چنین درخواستی اصلاً ایدهآلیستی و رویایی نیست. هر زمانی هم كه شرایط اجرای آن فراهم شود، در مقطعی، هزینههایی برای دستاندركاران تولید و نشر آثار خلاقه خواهد داشت؛ هزینههایی كه با همه سنگینی، بالاخره روزی باید پرداخت شود تا اوضاع به روال عادیاش بیافتد.
اگر خواستههای مطرح شده این نامه محقق شود، بدون وجود نهاد صنفی برای ادبیات، كار برای نویسندگان و شاعران بسیار سخت میشود. بدون وجود چنین نهادی، نویسنده و شاعر، تنها میماند با كوهی از مشكلات.
خبرگزاری تدبیر، بهنام ناصری: نامه نویسندگان به وزیر ارشاد با موضوع تجدید نظر در روند رسمی انتشار کتاب، از اتفاقات خبرساز دو هفته اخیر در حوزه فرهنگ بود. نامهای که طی آن 215 نویسنده، شاعر و مترجم از دستگاه متولی نشر خواستند روند فعلی صدور مجوز کتاب را متوقف و سانسور را حذف کند. در پی انتشار این نامه نظرهای مختلفی مطرح شد که مخالفت بعضی از نویسندگان هم بخشی از آن بود. نویسندگانی که اگرچه در مخالفت ماهوی با سانسور با امضاکنندگان نامه هماندیشاند و برخیهایشان خود زخمی روشهای متداول بررسی کتاب در این سالها بودهاند اما نامه 215 نفر را حاوی خواستهای معطوف به هدف نمیدانند و معتقدند طرح آن در شرایط امروز ایران، آب در هاون کوبیدن است. طراحان و امضاکنندگان نامه اما بر درستی انتشار آن در این مقطع تاکید دارند و چشم به راه واکنشهایی از سوی مخاطب نامه هستند که گواه تاثیرگذاری اقدامشان باشد. در این باره با یونس تراکمه، نویسنده و منتقد و یکی از امضاکنندگان نامه گفتوگو کردم. تراکمه در حوزه ادبیات، سابقه کارهای اجرایی هم دارد. او در «جایزه [ادبی] نویسندگان و منتقدان مطبوعات» داور بوده و چند دوره نیز در کمیته اجرایی «جایزه [ادبی] هوشنگ گلشیری» حضور و فعالیت داشته است.
در اینکه حذف سانسور یک خواسته صنفی است و ایدهآل همه ما، تردیدی نیست اما هستند دوستان مولف یا مترجمی که با نامه 215 نویسنده موافق نیستند و آن را بیفایده میدانند و خواسته مطرح شده در آن را غیرعملی. اساساً هدف طراحان این نامه چه بود؟ صرفاً اعلام موضع یا حرکتی معطوف به هدف؟
اعلام موضع كه بارها در این سی و چند سال، و حتی قبل از آن، شده بود. «كانون نویسندگان ایران» از همان بدو تأسیساش پیگیر حذف بیقید و شرط سانسور بود. خواست طراحان و امضاكنندگان این نامه حذف سانسور و مراجعه به اصل 24 قانون اساسی است. اگر بپذیریم كه اجرای این خواسته پس از چند دهه اعمال شدید سانسور بر آثار خلاقه، عملی ولی آسان نیست، آن وقت پی میبریم كه چنین درخواستی اصلاً ایدهآلیستی و رؤیایی هم نیست. هر زمانی هم كه شرایط اجرای این درخواست فراهم شود، در مقطعی -بسته بهشرایط، كوتاه یا طولانی مدت- هزینههای شاید سنگینی برای همه دستاندركاران تولید و نشر آثار خلاقه خواهد داشت؛ هزینههایی كه با همه سنگینی و حتی شاید مهیب بودن آن، بالاخره روزی باید پرداخت شود تا اوضاع به روال عادیاش بیافتد.
امضاکنندگان نامه میگویند که انتشار آن قطعاً بدون تاثیر نیست. پیشبینی شما -خوش یا بدبینانه- از دامنه تاثیرگذاری این نامه چیست؟
این درست نیست كه فكر كنیم با تهیه و امضای این نامه، درخواستی حداكثری را مطرح كردهایم تا مثلاً بر سر درخواستهای حداقلی چانهزنی كنیم. خیر. در این نامه یك هدف راهبردی مطرح شده است كه باید برای نیل به آن تلاش كنیم. بدون آنكه سادهلوحانه فكر كنیم كه چون درخواستی معقول و قانونی داریم باید بهراحتی پذیرفته شود. گفتم كه! هر زمانی هم كه این درخواست پذیرفته شود برای اجرای آن هزینههایی را باید متقبل شویم.
انتقاد بعضی از نویسندگان به این انتشار نامه این است که تحقق این مدل، یعنی محول کردن همه مسئولیتهای حقوقی یک اثر به خود نویسنده بعد از انتشار کتاب، در ایران امروز چندان محتمل به نظر نمیرسد. آیا امضاکنندگان این نامه مدل پیشنهادی دیگری هم دارند؟
نه خیر؛ اتفاقاً من فکر میکنم که تحقق آن محتمل است. مدلهای جایگزینی هم وجود ندارد. یعنی دو راه بیشتر وجود ندارد؛ یا پذیرفتن اعمال سانسور و چانهزنی در مورد دامنه و میزان آن -البته در شرایطی كه مسئولین، نویسندگان و ناشران را قابل بدانند و آماده چانهزنی باشند!- یا حذف سانسور.
واقعاً نمیدانم قانونمند كردن سانسور یعنی چی. وقتی سانسور را پذیرفتیم، باید لیستی از كلمات، جملهها، حركات و رفتار را همیشه مد نظر داشته باشیم كه یا بعد از خلق اثر یا در ضمن آن، آنها را اِعمال كنیم. حالا بستگی به مجریان سانسور دارد كه این لیست بلند بالا باشد یا كمی كوتاه شود. در یك نظام سانسورزده است كه آدمِ داستان میتواند با نوشیدن عرق بهارنارنج مست شود و پرت و پلاهای مستانه بگوید! یا حتی اگر ضرورت داستان هم ایجاب كند در گفتن و انجام بعضی از كارها مدام مواظب باشد پایش را از گلیماش درازتر نكند! پذیرفتن سانسور، به هر مقدار، یعنی دخالت و دستدرازی در خلق اثر؛ چه از طرف مأمور اِعمال سانسور و چه از طرف خالق اثر. در یك جامعه سانسورزده مطمئن باشید شاهكاری خلق نمیشود. حاصل چنین جوامعی آثاری است در سطحی نازل یا حداكثر متوسط. در چنین جوامعی خالقین آثار بزرگ برای ارائه آثارشان روی به ادبیات و نشر زیرزمینی آوردهاند. در بررسی اوضاع ادبیات در شوروی و چكسلواكی سابق، و كشورهای مشابه آنها، مثالهای فراوانی برای اثبات این موضوع میتوان پیدا كرد.
حالا که نامه نوشته و منتشر شده، فکر نمیکنید بهتر بود ملاحظات حقوقی بیشتری در نامه لحاظ میشد؟ مثلاً مکانیزم مشخصی طراحی و پیشنهاد میشد که ضریب تحقق آن بیش از آنچه که در نامه مطرح شده است، باشد؟
مكانیزمهای اجرایی مالِ بعد از حذف سانسور است. معلوم است كه با تحقق این امر تازه كارها شروع میشود؛ كارهای فراوانی كه لازمه اجرایی كردن آن است. آنوقت است كه حقوقدانها و اهالی فرهنگ و قضا باید مكانیزمهای اجرایی را تعیین و مشخص كنند. اگر روزی روزگاری در این مملكت سانسور حذف شد، تازه ماجراها شروع میشود. چارهای هم نیست؛ راهی است كه باید یك زمانی رفت؛ امروز، یا فردا یا فرداهای دیگر.
اگر نویسندگان مستقل و غیروابسته ایران «نهاد صنفی» داشتند، قدر مسلم آن نهاد مرجع تنظیم این نامهها و طرح این مطالبات صنفی میبود. در مقام نویسندهای که تجربه کارهای اجرایی هم در حوزه فرهنگ و ادبیات دارد، مهمترین دلایل عدم تشکیل نهاد صنفی برای ادبیات ایران در همه این سالها را بیش از همه در کدام عوامل بازدارنده میبینید؟
مهمترین دلیل عدم تشكیل نهادهای صنفی برای ادبیات ایران دخالت سیاست و سیاسیون است. اگر خواستههای مطرح شده در این نامه محقق شود، بدون وجود چنین نهادی كار برای نویسندگان و شاعران بسیار سخت میشود. بدون وجود نهاد صنفی اهالی ادبیات، نویسنده و شاعر، تنها میماند با كوهی از مشكلات. قدیمیترین و موجهترین نهاد صنفی نویسندگان و شاعران «كانون نویسندگان ایران» است. همین حالا هم اگر اجازه فعالیت رسمی به «كانون نویسندگان ایران» داده شود با سازوكارهایی كه در اساسنامه آن پیشبینی شده است، این كانون خیلی سریع میتواند پوست بیاندازد و به نهاد صنفی زنده و پویایی تبدیل شود. نهادی كه خانه و حامی كلیه نویسندگان و شاعران فعال، آنهایی كه هیچگونه همكاری با نهادهای سانسور كننده نداشتهاند، باشد.
آیا طرح خواستهای مبنی بر تشکیل یک نهاد صنفی برای ادبیات، اولویت بیشتری نسبت به طرح مطالبه بعیدی چون «حذف سانسور» نداشت؟ و اینکه به نظر شما آیا میتوان به ایجاد تشکلی صنفی -دست کم متناسب با حداقلهای موجود- در آینده نه چندان دور امیدوار بود؟
طرح همین مطالبه به قول شما «بعید»، یعنی حذف سانسور است كه ضرورت طرح مطالبات بعدی را به وجود میآورد و مطرح میكند. با اجرا شدن «حذف سانسور»، لزوم ایجاد تشكل صنفی و مسایل دیگر خیلی عینی و ملموس مطرح میشود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر