لیبرال دمکراسی - لیبرال دمکراسی واژه دیگری است برای جنبش کاپیتالیستی یا سرمایهداری. امروزه حزب مشروطه در باره این میگوید که ایران میباید به سوی لیبرال دمکراسی سوق داده شود. لیبرال دمکراسی را علیه سوسیال دمکراسی بر پا میدارند.[۱] همانند سوسیال دمکراسی برای لیبرال دمکراسی نیز واژه پارسی وجود ندارد. امروزه هنگامی که درباره لیبرال دمکراسی گفتگو میشود واژه نئولیبرالیسم به کار گرفته میشود که به چم «بازار آزاد سرمایهداری» میباشد. بازار آزاد سرمایهداری یعنی خصوصی سازی، برداشتن یا کاهش دادن قانونهای که درباره امور اقتصادی وجود دارد، گلوبالیزیشن یا جهانی شدن، تجارت آزاد، کاهش هزینههای دولت. شناخته شدهترین سیاستمدار نئولیبرالیسم مارگارت تاچر بود. شناخته شدهترین کمپانیهای لیبرال اکونومی کمپانیهای نفتی بودند، به ویژه بریتیش پترولیوم. نمونهای با بریتیش پترولیوم میآوریم تا ببینیم لیبرال دمکراسی چگونه کار میکند.
بریتیش پترولیوم با نام انگلو –پرژن اویل کمپانی یا شرکت نفت ایران و انگلیس در ۲۵ فروردین ماه ۱۲۸۸ خورشیدی برابر ۱۴ آپریل ۱۹۰۹ در لندن ثبت شد. [۲]این کمپانی امتیاز بهرهبرداری از نفت ایران را برای ۱۶ سال داشت. بر پایه این قرارداد ایران میبایستی که شانزده درسد از بهره به دست آمده از فروش نفت ایران را دریافت دارد. اما چه اندازه نفت استخراج شود و به چه بهایی فروخته شود را شرکت نفت ایران وانگلیس تعیین میکرد. برای ترابر نفت شرکت نفت کمپانی دیگری به نام بریتیش تانکر کمپانی بنیاد نهاد. سودهای به دست آمده کمپانی تانکر انگلیسی کامل در دست انگلیسها ماند و سهمی به ایران ندادند. تا سال ۱۹۷۴ به درازا کشید تا سرانجام نفت ایران ملی شد و در بیست و پنجمین سالگرد انقلاب شاه و مردم شاهنشاه ایران ملی شدن نفت را اعلام نمودند و در روز فرخنده ۴ امرداد ماه ۱۳۵۳ قانون ملی شدن نفت از مجلس شورای ملی گذشت. پنج سال پس از ملی شدن نفت ، شاه ایران ناچار به ترک ایران شد زیرا که از سال ۱۹۷۹ شاهنشاه دیگر حاضر نبودند نفت ایران را ارزان به غرب بفروشند. نئولیبرالیسم ابزار سیاسی کشورهای غربی است تا منافع اقتصادی خود را در جهان پیاده کنند و به دست بیاورند.
چرا یک حزب که بر خود نام مشروطه را نهاده است، زیر فرنام خود لیبرال دمکرات نوشته است و خود را با لیبرال دمکراسی پیوند میدهد که این برای هیچ ایرانی قابل فهم نیست. مشروطه جنبشی است که ایرانیان کوشش کردند تا از سیاست قاجاریان که از خارجیان وام بگیرند و امتیاز گمرکات و شیلات و راهها و ... به آنان بدهند، خود را رها سازند. مشروطه خواهان در گام نخست جنگیدند تا یک پارلمان قدرتمند را بر روی کار بیاورند. یکی از مهمترین کارهای مجلس نخست این بود که قانونی تصویب کنند که هر گونه امتیاز به خارجی باید از مجلس شورای ملی بگذرد. مهمترین شاهکار مجلس شورای ملی از میان برداشتن قرارداد ننگین ۱۹۱۹ میان قاجاریان و انگلستان بود.
قرارداد ۱۹۱۹ ایران و انگلیس قراردادی بود که در ۱۷ امرداد ۱۲۹۸ برابر با ۹ اوت ۱۹۱۹ میان دولت ایران و دولت انگلستان بسته شد و بر پایه این قرارداد استعماری، ایران کشوری تحتالحمایه انگلستان درآمد.[۳] این قرارداد با امضای حسن وثوق وثوقالدوله نخستوزیر و برادر بزرگ احمد قوام قوامالسلطنه، اکبر میرزا صارمالدوله وزیر دارایی و فیروز میرزا نصرتالدوله (فرزند فرمانفرما) وزیر خارجه بسته شد.
دومین شاهکار مجلس شورای ملی، منقرض کردن سلسله قاجار بود و به نام خوشبختی ملت ایران برگزیدن رضا شاه پهلوی به پادشاهی ایران.[۴] [۵] قاجاریان کشور ایران را ملک خصوصی خود میدانستند و به میل خود کشور ایران را چپاول می کردند. هنگامی که حکومت قاجاریان برانداخته شد میلیونها پوند انگلیسی و روبل روسی قرضهای خصوصی قاجاریان برای خوشگذرانی هایشان مانده بود که مردم ایران این قرضها به دو دولت روس و انگلیس بازپرداخت کردند.[۶]
سومین کاری که رضا شاه بزرگ به انجام رساند تشکیل یک دولت قدرتمند بود که با سرمایه گزاری دولت، کارخانههای مورد نیاز مردم را بنیاد نهاده شد، مانند کارخانه قند و شکر کارخانههای پارچه بافی کارخانه حربر بافی و .... از شگفتآورترین کارهای رضا شاه بزرگ ساختن راه آهن سراسری ایران [۷] با پول ایران بود بدون اینکه ریالی از خارجی وام گرفته شود. همه کارهای رضا شاه بزرگ بر پایه قانون اساسی مشروطه انجام یافت و همه در تضاد با سیاست نئولیبرالیسم میباشند. نئولیبرالیسم یعنی کمپانیهای خصوصی راه آهن را میسازند یا کارخانه قند و شکر و پارچه بافی را سرمایه اش را میدهند و میسازند. سود به دست آمده از فروش فرآوردههای این کارخانهها مستقیم به جیب این افراد سرازیر میشود.
آنچه را که رضا شاه بزرگ آغاز کرد، محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در ابعاد بسیار بزرگتری ادامه داد. از زبان شاهنشاه بشنویم که چه انجام شده است:
آریامهر رژیم ارباب رعیتی را برکندند و زمینهای کشاورزی را میان برزگران تقسیم نمود و از آنان کشاورزان مالک ساختند.[۹] آریامهر شاهنشاه ایران کارگران را در سود خالص کارخانهها شریک نمودند. هم چنین شاهنشاه ایران از درآمد دولت شرکت ملی صنایع پتروشیمی را بنیاد نهادند.[۱۰] اگر محمدرضا شاه پهلوی آریامهر لیبرال دمکرات بود جنگلها و آبها و معدنهای روی زمینی و زیر زمینی را در دست مالکان خصوصی رها میساخت. فیودالهای ایران کماکان بزرگ زمینداران ایران میماندند[۱۱] و سهام کارخانهها تنها در دست ثروتمندان میچرخید و کارگران دست خالی میماندند. ساختن صنایع پتروشیمی به دست کمپانیهای نفتی بین المللی انجام مییافت و سود به دست آمده به دست خارجی میافتاد. شاهنشاه خردمند ایران گفتند پس از فیودالیسم زمینداران، فیودالیسم جدیدی در ایران نمی باید وجود داشته باشد، مانند فیودالیسم صنعتی.
معنای لیبرال دمکراسی را میتوان در امریکا دید. کمپانیهایی که در سراسر دنیا فعال هستند مانند گوگل، مایکروسافت، و آمازون میلیاردها دلار سود به دست میآورند و در عمل مالیاتی به دولت امریکا نمیپردازند. تا به امروز همه امریکاییها زیر پوشش بیمه درمانی قرار ندارند، چیزی که دراروپا یکی از بایدهاست. ما نیز در کشور عزیزمان ایران سیستم درمانی اروپا را میداشتیم، اگر شاهنشاه ایران سایهاش بر سر ما میماند. کارگران آمریکایی در سود کارخانهها سهیم نیستند، در جایی که کارگران ایرانی از سال ۱۳۴۱ با انقلاب شاه و ملت در سود کارخانه سهیم بودند، سیزده ماه حقوق داشتند، یک ماه تعطیلات در شمال ایران داشتند و غذای گرم و مقوی در کارخانه و استخر و وسایل ورزشی و سالن خواب در کارخانه.
راه آهن در امریکا از سوی کمپانیهای خصوصی ساخته شد و چند تنی میلیاردر شدند. در ایران دولت راه آهن را ساخت و سود راه آهن برای مردم هزینه شد. کمپانیهای نفتی در امریکا را کمپانیهای خصوصی راه انداختند و انگشت شماری مانند خانواده راکفلر میلیاردر شدند. در ایران نفت ملی شد و سود به دست آمده برای عمران و آبادی کشور و رفاه مردم ایران خرج شد، مانند خانه سازی برای همه، تغذیه رایگان[۱۲] تحصیل رایگان [۱۳] کمک هزینه تحصیلی [۱۴] تورهای بسیار ارزان در ایران و در خارج از کشور که بیشتر هزینه آن را دولت میپرداخت. سورشارژ برق آب گاز و دیگر
حزبی مانند حزب مشروطه که ادعا میکند که برای بازگرداندن پادشاهی در ایران میکوشد، پرسش این است که اینان چگونه میتوانند خود را حزب مشروطه بنامند. مشروطه یک جنبش است و حزب نیست. مشروطه یعنی کانستیتیوشنال مونارکی یا حکومت پارلمانی شاهنشاهی با یک دولت قدرتمند و توانمند که بهترین را برای مردم کشور میخواهد و به انجام میرساند و پیوسته به دنبال برآوردن خواستهای مردم ایران میباشد.
لیبرال دمکرات یعنی دولت ضعیف و هر کسی باید خودش مواظب خودش باشد. مانند امریکا که هر کسی باید جور خودش را خودش از آب بیرون بکشد و دولت کاری به کار آدمها ندارد. این مدل لیبرال دمکراسی برای جامعهای مانند امریکا که مردمش ریشهای ندارند و مهاجرین از سراسر جهان میباشد خوب است، هیچ یک میهنی ندارند، ریشه در جایی ندارند و امریکایی شدهاند. این چیزی است که ملایان برای ایران میخواهند واردات آدمها از کشورهای وامانده جا مانده افغانستان و پاکستان و کشورهای عربی سامی نژاد و به آنان شناسنامه ایرانی میدهند. جنگلها و آبها و چراگاهها و ثروتهای روی زمین و زیر زمین ایران را خصوصی کردهاند و میان خودشان تقسیم کردهاند. مانند زمان قاجار امتیاز جزیره کیش به چینیها داده شده است. ملایان مانند قاجاریان، ایران را ملک خصوصی خود میدانند و آن را هر گونه که دلشان می خواهد چپاول میکنند و ایرانی را به قتل می رسانند. احمدی نژاد درست میگوید زمانی که در برابر رسانهها ابراز میدارد که او یک لیبرال دمکرات است. روی جلد ماهنامه اندیشه پویا شماره ۷۳ را احمدی نژاد با لیبرال دمکراتی اش به خود اختصاص داده است.
ملایان بر پایه لیبرال دموکراتی دولتی ضعیف بر پا کردند، ثروت کشور را برای خود ویژه ساختند و با پاسداران یک سازمان بین المللی راه انداختند مانند یک کمپانی بین المللی سرمایه داری که سازمانهای و شعبههای دیگری دارد و میلیاردها دلار سود میبرد. سپاه پاسداران سازمانی است که همه قاچاقها به و از ایران زیر نظر آنها انجام میشود و به خرید و فروش اسلحه در جهان مشغول است. برای مردم ایران نه چیزی باقی میماند و نه جایگاهی. در یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان یعنی ایران ما، گرسنگی و بیکاری و بیماری فقر و سوتغذیه بی آیندگی چیره است. مردم را به حال خودشان گزاشتهاند و آنان را به خدا و پیامبر حواله میدهند و حکومت و دولت با ثروت این کشور به خود مشغولند.
کسی که ایران را میخواهد نجات دهد نمیتواند مشروطه خواه و همزمان لیبرال دمکرات باشد. تنها آیندهای که ایران دارد مشروطه شاهنشاهی است. نه سوسیال دمکراتی و نه لیبرال دمکراتی که هر دو برای ایران یعنی ادامه بدبختی و بیچارگی.
شگفت آور است که سوسیال دمکراتها و لیبرال دمکراتها یکدیگر را یافتهاند و متحد شدهاند همان اتحاد نامقدس سرخ و سیاه نوین
آشکار است که سوسیال دمکراتها فراموش کردهاند که کارگران ایران در بهشتی کار میکردند و این جرثومههای خیانت و پستی آمدند تا کارگران ایران را رهایی بخشند. امروز کارگران ایران گرسنه و درمانده و ماهها حقوق نگرفته و شرمنده از خانواده هیچ یک از این کمونیستهای خاین یادی از آنها نمیکند. نایود شوید با ایدیولوژیهای بیمارتان.
پاینده ایران – جاوید شاه – برقرار باد مشروطه شاهنشاهی ایران
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر