همدستی تنگاتنگ جبهه ملی یا جبهه امت با خمینی با حیله راه اندازی کمیته ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشرش با خمینی برای بنیاد نهادن جمهوری اسلامی
در دو نوشتار پیشین و درباره اینکه چگونه جیمی کارتر به شاه ایران خیانت کرد نبشتیم، و چه نیرنگهایی جیمی کارتر به کار بُرد تا حکومت مشروطه شاهنشاهی ایران را براندازد.[۱] [۲]
اینکه بگوییم مسئولیت این توطئه دهشتناک تنها بر دوش جیمی کارتر است، درست نیست، بلکه جیمی کارتر شبکهای از همدستانش در ایران و آمریکا داشت که آن را «کمیته ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر» نامیدند که پایگاه این شبکه مخوف شد.
با کمک این شبکه مخوف، توانستند حکومت مشروطه پارلمانی شاهنشاهی ایران را براندازند و دیهیم شاهنشاهی ایران را به مشتی آخوند بی سر و بی پای عرب زاده تقدیم نمایند. این کمیته، کمیته اجرایی برگزید که هموندان آن علی اصغر حاج سیدجوادی، مهدی بازرگان، احمد حاج سید جوادی، ناصر میناچی، رحمت اله مقدم مراغهای و عبدالکریم لاهیجی بودند. این کمیته در امرداد ماه ۲۵۳۶ شاهنشاهی در ماه رمضان در مسجد قُبا نشستی با خمینی چیان بر پا کرد تا درباره همکاریهای سیاسی با یکدیگر گفتگو کنند. مسجد قُبا در جاده قدیم شمیران و در نزدیکی حسینیه ارشاد است که محمد مفتح از دشمنان ایران و ایرانی آن را بنیاد نهاد. در این نوشتار چگونگی همکاری این کمیته با خمینی چیان و چگونه همکاری این کمیته با خمینی چیان و چگونه همدستان خمینی شورش علیه شاهنشاه ایران را به دست گرفتند روشن میسازیم.
پیش از اینکه به گاه نگاری رویدادها بپردازیم میبایستی که چم چند واژه را روشن سازیم:
هموندان کمیته ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر همه از جبهه ملی بودند، و رهبرشان محمد مصدق بود. واژه ملی که اینان به کار بردند، هیچگاه به مفهوم ارزشمند آن به کار گرفته نشد بلکه نقابی بر چهره انیرانیشان بود. اینان بدین باور بودند که واژه ملت نوآوری غرب است و به هیچ روی با کشور ایران همگون نیست، در شرق مردم بیشتر زیر نیرویهای معنوی قرار دارند، اگر کسی میخواهد علیه شاه بجنگد، دیگر نباید بگوید ما برای ملت میجنگیم زیرا که شاه نماینده ملت است، بلکه باید بگویم که شاه علیه دین است و ما جبهه ملی برای ملت نمیجنگیم بلکه برای آزادی امت میجنگیم. در واقع جبهه ملی میباید جبهه امت یا جبهه امتی نامیده شود، با این تعریفها ، بسیار روشن است که جبهه ملی همکار و همدست خمینی و خمینی چیان بشود.
نخستین همکاری سیاسی جبهه ملی/جبهه امت با خمینی در خرداد ماه ۱۳۴۲ بود، زمانی که خمینی و جبهه ملی انقلاب شاه و ملت را کوشش کردند بازایستانند. در این زمان با باز کردن فضای سیاسی در ایران و پشتیبانی جیمی کارتر و راه اندازی کمیته ایرانی آزادی و حقوق بشر ، جبهه ملی / جبهه امت بر آن شد که همکاری با خمینی را از نو آغاز کند. با تجربههایی که از سال ۱۳۴۲ به دست آورده بودند، مهدی بازرگان استرتژی نوشت که چگونه او و همدستانش در جبهه ملی، از خمینی و هوادارانش بهره گیری کنند ولی آنان زیر کنترل قرار داشته باشند. استراتژی مهدی بازرگان چنین بود:
۱- قانون اساسی ایران بدون پیوستها و تغییرات باید علیه شاه به کار گرفته شود. به ویژه اصل دوم متمم قانون اساسی که باید آن را فعال کرد زیرا که بهترین گارانتی برای احترام به قوانین اسلام است.
۲- شعارها در تظاهرات باید علیه دیکتاتوری باشند و نه استعمار، تا مبادا مایه بدنامی دولت جیمی کارتر شود.
۳- پشتیبانی از انتخابات در پیش که شاه بر آن تاکید کرده است به منظور پراکندهساختن پروپاگاندای سیاسی در میان مردم برای برقراری اهداف حکومت اسلامی
۴- همه کسانی که با شاه مخالف بودند و کنار گذاشته شدهاند و یا کناره گیری کردهاند، فراخوانده شوند تا ما بپیوندند، و زمانی که دیگران ببینند که اینان به ما پیوستهاند، آنان نیز زیر چتر جبهه ملی/جبهه امت گرد خواهند آمد.
۵- براندازی رژیم در چندین فاز انجام خواهد شد. نخستین فاز "شاه باید برود" باشد. زمانی که شاه ایران را ترک کند، شورای سلطنت قدرت را به دست خواهد گرفت. شورای سلطنت و نخست وزیر را باید چنان زیر فشار گذاشت تا کناره گیری کنند. سومین فاز این است که روی مغزهای مردم آن چنان کار شود که همه بیاندیشند که « جمهوری اسلامی » میخواهند با شعارهای نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی
۶- خمینی باید در تهران نمایندگان خود را معرفی کند و آنان باید شورایی تشکیل دهند تا همکاری میان کمیته ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر و این شورا رسمی شود.
۷- در مصاحبهها خمینی میباید از « حکومت اسلامی » بگوید و نه از « جمهوری اسلامی » با آنکه روشن است که هدف پایانی برقراری جمهوری اسلامی است.
این استراتژی را بازرگان در نامهای به خمینی فرستاد و آن را « سنگر به سنگر » نامید.
مهدی بازرگان، یدالله سحابی، محمد توسلی، سامی، پیمان، حجت الاسلام محمد جواد حجتی کرمانی، شیخ علی تهرانی، حجت الاسلام مفتح دیداری با یکدیگر داشتند تا آیین سوگواری مصطفی خمینی را که روز یکم آبان ماه ۲۵۳۶ شاهنشاهی مرده بود، برگزار کنند. یعنی کمیته ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر با گروه نمایندگان خمینی گِرد هم آمدند تا در مسجد ارگ تهران برای مرگ مصطفی خمینی سوگواری راه بیاندازند. روز هشتم آبان ماه ۲۵۳۶ شاهنشاهی آیین یادبودی برای مصطفی خمینی در مسجد ارگ تهران برگزار شد آخوندی که در این مراسم سخن میگفت برای نخستین بار خمینی را امام خواند. پس از سخنرانی این آخوند بازاریان، بازار تهران را بستند. کمیته ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر و گروه نمایندگان خمینی این رخداد را به سود خود تفسیر کردند. پس از این رویداد، بازرگان نزد گروه نمایندگان خمینی شکایت برد که حتی پس از نام حضرت محمد یک بار صلوات فرستاده میشود، در جایی که پس از نام بردن از خمینی سه بار صلوات داده میشود.
نمایندگان خمینی اعلام داشتند که آیین چهلم مصطفی خمینی را خود برپا خواهند کرد بدون کمیته ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر. این آیین در شهر قم در روز ۱۱ آذر ماه ۲۵۳۶ شاهنشاهی برگزار شد. محمد جواد حجتی کرمانی سخنرانی در مسجد اعظم قم ایراد کرد، به جای سخنرانی مذهبی که در این مراسم ایراد میشود، حجتی کرمانی سخنرانی سیاسی با قطعنامه چهارده گانه از درخواستها از دولت شمرد و گفت:
۱- بازگشت خمینی از تبعید
۲- آزاد کردن همه زندانیان سیاسی
۳- بازگشایی همه مدرسههای دینی که به سبب فعالیتهای سیاسی تعطیل شدهاند
۴- آزادی بیان بدون هیچ گونه قید و شرط
۵- تحریم پورنوگرافی
۶- چادر پوشش همگانی زنان شود
۷- حمایت از مستضعفین
۸- استقلال اقتصاد ایران از سرمایه داری بین المللی
۹- بازایستادن روابط سیاسی با اسراییل
۱۰- لغو تقویم شاهنشاهی و بازگرداندن تقویم اسلامی بر پایه هجرت پیامبر اسلام از مکه به مدینه
۱۱- قطع رابطه با اسراییل
پس از پایان این مراسم، گروهی از طلبهها به سوی مدرسه فیضیه راه افتادند و شیشههای بانکهای سر راه خود را شکستند و به پاسگاه پلیس یورش بردند. بیست و هشت تن از این شورشیان دستگیر شدند.
در همین روز آیینی نیز در شهرستان خمین برگزار شد. آخوندی در این مراسم سخنرانی کرد و باز هم خمینی را « امام » خواند.
روشن بود که موافقتی شده است که خمینی را امام بنامند و بالاتر از دیگر آیت اللهها بنهند. هم چنین آشکار شد که با این کار میخواهند به خمینی مقام رهبری در توطئه علیه شاه ایران بدهند.
این خواستهای ۱۱ گانه با آنچه که تا این زمان کمیته ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر درخواست کرده بود، تفاوت داشت. برای نمونه در این درخواست نامی از آزادی و حقوق بشر برده نشده بود، به جای آن خواسته شده بود که آزادیهای زنان ایران محدود شود و دوباره زنان چادر بر سر نمایند. یا اینکه درخواست کرده بودند که سیستم اقتصادی و بانکی ایران دگرگون شود و از سیستم مالی بین المللی جدا گردد و اقتصاد اسلامی جایگزین آن شود.
درخواست پنجم تحریم پورنوگرافی یعنی تحریم سینما، تاتر، کاباره، بار، موزیک و کنسرت و ... یا روی هم رفته تحریم هنرمندان کشور. در این زمان، بر بازرگان و همدستانش سید جوادیها و دیگران روشن بود که خمینی و همدستان وی حقوق بشر در دستور کارشان نیست. درخواستها برای بوجود آوردن یک جامعه بی طبقه توحیدی بر پایه قوانین اسلام در ایران بود. روشی که خمینی چیان برگزیدند، این بود که نه تنها پهرست درخواست هایشان را میدادند بلکه به همراه این پهرستها، خشونت و ویرانی و قتل به همراه آورد.
در روز شنبه ۱۷ دی ماه ۲۵۳۶ شاهنشاهی روزنامه اطلاعات مقاله ایران و استعمار سرخ و سیاه نوشته احمد رشیدی مطلق را به چاپ رساند. مقالهای که حقایقی را درباره زندگی نامه خمینی روشن کرد. در این مقاله آمده بود:[۳]
....مالکان که برای ادامه تسلط خود همواره از ژاندارم تا وزیر و از روضهخوان تا چاقوکش را در اختیار داشتند، وقتی با عدم توجه روحانیت و در نتیجه مشکل ایجاد هرج و مرج علیه انقلاب روبرو شدند و روحانیون برجسته حاضر به همکاری با آنها نگردیدند، در صدد یافتن یک «روحانی» برآمدند که مردی ماجراجو و بی اعتقاد و وابسته و سرسپرده به مراکز استعماری و بخصوص جاهطلب باشد و بتواند مقصود آنها را تامین نماید و چنین مردی را آسان یافتند.
روحالله خمینی عامل مناسبی برای این منظور بود و ارتجاع سرخ و سیاه او را مناسبترین فرد برای مقابله با انقلاب ایران یافتند و او کسی بود که عامل واقعه ننگین ۱۵ خرداد شناخته شد.[۴] روحالله خمینی معروف به «سید هندی» بود. او مدتی در هندوستان بسر برده و در آنجا با مراکز استعماری انگلیس ارتباطاتی داشتهاست و به همین جهت به نام سید هندی معروف شدهاست. آنچه مسلم است شهرت او به نام غائلهساز ۱۵ خرداد به خاطر همگان ماندهاست، کسی که علیه انقلاب ایران و به منظور اجرای نقشه استعمار سرخ و سیاه کمر بست و به دست عوامل خاص و شناخته شده علیه تقسیم املاک، آزادی زنان، ملی شدن جنگلها وارد مبارزه شد و خون بیگناهان را ریخت و نشان داد، هستند هنوز کسانی که حاضرند خود را صادقانه در اختیار توطئهگران و عناصر ضدملی بگذارند.
چاپ این مقاله در گوشهای از روزنامه اطلاعات سبب شد که گروهی طلبه در قم سر به شورش بردارند که به خشونت بیش از اندازه انجامید، چند تن از شورشیان کشته شدند. جبهه ملی که از حقوق بشر میگفت در این خشونتها همدست شد. با کشته شدن این چند تن در تظاهرات قم، خمینی چیان و اسلامیون و جبهه ملی بهانهای به دست آوردند و چهلم اینان را برگزار کردند و در هر چهلمی، کسی را کشتند و یا کشته شد و دوباره چهلمش برگزار شد. در همه این ناآرامیها جبهه ملی یا جبهه امت پیشگام راه اندازی خشونتها بود.
سرانجام اوضاع کشور آرام شد و دیگر خبری نبود تا اینکه در ۱۴ امرداد ماه ۲۵۳۷ شاهنشاهی، ماه رمضان آغاز شد و این روز بزرگترین جشن ملی ایرانیان یعنی جشن مشروطیت نیز بود. در روز ۱۴ امرداد ماه شاهنشاه آریامهر به مناسبت آغاز هفتاد و سومین سالروز انقلاب مشروطه سخنرانی فرمودند، شاهنشاه آریامهر درباره انتخابات آزاد سخنان رسایی ایراد کردند و از آزادیهای سیاسی که به مردم ایران دادهاند گفتند و یادآور شدند که هم اکنون پایوران مسئول روی لایحه تظاهرات سیاسی و آزادی مطبوعات کار میکنند. شاهنشاه بسیار آرام سخن گفتند ولی به دشمنان ایران هشدار دادند که سرنوشت ایران را نمیتوان به بازی گرفت.[۵]
کمیته ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر برای روز مشروطه برنامه دیگری در سر داشت، تظاهرات در همه شهرهای بزرگ علیه شاهنشاه ایران. ۲۰ امرداد ماه ۲۵۳۷ شاهنشاهی از چند روز پیش از آن در یک یورش سازمان داده شده و مسلحانه تروریستهای اسلامی و چریکهای فدایی خلق و دیگر سازمانهای تروریستی مانند مجاهدین، همان کسانی که زیر چتر کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور برای ویرانی کشور گردآمدند در اسپهان به سازمانهای دولتی، بانکها، سینماها و هتلها یورش بردند، درختها را بُریدند، شیشهها را شکستند و کوکتل مولوتف پرتاب کردند و با گلوله به جان ماموران پلیس افتادند. در این زد و خوردها چهارده تن از ماموران آتش نشانی و بیش از ۴۰ تن از ماموران پلیس به سبب پرتاب سنگ و مواد آتش زا زخمی و به بیمارستان برده شدند. پنج پلیس نیز با شلیک گلوله تروریستها زخمی شدند و به بیمارستان برده شدند. چهار تن از تروریستها کشته و هفت تن زخمی شدند. با درخواست و پافشاری بلندپایگان اسپهان، دولت دستور داد تیمسار سرلشکر ناجی فرمانده مرکز توپخانه و موشکها فرماندار نظامی اسپهان شد و اعلامیههای برقراری حکومت نظامی را دستینه کرد.
برای ۲۸ امرداد ماه بیست و پنجمین سالگرد رستاخیز ملت ایران علیه محمد مصدق جبهه ملی یا جبهه امت به همراه کمیته اجرایی دفاع از آزادی و حقوق بشر و شورایی که خمینی و همدستانش به راه انداخته بودند ، برنامه ویژهای برای ۲۸ امرداد آماده ساخته بودند. در ۲۸ شهر ۲۸ سینما آتش زده شد. بزرگترین فاجعه را حسین تکبعلی زاده در آبادان به انجام رسانید. بیش از ۶۰۰ مرد و زن و کودک ایرانی در سینما رکس آبادان در آتشی که خمینی افروخت و با بنزین هواپیما که خامنهای آن را فراهم آورده بود، سوزاندند و خاکستر کردند و بدین سان، حقوق بشر اسلامی را در ایران پیاده کردند. حقوق بشر اسلامی یعنی میتوان انسانهایی را که به سینما میروند آتش زد زیرا که سینما در اسلام ممنوع است.
۱۳ شهریور ماه ۲۵۳۷ روز آدینه عید فطر راه پیمایی بزرگی در تهران و شهرستانها از ساعت ۶ بامداد برگزار شد. کمونیستها، اسلامیون، تروریستها و وابستگان به نهضت آزادی، جبهه ملی/جبهه امت ، مجاهدین خلق، چریکهای فدایی ، توده ایها برای نشان دادن قدرت در چهار جای تهران، تپههای قیطریه در شمال، نازی آباد در جنوب، فرح آباد ژاله در شرق و میدان محمدعلی جناح در غرب گرد آمدند. پس از برگزاری نماز عید فطر تظاهرکنندگان عربده میکشیدند "نهضت ما حسینی ، رهبر ما خمینی" و در خیابانها به راه افتادند و به یکدیگر پیوستند. در درازای راه پیشاپیش راه پیمایان و هم پشت سر آنها شمار زیادی موتورسوار میان مردم خوراک و شیر و آب پخش میکردند. گروهی که از قیطریه به خیابان کوروش کبیر ریختند، فرتورهای خمینی را در دست داشتند. هر زمان که سیل تظاهرکنندگان به میدانی میرسید روی زمین مینشستند و ملایی سخنرانی میکرد. شعارهایی چون " استقلال آزادی جمهوری اسلامی " و "زندانی سیاسی آزاد باید گردد " به گوش میرسید. جمعیت به میدان راه آهن رسید و از آنجا به سوی میدان شوش به راه افتاد. پس از میدان شوش به سوی خیابان شهباز و میدان خراسان رسیدند و از انجا به سوی میدان ژاله به راه افتادند. همدستانشان با نصب تابلوهای مقوایی، میدان ژاله را «میدان شهیدا» نامگذاری کرده بودند. شیخ یحیی علامه نوری که در خیابان ژاله عربده میکشید گفت که اگر دستگاههای شهرداری این میدان و خیابان را به نام "شهدا " نشناسد، مسلمین و امت اسلام خیابان ژاله را به نام خیابان شهدا خواهند شناخت و دیگر اسمی از ژاله نخواهند آورد. شهدا را چند روز بعد تحویل دادند یعنی در روز ۱۷ شهریور ماه در میدان ژاله.
۱۵ شهریور ماه ۲۵۳۷ شاهنشاهی حزب منحله توده همه نیروهای مخالف دولت را فراخواند که یک جبهه همبسته بر ضد رژیم شاهنشاهی تشکیل دهند. در جارنامه کمیته مرکزی حزب توده آمده است: ۱- تغییر رژیم ۲- محاکمه و مجازات مسئولان عمده رژیم ۳- لغو تمام قوانین مغایر با قانون اساسی و محدودکننده آزادیها و حقوق اساسی فرد ۴- انحلال مجلس شورای ملی و سنا و برچیدن دستگاه پلیس سیاسی ۵- انتخاب مجلس موسسان ۶- تصویب قوانینی برای ملی کردن صنایع نفت ۷- اخراج مستشاران نظامی امریکا - لغو پیمان نظامی ایران و امریکا - خروج ایران از پیمان سنتو (پیمان مرکزی) ۸- مصادره اموالی که گرد آورده شده است ۹- انصراف از سیاست اقتصادی دروازههای باز
روز آدینه ۱۷ شهریور ماه ۲۵۳۷ شاهنشاهی با اینکه رادیو و بلندگوها برقراری حکومت نظامی را در تهران به آگاهی مردم میرساندند، تظاهرکنندگانی در خیابان باریک و میدان کوچک ژاله گردآمدند، سربازان پیوسته با بلندگوها برقراری حکومت نظامی را به مردم یادآوری میکردند و از آنها درخواست مینمودند که پراکنده شوند ولی انیرانیان که برآن بودند که درگیری و زد و خورد با سربازان بیافرینند به هیچ یک از هشدارها وقعی ننهادند و با آرنگهای ۱- زحمتکشان ایران متحد شوید ۲- واژگونی رژیم سلطنتی و استقرار جمهوری ملی و دموکراتیک ۳- تبریز مستقل شد ۴- نابود باد رژیم سلطنتی ایران ۵- تنها راه آزادی جنگ مسلحانه است، در خیابان ماندند. [۶]
سربازان، خیابانی که به مجلس شورای ملی میرسید را بستند تا این انیرانیان تروریستها به مجلس یورش نبرند. تروریستهای چریک فدایی و مجاهدین که تازه از زندان آزاد شده بودند برآن بودند که مجلس را اشغال کنند و اعلام جمهوری اسلامی نمایند. از میان جمعیت به سربازان تیراندازی کردند. سربازان درخواست کمک کردند و به چندین کامیون سرباز که به سوی میدان ژاله روان شده بودند، نرسیده به میدان، از بامهای خانههای پیرامون میدان ژاله از سوی تروریستهای فلسطینی تیراندازی شد. در همین کامیونها چند سرباز زخمی و یک سرباز کشته شدند. سربازانی که در میدان ژاله بودند بیشترشان فشنگ مشقی در تفنگ هایشان داشتند در هوا تیرهایی رها کردند تا شاید از سدای آن تظاهرکنندگان بترسند و پراکنده شوند. بسیاری از سربازان ارتش شاهنشاهی و مردم ایران از سوی فلسطینیها و دانشجویان کنفدراسیون که در کمپهای تروریستی فلسطین، سوریه، لیبی، کوبا، کره شمالی و شوروی آموزش آدمکشی دیده بودند به تیربار مرگ بسته شدند و جان باختند. در این تیراندازیها ۶۴ تن در میدان ژاله کشته شدند. گزارش پزشکی قانونی نشان داد که بسیاری از کشته شدگان، سربازان ارتش شاهنشاهی بودند و با گلولههایی غیر از گلولههای ارتش و نیروهای انتظامی جان باختهاند.
کمیته ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر نشان داد که کمیتهای است دروغین در خدمت استعمار تا حکومت اسلامی در ایران بر پا سازند. اینان از روز نخست با خمینی و همدستانش تنگا تنگ علیه ایران و ایرانی توطئه کردند، این کمیته نه تنها درخواستهای خمینی که شاه باید برود و مشروطه شاهنشاهی باید نابود گردد، حکومت اسلامی باید در ایران بر پا شود ، خمینی رهبر و امام است، پیاده کردند.
این کمیته نه تنها درخواستهای خمینی را پشتیبانی کردند بلکه متدهای خمینی و اسلامیون که ترساندن مردم، خشونت علیه مردم و ویران سازی ساختمانها و پارکها و سینماها و بارها و کابارهها و کتابخانهها و همه اماکن عمومی را به راه انداختند و بخشی از آن بودند.
بررگترین هدف تولید شهید بود که با آن بتوانند نشان دهند که جنگی است میان اسلام و شاه
کشتن مردم بیگناه زیرا که آنان قوانین اسلام را رعایت نکردهاند مانند سینما رفتن که به آتش زدن بیش از ۶۰۰ مرد و زن ایرانی انجامید. جبهه ملی همان جبهه امت همه اعضایشان دست هایشان به خون ایرانیان آغشته است و جیهه ملی باید پاسخگوی تمام کشتارها و اعدامها از روز ۲۲ بهمن باشد. این یک فاجعه ملی است که هنوز هموندان جبهه ملی یا همان جبهه امت وجود دارند و در تلویزیونهای مزدوران به تبلیغ برای مصدق و جمهوری اسلامی و خودشان میپردازند. و هنگامی که درباره جمهوری ایرانی میگویند یعنی همان جمهوری اسلامی با همان ساختار ولی با نامی دیگر.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر