اولين برخورد خواننده با يك رمان از طريق راوي آن است و اين راوي در دنياي ادبيات لباس هاي مختلف پوشيده است. فهرست زير را آنتون ويلسن نويسنده «شهر پانوراما» فراهم كرده. راوي يا قصه گو همان كسي بود كه در گذشته دور آتش مي نشست و ديگران را با كلام خود مسحور مي كرد. اين راوي در ادبيات مكتوب لباس هاي مختلف پوشيده است. آنچه در ادامه مي خوانيد 10 تن از راوي هاي به يادماندني ادبيات هستند.
1- ام راوي «در جست وجوي زمان ازدست رفته» نوشته پروست
راوي كه انگار حوصله ندارد از تخت پايين بيايد و آنچه را پيرامون خودش و خانواده اش مي گذرد با طول و تفصيل تمام تعريف مي كند انگار تا آخر دنيا وقت براي قصه تعريف كردن دارد. جملات طولاني اين راوي ازيادنرفتني هستند!
2- اسماعيل راوي «موبي ديك» نوشته هرمان ملويل
«مرا اسماعيل بخوانيد»، راوي رمان را اينچنين آغاز مي كند، اما با ورود راوي سوم شخص در انتهاي كتاب آيا باز هم مي شود اين كار را كرد؟ اسماعيل يكي از دنياديده ترين راوي هاي ادبيات، راوي است كه نفرين شده ترين هاست! (جايگزين: نويسنده/ راوي «دن كيشوت» نوشته سروانتس)
3- روث راوي «خانه داري» نوشته مريلين رابينسن
روث گذشته خود و خواهرش را به ياد مي آورد، اما چيزهايي كه او تعريف مي كند هيچ كدام در واقعيت رخ نداده بلكه زاده تخيل او هستند. رمان سرشار از توصيف آدم ها، مكان ها و رخدادهاست. (جايگزين: دل جردن راوي «زندگي دختران و زنان» نوشته آليس مونرو)
4- فرانس-جوزف مورائو راوي «انقراض» نوشته توماس برنارد
ويژگي راوي هاي برنارد زبان موسيقي وار و تكرار در كلام آنهاست. يك روشنفكر اهل اتريش كه در روم در تبعيد به سر مي برد، متوجه مي شود چون تنها وارث خاندان است بايد به خانه برگردد. (جايگزين: تمام راوي هاي ساموئل بكت)
5- مرد نامرئي راوي «مرد نامرئي» نوشته راف اليسن
رمان را به عنوان خودزندگينامه يك فرد بي نام با سرنوشتي محتوم مي خوانيم. رمان را رئاليست ها نپسنديدند چرا كه اثري شخصي بود و سبكي تجربي داشت، چون اجازه مي داد نثر مسجع و به فرهنگ توده نزديك باشد. در اين رمان صداي تمام افراد جامعه را مي شنويم. (جايگزين: مرد زيرزميني راوي «يادداشت هايي از زيرزمين» نوشته فيودور داستايوسكي)
6- چارلز كينبوت راوي «آتش رنگ پريده» نوشته ولاديمير ناباكوف
بله مي دانم از خود مي پرسيد چرا هامبرت هامبرت را از رمان «لوليتا» انتخاب نكردم، چون به نظر من دومين شخصيت معروف آثار ناباكوف يعني كينبوت جذاب تر است. او در اين اثر يكي از غيرقابل اعتمادترين راوي هاي ادبيات است كه اصلانمي شود به داستان هاي جذابش اعتماد كرد. (جايگزين: هامبرت هامبرت در «لوليتا» نوشته ولاديمير ناباكوف)
7- ديتي راوي «من به پادشاه انگلستان خدمت كردم» نوشته بهوميل هرابال
هرابال استاد ادبيات احمق هاست! او اجازه مي دهد احمق هاي داستان هايش حرف دل شان را بزنند و داستان هاي خود را تعريف كنند. ديتي يك متصدي هتل است و مدام بلوف مي زند يك بار به امپراتور اتيوپي خدمت كرده است! او در حالي كه نازي ها قدرت مي گيرند با يك ورزشكار آلماني ازدواج مي كند. (جايگزين: استيونز راوي «بقاياي روز» نوشته كازوئو ايشيگورو)
8- عوضي راوي «پسر مسيح» نوشته دنيس جانسن
داستان ترك اعتياد از زبان يك راوي غيرقابل اعتماد. عوضي نام جالب اين راوي است كه حتي نمي تواند داستانش را درست تعريف كند. يك رمان مبتني بر داستان كوتاه، داستان هايي كه به هم پيوسته نيستند. (جايگزين: استر گرين وود در «جام شيشه يي» نوشته سيلويا پلات)
9- هولدن كافيلد راوي «ناتور دشت» نوشته جي. دي. سلينجر
يك راوي نوجوان ديگر كه ديد و زبانش چنان كودكانه است كه گاهي كتاب را كتاب كودكان مي خوانند. اين در حالي است كه وراي سخنان در ظاهر بي معناي كافيلد دنيايي بزرگ نهفته است. قدرت كتاب در حرفي است كه راوي مي زند: مردن باعزت در برابر زندگي با ذلت. (جايگزين: الين راوي «چشم گربه» نوشته مارگارت آتوود)
10- هاك فين راوي «ماجراهاي هاكلبري فين» نوشته مارك تواين
روايت هاك نشانگر پيروزي زبان محاوره بر زبان مكتوب و نوشتار است: نشانه پيروزي زبان كوچه بازاري بر زبان رسمي. تواين با اين رمان مهارتش را در استفاده از زبان محاوره نوجوانان امريكا نشان داد و از زبان نوجواني نحيف سخناني بزرگسالانه و پيچيده بيان كرد. (جايگزين: اسكات راوي «كشتن مرغ مقلد» نوشته هارپر لي)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر