حرکت در سطح

  • من را فرانسوی ببوس

    روايتی است از زير گلو تا پشت گردن که آيه هايش به خط نستعليق آمده اند. رنگ پريده از خواب های غمگين. شصت و يک سوره از تورات تنی. بخش شعرها به عنوان "من را فرانسوی ببوس" عاشقانه هايى ست همراه با واکنش های سياسی و اجتماعی. شعرها سايه هايی هستند، افتاده روی قبرها با تابوت های آماده، رو به درخت های خشک شده ، رو به آدم های خشک شده ، رو به آهن های به کار رفته در تن. بغلشان رفت به آغوش، بغلشان کنيد. بغلشان کنيد.

    • این برنامه شعر خوانی هوشنگ چالنگی POEM

      و گزارش این علف بی رنگ به همراه تو این گونه ست اگر این شب ست اگر این نسیم به همراه تو نواده ی خوابالود هم سیاهی ی تنها خود تویی بهین شب تنها که خود می سازی و آبها که در پای تو می خسبند رنگ می گیرد. .

    • گفتگوی رادیویی با رضا قاسمی

      غلطید به پهلوی راست. مدتی همینطور بی‌حرکت ماند؛ خیره به نور ملایمی که از پنجره رو به کوچه می‌آمد. دستش را از زیر لحاف بیرون آورد و چراغ را خاموش کرد. شانه‌هایش زیر لحاف تکان‌تکان می‌خورد

    • عدوی تو نیستم من، انکار توام

      ناما جعفری، شاعر ایرانی، در مجموعه‌ای با عنوان «تجمع در سلول انفرادی» کوشیده است تجربۀ پرورده و بالیده شدن اندیشه و عاطفۀ شاعران ایرانی را در برخورد به فرایافت پیکار مدنی نمایش دهد.

    • من یک ادوارد دست قیچی هستم ای تیم برتون لعنتی

      آدم به دوستی این موجودات عجیب، اما معصوم و صادق بیشتر می‌تواند اعتماد کند تا کسانی که پشت علاقه‌شان یک دنیا خودخواهی، منفعت‌طلبی و ریاکاری نهفته است. من ترجیح می‌دهم در آن قلعه گوتیک با ادوارد دست قیچی زندگی کنم، از رولت‌های گوشت سویینی تاد بخورم

    • چشمان کاملاً باز استنلی کوبریک

      هفت سال بعد، «کوبریک» فیلم تحسین‌برانگیز «غلاف تمام فلزی» را درباره جنگ ویتنام به‌تصویر کشید. آخرین فیلم این نابغه سینما در سال ۱۹۹۹ و با فاصله ۱۲ سال بعد از فیلم قبلی ساخته شد؛ «چشمان کاملا بسته» با بازی «تام کروز» و «نیکول کیدمن» که از جشنواره ونیز موفق به کسب جایزه شد.

۱۳۹۱ شهریور ۳۱, جمعه

‌ایرانِ بی‌کتاب به لطف دو.لتِ بی‌حساب

خون «كاغذ» د ر رگ هاي «نشر» مي خشكد
گفت وگو با محمدمهدي داوودي پور، رييس هيات مديره شركت تعاوني ناشران و كتابفروشان تهران

نويسنده: عليرضا روشن، عسل همتي


    گفت وگو با محمدمهدي داوودي پور رييس هيات مديره شرکت تعاوني ناشران و کتابفروشان مربوط به زماني است که بهمن دري معاون فرهنگي وزارت فرهنگ و ارشاد بود و قيمت کاغذ در مرز هر بند 70 هزار تومان نوسان داشت. بعد از گذشت سه هفته از اين گفت وگو هم بهمن دري از کار برکنار شده است و هم قيمت کاغذ از مرز 90 هزار تومان گذشته است. افزايش قيمتي که به گفته برخي گمانه زن ها، يکي از دلايل برکناري دري از سمت خود بوده است. داودي پور در اين گفت وگو از فروپاشي احتمالي صنف ناشران به خاطر عدم کنترل بازار کاغذ و مسايل مبتلابه نشر هشدار مي دهد. مي گويد در بازيافت حجم عظيم کاغذي که دور ريخته مي شود ناتوان هستيم. مي گويد دو کارخانه داخلي – يعني پارس و مازندران – براي واردات مواد اوليه کارخانه هايشان با گرفتاري هاي عديده دست و پنجه نرم مي کنند. از به روز نبودن دستگاه هاي توليد کاغذ حرف مي زند. او سه هفته پيش گفته بود اگر بازار ارز تکان نخورد کاغذ ناشران را با قيمت ثابت در اختيارشان مي گذاريم. اما بازار ارز هم دستخوش افزايش قرار گرفت و قيمت دلار از 2400 تومان گذشت. 
    
     وقتي مي خواستم با شما ساعت قرار گفت وگو را معين کنم، حرف شهردار را که گفته بود«به من اختيارات بدهيد مشکل ترافيک را حل مي کنم» نقل کرديد و اين طور گفتيد که اگر اختيارات بخش کاغذ را به شما بدهند، مشکل کاغذ را حل مي کنيد. از همين جا شروع مي کنيم. حرف شما متضمن اين معناست که مشکل کاغذ حل شدني است اما عده اي نمي گذارند. آن عده که هستند؟ 
    يک مثال ساده برايتان مي زنم که يادي هم از پدرم کرده باشم؛ «خاک را بر سر زني سر نشکند/ کاه را بر سر زني سر نشکند/ آب را بر سر زني سر نشکند/ آب و خاک و کاه را در هم کني مشتش کني خشکش کني بر سر زني سر بشکند.» در کشور ما اين يک واقعيت است. زود هم دنبال مقصر نگرديد. بي نظمي و بي مسووليتي «براي ما» فرهنگ شده است. مي گويم «براي ما»، حالابعضي ها بيشتر و بعضي ها کمتر. بعضي مان در مسند مسووليت نشسته ايم، طبيعتا مسووليت مان بيشتر است. کلکم راع کلکم مسئول عن رعيه. بحث مسووليت کلي را در ايران هنوز نمي دانيم. عملايک خودمختاري هم براي کساني که مسووليتي به آنها سپرده شده ايجاد مي شود. نظارت ها هم کمرنگ شده و هرچه آن مسوول کرد همان مي شود. چهار روز به او فرصت مي دهند کارها را درست کند. به بنده به عنوان مدير تعاوني ناشران و کتابفروشان چهار روز فرصت مي دهند و بعد روز پنجم انتقاد را شروع مي کنند و کار را به جايي مي رساند که در روز ششم من به آنها مي توپم. يعني در واقع براي من مدير که مسوولم و نه حاکم، يک حيطه حکومت فراهم مي کنند. اين فرهنگ هزاران ساله ما است و تا بخواهد تغيير کند که بدانيم در هر موردي مسئوليم زمان بسياري مي برد و 1400 سال پيش هم اسلام دقيقا همين را گفته است. کلکم راع و کلکم مسوول عن رعيه. محکم ترين قانون جهان را اسلام گفته است. محکم ترين آزادي بيان را اسلام داده است. 
    
     پاسخ من را نداديد! 
    واقعيت اين است که براي حل کردن فرصتي نيست. به رغم اينکه گاهي اوقات تلويزيون کارهاي انتقادي خوبي دارد اما هيچ وقت دنبال حل نيست. دنبال اين است که يک نفر بيايد و چهار تا حرف شيرين بزند و آنها هم پي اش را بگيرند و خلاصه برنامه گرمي داشته باشند. من از اين کارها حالت نفرت پيدا مي کنم. متاسفانه به يکجا هم مربوط نيست، بلکه چهار، پنج جا به موضوع کاغذ ربط دارند. شما بايد به همه شان توجه کنيد. مسوولان کارخانه ها و ناشران هم بايد دردها يشان را بگويند، ارشاد هم در حيطه وظيفه اش بايد پاسخ دهد و دردهايش را بگويد. ما هم به عنوان تعاوني که رسالت و وظيفه مان تامين مواد اوليه براي ناشران - حداقل سهامداران تعاوني و در حيطه گسترده تر کل ناشران – است، بايد پاسخ دهيم و دردهايمان را بگوييم. بعد از جمع شدن اين حرف ها بايد کارشناسان صورت مساله را پيدا کنند و راهکار ارايه دهند. ما بايد اول تمام آيتم ها را در يک سبد بريزيم، بدون پوشاندن و شما هم سبدت را بگذاري. حرف من اين نکته است، نه اينکه بياييد با تعاوني يک مصاحبه کنيد و فکر کنيد که رسالت خود را انجام داده ايد! 
    
     اين طور نيست. ما نزديک به يک ماه و نيم است تمام افراد مرتبط با کاغذ را مدنظر قرار داده ايم. اين يک گزارش اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي است. با وزير صنعت و تجارت و معاونان دست اولش گفت وگو داريم. با کارخانه نيشکر خوزستان گفت وگو داريم و اين گزارش هم نتيجه گيري دارد. حالاشما - در مقام رييس تعاوني ناشران - به ما بگوييد که مشکل کاغذ کي حل خواهد شد؟ و اصلاحل شدني است يا نه؟ 
    حل شدني است، اما کي اش را نمي دانم، براي اينکه من به داخل کشور نگاه مي کنم اما يک بخش هايي به بيرون مربوط مي شود. ما حدود 75 تا 85 درصد نياز کاغذمان را از خارج وارد مي کنيم. چند سال پيش يک برآوردي کرديم و ديديم مصرف کاغذ کشور به تقريب 800 هزار تن در سال است؛ کاغذ فتوکپي، کاغذ دفتر، کاغذ کتاب... تقريبا عموم مصرف داخل همچون رقمي است و جالب اينکه بخش مهمي از اين ميزان کاغذ مصرفي حيف و ميل مي شود. اگر پراکنده گويي مي کنم ايراد نگيريد زيرا بعضي چيزها را من مهم مي دانم. مثل نان که موقعي گفتند تا نزديک 50 درصدش حيف و ميل مي شود و به نان خشک مي رود براي گاوها يا آشغال ها، کاغذ هم به همين معضل دچار است. در بخش بازيافت کاغذ مي توان گفت که چيزي در حد صفر درصد از کاغذ حرام شده را بازيافت مي کنيم. در دنيا نام خوبي براي زباله گذاشته اند و آن «طلاي کثيف» است. نهايتا يک بخش قابل توجهي از اين کاغذ مي رود داخل طلاي کثيف و در آن قسمت که بخش خيلي مهمي است، کار کمرنگ است و اهميتي به آن نمي دهند، چون راحت است که با يک سفارش تلفني کاغذ تر و تميز بياوريم و مصرف کنيم. زير بار قسمت سخت ماجرا نمي رويم در صورتي که خيلي به ما کمک مي کند که بخش قابل توجهي از اين 800 هزار تن در سال را به چرخه توليد برگردانيم. ما در بازيافت دخيل نيستيم اما اگر سازمان يا جايي مسوول شود ما به لحاظ فرهنگي يا تبليغي حتما به او کمک مي کنيم تا تبديل به فرهنگ شود که مردم ما کاغذهايشان را جدا تحويل گروهي دهند که آنها بروند بازيافت کنند. شهرداري در اين موضوع خيلي مي تواند دخيل باشد. موضوع ديگر توليد داخلي است (من اهميت ها را اولويت بندي مي کنم) در توليد داخلي اگر هدف داشته باشيم که به سمت توليد 800 هزار تن برويم ايده آل ترين حرکت ما خواهد بود، به خصوص کارخانه هايي مثل کاغذ پارس که بخش عمده موادش از همان تفاله نيشکري است که بايد بسوزانند و بريزند دور! حالامي گوييم درخت ها در جنگل ها که سرجايشان هستند و اگر نبرندشان هم سرجايشان هستند و سودشان را به ما مي رسانند اما تفاله نيشکر نه! ما فقط موادي را که در دل نيشکر هست مي خواهيم و بخشي را که براي توليد کاغذ لازم است مي سوزانيم. بايد به آن بها دهند و دستگاه هايشان را به روز کنند و مديريت صحيح برايش بگذارند و يارانه ها را آنجا خرج کنند. بخش کاغذ مازندران هم که خدا خيرشان دهد دارند تمام تلاش شان را مي کنند اما کم حمايت مي شوند. نمي گويم هيچ اما خيلي کم حمايت مي شوند. تعاوني به سهم خودش در آن بخشي که به او مربوط مي شود از کاغذ مازندران حمايت مي کند آن هم به اين شکل که باوجودي که کاغذشان نسبت به کاغذ خارجي ضعف دارد اما آن را تبليغ مي کنيم و به سمت بازار هل مي دهيم. به اعضاي اتحاديه لابه لاي کاغذ خارجي کاغذ مازندران مي دهيم. از آن سو اشکالات کاغذشان را هم به خودشان منتقل مي کنيم. انصافا تا حالابه اشکالات گوش کرده اند و کيفيت ها را با يک شيب ملايمي بالابرده اند. اما کمک جانانه تري مي خواهند تا بتوانند خوب سرپا بايستند. کاغذ مازندران تا حالاکاغذ رول بيرون مي داد. در اين زمينه با کمک خودشان و عزيز ديگري که از چاپخانه داران است کاري مي کنيم که يک کارخانه راه بيفتد که با کيفيت خوب بتوانند کاغذ شيت توليد کنند. براي شيت کاغذ سرمايه اي در اختيار آنها گذاشته ايم و تا زماني که روي پاي خودشان بايستند آن مقدار که بتوانيم کمک شان مي کنيم، هم در توليد و هم در توزيع. بيشتر از اين کاري از دست ما برنمي آيد. اينها را مي گوييم اما بعضي مواد را بايد وارد کنند. به فرض سه هزار تن خمير کاغذ يا موادي که بايد بيايد با ساير موادشان مخلوط شود. تقريبا 25 درصد مواد اوليه اين کارخانه بايد از خارج وارد شود. اگر بيايد اما در گمرک بماند و ترخيص نشود – تنها به اين دليل که بانک مورد نظر نتواند ارز آنها را منتقل کند، اين ديگر از چيزهايي است که واقعا بايد برايش تاسف خورد. اينکه يک کارخانه سه ماه معطل بماند براي اينکه بانک نتوانسته ارز را منتقل کند. اين از آن جا هاست که کسي را مي خواهد که لاين ويژه و vip برايشان باز کند. 
    
     از يک سو بانک پول نقد از اينها مي گيرد و به دليل ناتواني در انتقال ارز، سه ماه دست کارخانه را در حنا مي گذارد و از آن سو کاغذ در اين سه ماه گران تر مي شود. فکر مي کنيد به جز مساله ارز مساله ديگري در ميان است؟ آيا مشکل وارد کنندگان مواد اوليه کاغذ و خود کاغذ فقط مساله ارز و ناتواني بانک در انتقال ارز است؟ 
    کل سيستم دچار مشکل است. نمي شود گفت فقط همين موضوع است. 
    
     آيا کاغذ مورد نياز در بخش مدارس را دو کارخانه مازندران و پارس مي توانند به طور کامل توليد کنند؟ 
    اگر درست بگويم کاغذ مازندران از پارسال و امسال تعهد کرده که 25درصد کاغذ کتاب هاي درسي را تامين کند. چون دانش آموزان در راس واجبات مصرف کاغذ هستند. ما خودمان گرچه به عنوان خريدار مي رويم در آن کارخانه اما مي گوييم اول کاغذ کتب درسي را بده. حالاچطور در سيستم دولتي و مسوولان هيچ کس نيست که بگويد اول دو کارخانه داخلي مان هرچه که مي خواهند بياورند و بعد ديگران و بعد کاغذفروش بياورد و بعد ناشران بياورند. چرا اين طور جاهايي که دقيقا بايد اولويت دهند، نمي دهند؟! 
    
     يکي از مسوولان در صدا و سيماي سابق گفته بود اگر بخواهيم فيلمي را توليد کنيم فرضا صد ميليون تومان هزينه برمي دارد اما همان فيلم را با کيفيت خيلي بهتر مي توانيم با 10 ميليون تومان بخريم. به نظر شخص شما اين درست است؟ 
    نه، اصلادرست نيست. ولي اين حرف را مي زنند. چون وقتي وارد مي کنند لقمه آماده است. مي خواهم بدانم واردات کاغذ براي چه کساني سود دارد؟ چقدر امکان احتکار براي کنترل قيمت بازار وجود دارد؟ 
    بحث سودش مرحله دوم است. بحث راحتي اش است. 
    
     راحتي يک چيز است. کسي که در واردات کاغذ کار مي کند براي چه اين کار را مي کند وقتي اينقدر دردسر دارد؟ چه منافعي مي برد؟ 
    ما براي تامين نياز ناشران اين کار را مي کنيم. 
    
     الان به ناشران کاري نداريم. کاغذ به طور کلي را عرض مي کنم. 
    تاجري که مي رود آن را بياورد به تجارتش نگاه مي کند. به اين نگاه نمي کند که يک کالاي فرهنگي مي آورد يا مثلااسباب بازي يا چيز ديگر. او خيلي کاري به اين ندارد، من قبلاهم صحبت کردم و حالااين حرف ها خيلي خريدار ندارد. قبلاهم گفتم که ما اينجا حرص مي خوريم و گلويمان را پاره مي کنيم، درگير مي شويم با کارخانجات خارجي که نه چرا اين قيمت؟ براي چي اينقدر دلار از کشورمان خارج مي شود؟ نه تو دفعه قبل اين قيمت دادي! بايد قيمت را کم کني. ولي حالاکساني را هم در بخش تجارتش ديديم که صراحتا با آنها درگير شديم و گفتيم چرا اين قيمت خريديد؟ مي گويد به من چه مربوط؟ آنها بگويند صدتومان مي گيرم و مي فروشم 110 تومان. بگويند هزار تومان مي گيرم و مي فروشم 1100 تومان. اين بي تعصبي مي شود گفت بي غيرتي است نسبت به يک ملت که آنقدر تجارت خودت را نگاه کني بگويي ديگران به من چه؟ من مي خواهم 10درصد سود ببرم. که ديگر فکر نکني نفت ما، ريشه ما، اساس ما مي رود که جايش کاغذي بيايد که مصرف يک سال ما به عنوان يک دفتر مرتفع شود و بعد بيندازيم وسط آشغال ها. حالاکه اين طور است دلمان بسوزد براي اين رقمي که قرار است برود. اينکه ما در اينجا آن نگاه را هم داريم چون ناشريم نه تاجر. چون ناشريم، مي گوييم آقا وطن مان است، دلارمان است! اين را بايد به آن حداقل ممکن بفرستيم برود. از اين طرف درست نقطه مقابلش براي کارخانه هاي داخلي بايد گشاده دستي کنيم تا يک روزي برسد که به جاي 15 يا 20درصد، توليدشان به50 درصد کاغذ مصرفي کشور برسد. ان شاءالله که بشوند صددرصد. اما همين نکته اي که نقاط ضعفش را شما دنبال مي کنيد که ما جنگل را چه کار کنيم؟ جنگل هايي که بعضي جاهايش را مثل ماشين اصلاح سلماني مي تراشند و مي روند و کسي نيست که جايش بکارد و اگر هم جايش بکارند چند تا نهال مي کارند. تازه هنوز اين انديشه وجود ندارد. شما 10هزار درخت را قطع کرديد، 10هزار درخت ميانگين صدساله مي شود يک ميليون سال درخت را شما قطع کرديد و بعد 10هزار تا نهال شش ماهه جايش مي کاريد يعني پنج هزار سال جاي آن يک ميليون سال کاشته ايد! اين نبودن انديشه، و محاسبه و تخصص در اين مسايل حتي دلسوزان مان را هم مي بينيد دارند صدمه مي زنند. خب حالاکارخانه داخلي که دارد راه مي افتد يکي هم بايد به فکر جنگلش باشد. خيلي چيزها به موضوع کاغذ مربوط مي شود. مثلااگر به بازيافت توجهي نکني يعني چه؟ عملامي جويم و مي ريزيم دور. حرف من خلاصه است؛ توليد داخلي و بازيافت. هرچه توليد داخلي حتي کم کيفيت تر باشد شرف دارد به کاغذي که بخواهد شيره ما را بکشد و از اين کشور ببرد به جايش آن کاغذ را بياورد. 
    
     شما دو مساله فرموديد؛ يکي در بخش بازيافت است که نزديک به صفر درصد از حجم دورريزمان - که بخش قابل توجهي از 800 هزار تن کاغذ مصرفي کشور است - به چرخه توليد برمي گردد و دوم بخش توليد داخلي است که براي وارد کردن ماده خامي که 25 درصد از حجم توليدشان را تشکيل مي دهد بايد براي کارهاي اداري چند ماه معطل بمانند. مساله سومي هم هست؟ 
    بله، مساله زياد است. 
    
     مي دانيد که وعده داده اند در شش ماهه دوم کاغذ گران تر از اين خواهد شد! 
    فکر مي کنم اگر دولت ارز ما را تغيير ندهد، حداقل قول ثابت نگه داشتن شش ماهه قيمت کاغذ را مي دهيم. با همين روند که تا حالابوده. روند را دولت تغيير ندهد، ما ثباتش را قطعا تضمين مي کنيم. همين ما تعاوني ناشران تهران. 
    
     کاغذ بخش ناشران را؟ 
    کاغذ بخش ناشران را، فتوکپي به ما مربوط نمي شود. دفتر به ما مربوط نمي شود. کاغذهاي بخش دولتي به ما مربوط نمي شود. 
    
     با وجود اين ناشران نمي توانند بگويند که کاغذ به ما نمي دهند. الان مي گويند کاغذ به ما نمي دهند و مي گويند آن موقع چکي مي گرفتيم، اما الان که نوسان دارد به ما نمي دهند و مي گويند پولش را بده و ببر. 
    خب، اينکه اشکالي ندارد. چکي مي دهيم يعني چه؟ من نقد مي خرم بايد هم نقد بفروشم. 
    
     چقدر امکان حذف ناشران خرده پايي که تازه کارشان را شروع کرده اند، هست؟ شما پيش بيني مي کنيد چه تعداد از اين ناشران حذف شوند؟ 
    سوال سختي کرديد. 
    
     حذف مي شوند يقينا؟ 
    ناشران ضعيف و کوچک که هيچ، آنها هم که ده ها سال سابقه دارند حذف مي شوند زيرا اين ديگر به کاغذ مربوط نمي شود بلکه مقتضيات يک حرکت روبه رشد است. در دنيا هم همين است. بزرگ ترها مي توانند خودشان را با شرايط روز دنيا وفق دهند. کوچک ترها بستر و وسايلش را ندارند. به طور طبيعي رو به ضعف و حذف شدن مي روند. اين ربطي به کاغذ ندارد. 
    
     بله، يقينا به خيلي چيزهاي ديگر ربط دارد ولي مي خواهم بگويم که ارشاد خيلي سعي مي کرد با بيلان هاي افتخارآميزش بگويد اينقدر ما مجوز داديم، اينقدر مجوز نشر داديم، خب شما اينقدر به امکان توليدش هم فکر کرديد؟ به مايحتاج اوليه اش فکر کرديد؟ 
    شما مي گوييد آمار؟ اين مساله از زمان آقاي مسجدجامعي هم بوده، از دوره آقاي خاتمي هم بوده که اين استارت خورده. يادم هست زمان آقاي مهاجراني يک افطاري بود پشت هتل لاله، کانون پرورش فکري. ايشان بعد از افطاري به اصطلاح بحث آزاد گذاشته بود. من گفتم يک انتقاد دارم و آن هم اين است که 200 و خورده اي ناشر فعال داريم که کتاب هايشان تا زير سقف انبارها يشان پر است و شما داريد ناشر اضافه مي کنيد. 
    
     نه خريدار، نه فروشگاه، نه توزيع کننده.
    ما توزيع کننده مي خواهيم، نمايشگاه مي خواهيم، کتابفروشي مي خواهيم، انديشه اي را مي خواهيم که مردم را به سمت خريد کتاب بکشاند. ما آنها را مي خواهيم و شما مدام توليدکننده اضافه مي کنيد و همين طور که توليدکننده ها 10هزار و 500 ناشر شدند و طبق آمارهاي خود وزارت ارشاد الان چهارهزار و 500 تا از آنها مانده اند. از وقتي که کاغذ يارانه اي جمع شد شش هزار تايشان رفتند، چون اصلابراي کاغذ يارانه اي آمده بودند. توهين هم نکنيم و بگوييم براي آن آمده بودند، چون با کاغذ يارانه مي توانستند سرپا بايستند و غير آن نمي توانستند بايستند. بالاخره چهارهزار و 500 ناشر ماندند و از نگاه من هنوز همان 200و خورده اي فعالند. بقيه فقط اسم يدک مي کشند و عشق به اين کار را هم دارند اما فقط اسمي يدک مي کشند و توان اجرا ندارند و حالاکه توان اجرا ندارند مي خواهند تقصير را بيندازند گردن اين و آن. در هر صورت آمار را هر مسوولي دوست دارد و اين فطري است و اينها هم از اين فطرت دور نبوده اند. به طور فطري دوست دارند بگويند: آقا ما آمده ايم امسال و اين کارها را کرده ايم. آن يکي مرد جنگي به از صدهزار، الان ديگر خيلي خريدار ندارد. 
    
     گفتيد تعاوني در بخش بازيافت و توليد داخلي خيلي هم حمايت مي کند.
    بله. وظيفه خودمان هم مي دانيم و افتخار هم مي کنيم. هيچ چيز گنگي هم نيست. البته ناشران خيلي راضي نيستند. بالاخره کيفيتش پايين تر است اما آنها هم مي برند و اجرا مي کنند. مي ماند مسايل اداري ما. در مسايل اداري ما... خيلي تعجب مي کنم که اگر کاغذ نباشد در اين کشور ما نسخه دکتر نداريم. ديگر مهم تر از اينکه نداريم. ساده تر از اين هم نداريم. مي روي دکتر بايد به شما نسخه دهد. اگر کاغذ نباشد نسخه دکتر نداريم. 
    
     برگه جريمه هم نداريم! 
    حالاآنها ديگر مزيد بر علت است. اهميتش را مي خواهم بگويم. در کانادا از 20 سال پيش به اين طرف نسخه دکتر ندارند. دکتر مرضت را مي پرسد، معاينه ات مي کند در کامپيوتر مي زند يک کد به شما مي دهد و اين مي رود روي سايت داروخانه ها کد را به شما مي گويد و مي روي در هر داروخانه اي که رفتي مي گويي من فلاني هستم، با کد فلان. با کد مشخص مي شود کجا رفتي و دارويت چيست و دارو را به تو مي دهد و پولش را مي گيرد. نتيجه اينکه سر سال هم اداره ماليات دقيقا مي گويد آقاي فلاني 300 مريض ويزيت کردي و آنقدر پول گرفتي و ماليات ات هم مي شود اين قدر. حالاآنجا مي شود گفت کمترين نياز را به کاغذ پيدا مي کنيم. کشوري که توانسته در اين جريانات به امروزش برسد. پس آنقدر کاغذ براي ما استراتژيک است. حالامردم ما شايد خيلي عميق نشدند که مطالب داخل کتاب ها از غذا مهم تر است. اما آن نسخه را که فهميده اند در اين کشور ما اگر کاغذ نداشته باشيم، نسخه نداريم. چرا برمي داريد کاغذ را از اولويت سه به پنج و بعد هفت مي بريد و بعد حذف مي کنيد، کي اين تصميم را گرفته و چه کسي مسوول اين است؟ با کدام انديشه و تجربه؟ با کدام کارشناسي با کدام مصاحبه اين انجام شده؟ که يک سوال از ما نشده که لااقل ما هم دو مطلب بگوييم و بعد برود تصميم اش را بگيرد. کارشناسان شان که هستند؟ نمي شود حذف کرد، مي دانم سختي دارند. مي شود کمتر بگيرند، مي شود در مضيقه قرار داد اما اينکه شما اولويت اش را حذف مي کنيد، اين را چه کسي گفته و کارشناسي اش کجا بود؟ والله ما هيچ اطلاعي نداريم.
    
     فقط ابلاغ شده. 
    بله ابلاغ مي شود. يا مثلاالان صحبت هايي مي شود که ارز چند نرخي شود يا گران که شود به خاطر شرايط است. من آن را نمي دانم کارشناسان اش بايد تصميم بگيرند، بانک مرکزي بايد تصميم بگيرد. بانک مرکزي و وزارت صنعت و معدن و نيز وزارتخانه هاي مربوطه بايد تصميم بگيرند که الان شرايط ما چگونه است و بايد مثلاارز را چه قيمتي بفروشيم. آن يک بحث ديگري است، اما بحث نيازها، شما مي آييد تعيين مي کنيد که اين کاغذ لابد نياز ما نيست. جزو اولويت ها نيست. استراتژيک نيست. چه مي شود که حذف اش مي کنيد؟ 
    
     شما مي گوييد استراتژيک است؟ حضرات مي گويند استراتژيک نيست. شما مي گوييد اين حرف شما کارشناسي نيست و اگر بود شما مشاوره ما را که خيلي روي کاغذ حساسيم و قلب تپنده صنعت مان است در نظر نگرفتيد. 
    اگر با کاغذ اين بازي ها را بکنند يک صنف فروپاشي مي شود، نه کوچک ها و بزرگ ها يک صنف فروپاشي مي شود. خون در رگ هاي ما کاغذ است. 
    
    بازيافت شان هم محدود به شانه تخم مرغ است. 
    عيبي ندارد. اصلاتبديل شود به کارتن. خلاصه استفاده شود. در آن بخش مي شود مردانه گروهي امکانات داشته باشند و همچنين اختيارات، تا بتوانند کارشان را انجام دهند. منظورم اين است که حالابا توجه به اينکه آنقدر ضعف در شاخه هاي مختلف داريم، خيلي هم کسي مردانه دنبال اين جريان نيست. شما هم مي نشينيد يکهو دروازه منابع تامين کاغذ را با يک تصميم گيري مي بنديد يا اينکه وارد يک حيطه ابهام مي کنيد که همان ابهام باعث گراني بازار مي شود. شايد مي خواهند اين در هم بسته شود. 
    
     الان ناشران هر بند کاغذ را به چه قيمتي مي توانند از تعاوني بگيرند؟ 
    کاغذهاي کره اي و چيني درجه يک، (کاغذ چيني درجه 4 هم هست). مثل«لون فون» كه با کره اي برابري مي کند 60 در 90 اين را بندي 47 هزار تومان مي فروشيم و 70 در 100 آن را هم 53 هزار و 500 تومان مي فروشيم. يک محموله کاغذ هندي در راه داريم که آن هم کاغذ خوب هند است. 90 در 60 را 40 هزار تومان و 70 در 100 آن را 49 هزارتومان خواهيم داد. 
    
     چند ناشر جزو تعاوني هستند؟ 
    536 ناشر عضو داريم و تقريبا به چيزي بيش از اين تعداد غيرعضو هم خدمات مي دهيم. 
    
     همين مقدار يا بيشتر از اين؟ 
    حداقل دو برابر اين اعضا. به تعاوني ناشران اصفهان خدمات داديم. به تعدادي از ناشران نسبتا قوي هم خدمات داديم. به تعدادي از ناشران گيلان خدمات داديم، گرچه رسالت و وظيفه اصلي ما ناشران تهران است. با کاغذ مازندران تقريبا همدلي و همکاري داشتيم و همچنان هم داريم. به دنبال اين هم هستيم که يک همراهي با تداوم داشته باشيم و قرار داريم که اين موضوع را تبديل به قرارداد کنيم. در مورد بخش کاغذ شيت که گفتم. با کاغذ پارس هنوز مذاکرات مان به نتيجه نرسيده. آنها گفته اند که يک سري تغييرات دارند که بدهند و بعد اين کار انجام شود که ما بتوانيم کل کاغذ حداقل 70 گرمي آنها را هم در اختيار داشته باشيم و بتوانيم ناشران را ساپورت کنيم. از چين و کره و هند و اندونزي کاغذ آورده ايم. با فنلاند در مذاکره ايم که به شکل خاصي از کشور ديگري کاغذشان را بخريم. در تامين پول در مضيقه بوديم ولي اعضا و غيراعضا واقعا همکاري و کمک کردند. تلاش مان در آوردن کاغذهاي با کيفيت بالااست. هرچه شد به دليل ارزاني بياوريم سياستگذاري ما نبوده و نيست و فکر مي کنم باز هم مي گويم حتي اگر همين روال، روالي که پر از دست انداز بوده تغييرش ندهند ما به زودي ثبات بازار را خواهيم داشت. نامه به وزارت ارشاد شايد دو ماه قبل از عيد داديم و پيش بيني بحران کرديم و پيشنهاد هم داديم با توجه به تجاربي که ما داريم اين مقدار همکاري از دست ما برمي آيد و بعد هم به عنوان پيام هم در اين مصاحبه عرض مي کنم و از مسوولان مربوطه چه در وزارت بازرگاني و چه در معاونت هاي رياست جمهوري و چه وزارت ارشاد، تقاضا مي کنم به خصوص کاغذ مازندران را حمايت کنند و از آنها هم بخواهند که اول کتب درسي را تامين کنند و بعد هر آنچه را که ماند به ما دهند که ما بتوانيم بين ناشران توزيع کنيم.
    
    
     
 روزنامه شرق ، شماره 1629 به تاريخ 28/6/91، صفحه 14 (كتاب)

هیچ نظری موجود نیست:

پادکست سه پنج