دروغ بزرگ تودهایها ۱۶ آذر روز دانشجو
هر سال با یک هوچیگری به نام « ۱۶ آذر روز دانشجو » روبرو میشویم. تودهایها کوشش میکنند که به مردم ایران بقبولانند که ۱۶ آذر پیوند با دانشجو دارد. اگر به آنچه که در روز ۱۶ آذر ماه ۱۳۳۲ نگاهی بیاندازیم میبینیم که دوباره محور این هوچی گری محمد مصدق است. محمد مصدق خائن به ایران که بیش از هفتاد سال میان مردم ایران دشمنی و دوری بوجود آورد، میباید برای همیشه در گورش بماند و دیگر اثری از این موجود کثیف نوکر مزدور بیگانه نامی آورده نشود. در روز ۱۶ آذر ماه ۱۳۳۲ چه گذشت؟
در این روز محمد مصدق به سبب خیانت به کشور و ملت ایران در برابر دادگاه ایستاده بود. دادستان در کیفر خواست نهایی خود درخواست کرد که محمد مصدق به دار آویخته شود. خبر اینکه مصدق به اعدام محکوم شده است، پشتیبانان مصدق را در شوک فرو برد. این پشتیبانان و هواداران مصدق چه کسانی بودند؟ مهدی بازرگان که بیش از شش سال رییس دانشگده فنی دانشگاه تهران بود، نورالدین کیانوری دبیر اول حزب منفور توده که در دانشکده فنی دانشگاه تهران درس میداد. هم چنین میتوان از حسین جودت و رضا رادمنش اعضای کادر مرکزی حزب توده نامبرد که از استادان دانشکده فنی دانشگاه بودند. هواداران دیگر مصدق پان ایرانیستها بودند. این استادان دانشگاه بودند که دانشجویان را برانگیختند علیه محاکمه و اعدام مصدق تظاهرات به راه بیاندازند. آنچه را که همواره حزب توده و جبهه ملی به دنبال آن هستند تولید یک کشته است که هیاهو راه بیاندازند و موضوع اصلی را از میان ببرند و بی رنگ نمایند. در این روز سه دانشجوی ترم نخست دانشکده فنی و افتاده در دام حزب توده کشته شدند و این کشته شدگان ابزار پروپاگاندایی گردیدند که از اعدام مصدق جلوگیری شد و شوربختانه شاهنشاه ایران برای اینکه اوضاع را آرام کنند مصدق اعدامی را به مصدق خانه نشین تبدیل کردند. مصیبتی بزرگ بر ملت ایران!!
برای اینکه هیچگاه آنچه را که محمد مصدق علیه ایران انجام داد فراموش نشود، چکیدهای از کیفرخواست دادستان را میآوریم:[۱]
اعمال ارتکابی متهم ردیف یک، محمد مصدق، که به منظور واژگون ساختن حکومت مشروطه سلطنتی مورد دعوی دادستان ارتش قرار گرفته:
۱ – دستور بازداشت سرهنگ نعمتالله نصیری (سرتیپ فعلی)، فرماندۀ گارد شاهنشاهی که حامل فرمان عزل بودهاست.
۲ – توقیف غیرقانونی افرادی از مأمورین رسمی و غیر رسمی.
۳ – خلع سلاح گارد شاهنشاهی حافظ اعلیحضرت همایونی و کاخهای سلطنتی.
۴ – مهر و موم کاخهای سلطنتی و خلع ید نمودن متصدیان و مباشرین و مستحفظین دربار شاهنشاهی از اموال و کاخهای سلطنتی.
۵ – صدور تلگرافات به سفرای ایران در خارج، دایر به عدم ملاقات و نگرفتن تماس با اعلیحضرت همایون شاهنشاهی.
۶ – صدور دستور حذف نام شاهنشاه از دعای صبحگاه و شامگاه در سربازخانهها.
۷ – دستور تشکیل میتینگ با وسایل تبلیغاتی دولتی، برای اهانت به مقام سلطنت و رژیم مشروطیت و پخش جریان میتینگ به وسیله رادیو.
۸ – دستور پایین آوردن و شکستن مجسمههای اعلیحضرت فقید رضاشاه کبیر و اعلیحضرت همایون محمدرضاشاه پهلوی به منظور بیوقر و بالنتیجه تشویق عناصر اخلالگر به قیام برعلیه سلطنت و رژیم سلطنتی مشروطه ایران.
۹ – دستور انحلال مجلس شورای ملی.
۱۰ – دستور تحت نظر قرار دادن افراد خاندان سلطنتی به استانهای آذربایجان.
۱۱ – دستور بازداشت غیرقانونی تیمسار سپهبد زاهدی، نخست وزیر منصوب، و تعیین جایزه برای دستگیری معظمله.
۱۲ – حذف سرود شاهنشاهی از برنامه رادیو تهران.
۱۳ – اقدام برای تشکیل شورای سلطنتی از راه رفراندوم.
با تهیه مقدمات قبلی، بزه از تاریخ ۲۵ الی ۲۸ امردادماه روی داده، محل وقوع بزه تهران بوده، به این ترتیب که متهمین مقیم تهران طرحهای تنظیمی را به منظور عملیشدن سوءقصدی که داشتهاند، چه در تهران و چه در شهرستانهای کشور به موقع اجرا گذاشتهاند. نظر به اینکه علاوه بر مراتب مشروح در این کیفرخواست مشهود بوده و همه اهالی تهران ناظر وقوع بزه بوده و متهمین با سرسختی تمام برای رسیدن به مقصود، که همان موضوع اتهام است، در برابر مردمی که منظوری جز حفظ حقوق اساسی خود نداشتهاند، مقاومت شدیدی ابراز داشته، که در اثر سرسختی و مقاومت آنان به موجب سوابق موجود در اداره پزشک قانونی در تهران چهلوسه نفر مقتول و هشتادوپنج نفر مجروح شدهاند، که گناهی جز حفظ قانون اساسی و تلاش برای جلوگیری از سقوط کشور خود نداشتهاند و نظر به اینکه متهمین از افراد مشخص و ممتاز کشور بوده، که مردم به وجود آنان امیدواری زیادی داشته که در راه حفظ مصالح کشور ساعی و کوشا باشند و اولین وظیفه آنان وفاداری به سوگندی بوده که برای حفظ حقوق اساسی ایران یاد کرده و بدبختانه سوگند خود را نقض و به آن حقوق خیانت نمودهاند، ملاحظه میشود که بزه انجام شده از طرف متهمین مقرون به علل مشدده است که به همین مناسبت تقاضای صدور رأی اعدام آن را دارد.
خبر اینکه مصدق به اعدام محکوم شده است، پشتیبانان مصدق را در شوک فرو برد. این پشتیبانان و هواداران مصدق چه کسانی بودند؟ در جایگاه نخست مهدی بازرگان قرار دارد که بیش از شش سال رییس دانشگده فنی دانشگاه تهران و بنیانگزار نهضت آزادی بود، در جایگاه دوم از نورالدین کیانوری دبیر اول حزب منفور توده که در دانشکده فنی دانشگاه تهران درس میداد. هم چنین میتوان از حسین جودت و رضا رادمنش اعضای کادر مرکزی حزب توده نامبرد که در دانشکده فنی دانشگاه تهران درس میدادند. هواداران دیگر مصدق پان ایرانیستها بودند. این استادان دانشگاه بودند که دانشجویان را برانگیختند علیه محاکمه و اعدام مصدق تظاهرات به راه بیاندازند.
گزارشی در روز ۱۸ آذر ماه ۱۳۳۲ از سوی هیات بررسی رویداد شانزدهم آذر به رییس دانشگاه تهران دکتر سیاسی داده شد، چنین آمده است:
- در گزارشی که از سوی هیات بررسی به رییس دانشگاه دکتر سیاسی داده شد نوشته شد که روز ۱۶ آذر ماه شماری از دانشجویان دانشکده فنی در کریدور دانشکده فنی ایستاده و گفتگو میکردند در این هنگام دو تن از دانشجویان از پشت پنجره به دو تن از مامورین انتظامی دشنام دادند. مامورین در پی این دانشجویان وارد دانشکده فنی میشوند ، دانشجویان نیز به کلاسهای درس هجوم میبرند مامورین نیز وارد کلاس شده و خواستار تحویل آن دو دانشجو میشوند. مامورین دو دانشجو را بازداشت مینمایند. در این هنگام همه دانشجویان در کریدور اشکوب نخست دانشکده گرد آمده بودند. یکی از دانشجویان تودهای عربده سر میدهد که به مامورین حمله کنند و مامورین کوشش میکنند که دانشجویان را پراکندهسازند و دانشجویان به سوی دیگر کریدور میروند. در این هنگام قندچی و رضوی و بزرگ نیا به سربازان یورش بردند و کوشش کردند که مسلسل سربازان را از دستشان درآورند. این سبب شلیک گلولهها شد و سه دانشجوی تازه وارد به دانشکده فنی که در دام حزب توده افتاده بودند آماج تیرها قرار گرفتند و کشته شدند.
کیانوری پس از این رویداد به جمهوری کمونیستی آلمان شرقی فرار کرد. کیانوری با همسرش مریم فیروز فرمانفرماییان از ایل مغول قاجار در آلمان شرقی تا روز عزای ایران ۲۲ بهمن ماه ۱۳۵۷ ماند.[۲] شوربختانه نه محمد مصدق اعدام شد و نه کسانی که این هیاهو را در دانشگاه تهران به راه انداختند به ویژه مهدی بازرگان، نورالدین کیانوری و دیگر سران حزب توده که در دانشگاه تهران لانه کرده بودند، محاکمه نشدند.
این تظاهرات و جنجال و هیاهو نتیجه خود را داد و محمد مصدق را از چوبه دار رهایی بخشید. در واقع روز شانزدهم آذر دروغی است همانند دروغ ۲۸ امرداد ماه که محمد مصدق با کودتا سرنگون شد،[۳] داستانی که تودهایها هنوز هم در رسانههای مزدور و وابسته به بیگانه تکرار میکنند. اینکه شانزدهم آذر روز دانشجو نامیده شود تنها پروپاگاند شوروی بود و هست. چند سال و دهه دیگر باید طول بکشد و ایرانیان پروانه دهند که روسیه برایشان روزها ویژه بسازند؟
در روز ۱۸ تیر ماه ۱۳۷۸ بسیجیان به کوی دانشگاه و خوابگاههای دانشجویی یورش بردند، همه اموال دانشجویان را نابود ساختند و دانشجویان را تا سر حد مرگ کتک زدند و صدها تن را بازداشت کردند و بسیاری از دانشجویان را با گفتن « یا حسین » از بام خوابگاه با دستهای از پشت بسته به پایین پرت کردند. دانشجویان ایران این روز را روز دانشجو نامیدند ولی تودهایها، اسلامیون و جبهه ملی و چریک و مجاهد و دیگر تروریستها و لای و لجنهای جامعه هم چنان پافشاری در برگزاری روز ۱۶ آذر به عنوان روز دانشجو را داشتند و دارند. در ۱۸ تیر ماه ۱۳۸۸ در دهمین سالگرد روز دانشجو نیروهای بسج به خوابگاههای دانشگاه امیر کبیر در تهران یورش بردند و دانشجویان را به سختی زخمی و تکه و پاره کردند و بسیاری را نیز دستگیر کردند و به همراه خود بردند. استعمار همچنان پافشاری در نگاه داشتن روز نابود شدن سه دانشجوی مهاجم تودهای در شصت و شش سال پیش است تا آن را به رویدادی در زمان مشروطه پارلمانی پیوند دهند، زیرا که اطمینان دارند با پروپاگاندی که شصت و شش سال پیش راه انداختند از اعدام محمد مصدق جلوگیری کردند و تلاش کردند که زمینهها و انگیزههای این رویداد را از مردم پنهان نمایند. همان چپیها و همان کمونیستها و همان اسلامیون و همان سرسپردههای استعمار کماکمان امروز در پی زنده نگاه داشتن این پروپاگاند هستند. ایرانیان میباید دریابند که روز ۱۶ آذر روز دانشجو بخشی از پروپاگاندای شوروی برای مغزشویی ایرانیان است. با آگاه شدن و خواندن تاریخ بر دهان انیرانیان بکوبید تا برای همیشه خاموش گردند تا دوباره سناریویی مانند خمینی دیگر برای ما ایرانیان ننویسند و دیگر تکرار نشود. امروز با واژگانی چون فدرالیسم و جمهوری، مزدوران در رسانههای برون مرزی کوشش میکنند که ما ایرانیان را گمراه کنند تا حکومتی که بیش از دو هزار و پانصد سال با آن آشنا هستیم و پوست و خون ما شده است را برنگزینیم. مزدوران کوشش میکنند از برقراری مشروطه پارلمانی شاهنشاهی که پدر بزرگان ما در راه برقراری آن جان خود را فدا کردند جلوگیری کنند و با برگهای سپید در دست کوشش می کنند دستورات استعمار را به نام و در چارچوب یک قانون اساسی نوین به ملت ایران بفروشند و سرنوشت کشور و مردم ایران را در دست گیرند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر