس از آتش زدن سینما رکس آبادان چنین گفت: پس از پیروزی انقلاب من در مشهد دادستان شدم. به اصرار خمینی به آبادان رفتم تا به پرونده سینما رکس رسیدگی کنم. من کلیهی جزییات پرونده را خواندم و در جریان آن متوجه شدم که در زمان شاه، مدرسین حوزه علمیه قم تصمیم گرفتند برای آنکه آبادان را هم به هیجان بیاورند، چون آبادان یکی از شهرهایی بود که هیچ امکان رخنه انقلابی در آن متصور نبود، آنجا را هم به آتش بکشانند. در جریان مطالعهی پرونده متوجه شدم که سینمایی که قرار بود به آتش کشیده شود، سینما رکس نبود ولی بعد برنامه عوض شد و سینما رکس به عنوان هدف انتخاب گردید. در آن هنگام چهار نفر از مدرسین حوزه علمیه قم طرح مشترکی را برای به آتش کشیدن سینما به امضا رساندند. یکی از آن چهار تا شیخ علی منتظری بود. اجرای این طرح به سه مامور واگذار شد که آنها به آبادان رفتند، سینما را به آتش کشیدند و دو نفر از آنها در جریان حریق، زنده زنده در آتش سوختند اما یکی توانست از این فاجعه جان سالم به در برد و زنده بماند. او بعد از این اقدام دچار ناراحتی شدید وجدان شد، چون هیچکس فکر نمیکرد مقدار تلفات این آتشسوزی تا این حد باشد. من نزد خمینی رفتم و گفتم آقا! من چطور میتوانم حق را ناحق جلوه بدهم؟ وقتی که مشتی بیگناه را گرفتهاند و میخواهند اعدام کنند و عاملان اصلی آتشسوزی همه مصدر کارند؟ ولی از خمینی جوابی نگرفتم. وقتی در راه مشهد از رادیوی اتومبیل شنیدم که تعدادی افراد بیگناه را به جرم این جنایت فجیع به ناحق اعدام کردهاند، خون گریستم. واللـه گریهام گرفت
شانزده سال پس از این جنایت هولناک برای همگان روشن بود که چه کسانی این آتش را شعله ور ساختند و چرا باید بیش از ششصد ایرانی بی گناه در آتش زنده زنده میسوختند. باید پرسید چرا آشکار شدن این که چه کسانی که دستور این قتل فجیع را دادند، بدون نتیجه ماند.
تا به امروز این رژیم سفاک اسلامی، ایرانی را به قتل میرساند و هیچ کس جلودار آن نیست. نمونه دیگری از این قتلها، اعدام ریحانه جباری بود ، زن جوانی که در برابر تجاوز جنسی از خود با چاقو دفاع کرد، مرد متجاوز به قتل رسید اما دادگاه اسلامی ریحانه را به اعدام محکوم کرد و در روز سوم آبان ماه ۱۳۹۳ این زن جوان ۲۷ ساله را به دار کشید. در رژیم اسلامی زنی که قربانی است، مجرم شناخته میشود، و مرد متجاوز به قربانی دگرگون میشود.
هدف آتش زدن سینماها و به ویژه سینما رکس آبادان این بود که ملت ایران را علیه حکومت مشروطه شاهنشاهی بشورانند. این بدان چم است که سران کشور و سازمان اطلاعات و امنیت کشور را دستور دهندگان و انجام دهندگان این جنایت هولناک نشان دهند. پی گیریهای پلیس و مسولین پس از آتش زدن سینما رکس، بی درنگ پس از خاموش کردن آتش آغاز گردید. سرهنگ سیاوش امینی آل آقا رییس اداره اطلاعات شهربانی آبادان که متخصص ضد خرابکاری بود در راهروی پایینی دو بطری نیمه شکسته پیدا کرد و گزارشی درباره یافتهها و تحقیقات خود نوشت که آتشسوزی بر پایه برنامهای حساب شده انجام یافته است و نخست درهای چوبی سالن نمایش به آتش کشیده شدهاند.
حسین تکبعلیزاده که چندی پس از این فاجعه به عنوان عامل اصلی مورد سوءظن قرارگرفت، چند روزی در آبادان ماند و سپس به بندرعباس رفت. پس از سه ماه به آبادان بازگشت و به مادر و تنی چند از دوستانش گفت که "او سینما رکس را آتش زده است". مادر حسین برای دوستان و آشنایان گفت که پسرش سینما رکس را آتش زدهاست و در درازای چند روز اهالی شهر آبادان آگاه شدند که حسین تکبعلیزاده سینما رکس را آتش زدهاست. تکبعلیزاده سرانجام در آبان ماه ۱۳۵۷ دستگیر و زندانی شد. تکبعلیزاده چنین اعتراف میکند: من معتاد به هرویین بودم و هزینه اعتیاد خود را با فروش هرویین فراهم میکردم. در محلهای که زندگی میکردم با اصغر نوروزی آشنا شدم. اصغر مرا باخود به مسجد و جلسات دعا و ثنا برد. دوستان نوین به من گفتند که تو میبایست ترک اعتیاد کنی. در بیمارستانی در اصفهان که آنها مرا فرستادند، ترک اعتیاد کردم و دوباره به آبادان بازگشتم. در مسجد با فرجالله بذرکار و برادرانش فلاح و یدالله آشنا شدم. ما همواره به مرز عراق رفت و آمد میکردیم و کتابها و نوارهای خمینی را به آبادان میآوردیم. پس از زمانی، دیگر نمیخواستم که این کار را انجام دهم زیرا که من آن را بیهوده میدانستم. پس به اصفهان رفتم تا دوباره با فروش مواد مخدر پول دربیاورم. پس از زمانی برآن شدم که دوباره به آبادان بازگردم. نیمروز ۲۸ مرداد ۱۳۵۷ فرجالله و فلاح و یدالله را دیدم، میخواستیم که در این روز سینما آتش بزنیم برای این کار چهار شیشه تینر خریدیم و به سینما سهیلا رفتیم. آنجا تینرها را روی زمین راهروی ورودی سینما ریختیم، ولی چند تن وارد سینما شدند و ما وادار شدیم که صبر کنیم تا آنها به داخل سینما بروند. زمانی که خواستیم که تینرهای را آتش بزنیم دیگر پریده و اثر خود را از دست داده بودند. از سینما سهیلا بیرون آمدیم بدون اینکه آتشی براه انداخته باشیم. ساعت ۸ شامگاه پس از اینکه کباب خوردیم، به بازار رفتیم و روغن و تینر خریدیم که مخلوط آن قابلیت آتشگرفتن زیادی داشت. با تاکسی به سینما سهیلا رفتیم ولی درهای سینما بسته بود. پیاده به سوی مرکز شهر آبادان راه افتادیم و به سینما رکس رسیدیم و سینما را آتش زدیم.
عامل آتشسوزی پیدا شد و بایستی دادگاهی برای محاکمه وی برگزار میشد، ولی در دادگستری آبادان پرونده بلوکه شد و به جریان انداخته نشد. جمشید آموزگار نخست وزیر یک هفته پس از این فاجعه کناره گیری کرد و جعفر شریف امامی در روز ۵ شهریور ماه به نخست وزیری برگزیده شد. شریف امامی که دولت آشتی ملی را تشکیل داده بود، در بلوایی که در ایران پیدا شده بود، دنباله دادگاه سینما رکس را نگرفت. تیمسار ناصر مقدم که خرداد ماه ۱۳۵۷ رییس سازمان اطلاعات و امنیت کشور شده بود از چاپ نتایج بدست آمده بازجوییها و تحقیقات پلیس جلوگیری کرد زیرا که سرنخ این فاجعه به برخی از روحانیون میرسید. دولت باور داشت که اگر تحقیقات پلیس چاپ بشود و به آگاهی همگان برسد که روحانیون در آن دست داشتهاند به سیاست آشتی ملی برای آرام کردن کشور آسیب خواهدرساند.
دولت شریف امامی در واقع از اینکه جنایتکاران شناخته شوند و به دادگاه کشیده شوند جلوگیری کرد. تا به امروز مردم ایران و دولتهای غربی کوشش میکنند که با این رژیم سفاک نامردمی به گفتگو بنشینند. اما رخ دادها پس از شکست دولت آشتی ملی و پی آمدهای دهشتناک این به اصطلاح انقلاب اسلامی نشان میدهد که هیچ راهی وجود ندارد که با این رژیم اسلامی به سازشی تا توافقی رسید.
در زمانی که شوروی هنوز وجود داشت، از همزیستی مسالمت آمیز میان سیستمهای کمونیستی و سیستمهای سرمایه داری یا کاپیتالیستی غربی میگفتند. بدین چم که این دو سیستم میتوانند در کنار یکدیگر وجود داشته باشند و زندگی کنند. که میتوان آن را با سیاست آشتی ملی و در غرب گفتگو، نشست، زد و بند با جمهوری اسلامی را سنجید. دیدیم که این سیاست اشتباه بود، دیدیم که شاهنشاه ایران با سیاست آشتی ملی و غربیها با دیالوگها و برجام و نشستهای بی سر و ته به جایی نرسیدند. امروز جهان در آستانه جنگ جمهوری اسلامی علیه اسراییل و دنیای غرب است. مقایسه کنیم فاجعه سینما رکس آبادان را با حمله هفتم اکتبر حماس به اسراییل، مردم دنیا میدانند که پشت گروه تروریستی حماس، جمهوری اسلامی ایستاده است و همانگونه که آن زمان دولت شاهنشاهی ایران میدانست که خمینی و خامنهای و بقیه عمامه داران سینما رکس آبادان را با بنزین هواپیما به آتش کشیدهاند، شوربختانه این جنایتکاران را معرفی نکردند و به دادگاه نکشیدند و با توطیههایی در میان بود، آتش سینما رکس را زیر خاکستر بردند، جاسوسانی که در درباره شاهنشاهی رخنه کرده بودند، نگذاشتند که علیاحضرت شهبانو به آبادان بروند، رسانهها را از شاهنشاه ایران و علیاحضرت شهبانو گرفتند، اعلیحضرتین را در انزوای رسانهای نگاه داشتند و همه روزنامه نگاران خاین به کشور و ملت ایران، همان توده ایها، همان کنفدراسیونیها، همان مزدوران شبکههای جاسوسی مخوف مزد بگیران سازمانهای اطلاعاتی از یک شیخک هندی امام امت ساختند و این دیوزادگان ارتش پر افتخار و سازمان امنیت کشور را خوار کردند به مسخره گرفتند، به عنوان دشمن به ملت ایران در روزنامه هایشان فروختند، و زمانی که شرکتهای نفتی برای گفتگو و بستن قرارداد به ایران آمده بودند، این رخداد سرنوشت ساز ایران و خاورمیانه این روزنامه نگاران خود فروخته، ملت ایران را شوراندند، از رخدادهای مهم و سرنوشت ساز ایران نگفتند، آریامهر شاهنشاه ایران را، شاه خواندند و از روزنامهها محو کردند و همه خویشکاریهای شاهنشاه ایران بر پایه قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی ایران را به مردکی هندی به شیخکی بی سواد منتقل کردند . در آن تب و تاب کشور، در آن روزهایی که روزنامه نگاران و گروههای تروریستی مجاهدین و چریک فدایی و جبهه ملی و نهضت آزادی و توده و دیگر دشمنان ایران، ایران را به آتش میکشیدند و ایرانی میکشتند و بانک و سازمانهای دولتی را چپاول میکردند و آتش میزدند، این حرامیان بیش از دو ماه اعتصاب کردند و نگذاشتند مصیبتی که در حال شکل گرفتن بود را مردم ایران دریابند، همین کسانی که ایران و ایرانی را به این روز سیاه نشاندند که امیدواریم قلم هایشان بشکند با همدستانشان در رادیوهای بیگانه چون بی بی سی و دویچه وله و سدای امریکا و رادیو مسکو و سدای چین و دیگر فرستندهها، مردم ایران را ناچار به شنیدن اخبار دروغ و سازمان دادن انقلاب و شورش در کشور برانگیختند. همین کسان که هنوز ماموریتشان تمام نشده و باز هم باید در این رسانههای بیگانه هاف هاف کنان به همراه دیگر فرستادگان وزارت اطلاعات و وزارت اطلاعات سپاه، به نام مشروطه از پای گرفتن حکومت مشروطه شاهنشاهی ایران جلوگیری کنند.
یاد مردان بزرگی که به دروغ متهم به آتش زدن سینما رکس شدند و تیر بازاران را زنده نگاه داریم و آن هم میهنان عزیزمان که در آتش اسلام سوختند، و نخستین قربانیان به اصطلاح جمهوری اسلامی بود را گرامی میداریم.
ستوان منوچهر بهمنی - با اینکه در هنگام آتشزدن سینما رکس آبادان در مرخصی بود، برای یاری خود را به سینما رسانید.
علی نادری - دارنده سینما رکس آبادان که بیش از پانزده سال بود که سینما را به شخص دیگری اجاره داده و خود در تهران زندگی میکرد.
اسفندیار رمضانی - مدیر سینما رکس که به سبب کمبود ایمنی در سینما رکس و استخدام افراد ناآزموده اعدام گردید.
فرج الله مجتهدی - کارمند ساده ساواک که کوتاه زمانی پیش از آتشزدن سینما رکس به آبادان جا به جا شده بود. موسوی تبریزی این جا به جایی را برای فراهم نمودن زمینه آتشزدن سینما خواند.
سرهنگ سیاوش امینی آلاقا - رییس اداره اطلاعات شهربانی آبادان که متخصص ضدخرابکاری بود و دادگاه نتوانست کوچکترین پیوندی میان وی و آتشزدن سینما برقرار کند.
دیگر محکوم شدگان به اعدام در نبودنشان: ۱- سرتیپ علی اصغر ودیعی رییس ساواک خوزستان ۲- سرتیپ رضا رزمی رییس شهربانیهای قم و آبادان ۳- سرهنگ محمدعلی امینی معاون فرمانداری نظامی و رییس پلیس آبادان ۴- اردشیر بیات رییس پلیس آبادان ۵- سعدی جلیل بابک اصفهانی عضو کمیته مشترک ضد خرابکاری و کارشناس تخریب و مواد انفجاری در کمیته مشترک ضد خرابکاری ۶- حسین ناصری معروف به عضدی معاون کمیته مشترک ضد خرابکاری ۷- نوذری بازجوی کمیته مشترک
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر