بی بی سی/فروزان جمشیدنژاد/بازیگر تئاتر و روزنامهنگار ساکن نروژ
سال های دهۀ ۴۰، تئاتر در ایران
عمدتا محافظه کار بود و کم و بیش پرچمدار سنت؛ درام ایرانی تازه چشم گشوده
بود و داشت با جلوه گری در آثاری چون «بلبل سرگشته»، «از پشت شیشه ها»،
«پهلوان اکبر»، «چوب به دست های ورزیل» و «گلدان» به گُل می نشست و در گوشه
و کنار ریشه می دواند.
در این هیاهو، نهال نوپایی هم آرام، در کنارجوی
آبی که از کنار دکۀ روزنامه فروشی پدری می گذشت، داشت حیات خود را آغاز می
کرد و به جوانه زدن مشغول بود. نخستین شکوفه های این نهال نوپا، انتشار
داستانی به نام «از هفت و نیم تا نُه و نیم » بود که در سال ۱۳۴۴، در مجلۀ
جهانِ نو منتشر شد، از فردی گمنام به نام «عباس نعلبندیان»؛ هشتم خرداد ماه
مصادف است با بیست و چهارمین سالروز درگذشت این نمایشنامه نویس نوپرداز
ایرانی.
«ناگهان، عباس نعلبندیان»
عباس نعلبندیان در سال ۱۳۲۶ در تهران
متولد شد. پدرش اجاره دار دکۀ روزنامه فروشی بود واقع در تقاطع خیابان
فردوسی و سوم اسفند بود. سال های کودکیش در آشوب روزهای کودتا و پس از آن
گذشت. در سال ۱۳۴۳ وارد دبیرستان ادیب شد، و تا یکی دو سال بعد از چند
دبیرستان اخراج شد. دست آخر به دبیرستان فخر رازی رفت که در آن دبیرستان
بهمن مفید، شاهرخ صفایی، شهرام شاهرختاش و محمود استادمحمد هم درس می
خواندند. دورۀ شش سالۀ دبیرستان را هشت سال کش داد و عاقبت در سال ششم
متوسطه بی آنکه دیپلمش را بگیرد دبیرستان را رها کرد.
ساعات بین کلاس صبح و ظهر، همچنین عصرها، به کار
در دکۀ روزنامه فروشی پدرش مشغول بود و در همان جا، در لابه لای اوراق
روزنامهها و مجلات، اوقاتش را به مطالعۀ آثار نویسندگان ایران و جهان می
گذراند.
جشن هنر شیراز
رضا قطبی، مدیرعامل وقت رادیو تلویزیون ملی ایران
که از بانیان و موسسان جشن هنر شیراز بود، برای پر کردن خلاء تئاتر در جشن
هنر اقدام به فراخوان برای نگارش نمایشنامه جهت اجرا در دومین دورۀ جشن هنر
شیراز در سال ۱۳۴۷ کرد و نعلبندیان با نگارش نمایشنامۀ « پژوهشی ژرف و
سترگ و نوین در سنگواره های دورۀ بیست و پنجم ( یا چهاردهم یا بیستم ) زمین
شناسی» موفق به کسب جایزۀ دوم مسابقۀ نمایشنامه نویسی جشن هنر شیراز شد.
عباس نعلبندیان پس از انقلاب ایران مدتی به زندان افتاد و در ۸ خرداد ۱۳۶۸ خودکشی کرد
در بیانیۀ هیئت داوران ذکر شده بود: «جایزۀ دوم به
مبلغ پنجاه هزار ریال به نمایشنامۀ "پژوهشی ..." اثر آقای عباس نعلبندیان
که نوجوان روزنامه فروشی است و اثر او به عنوان شاهکاری از یک نابغه، از
طرف چهار تن از داوران وزارت فرهنگ و هنر اعلام شد [اهدا می شود.] او
تاکنون پایش به داخل هیچ تالار نمایشی نرسیده است .» (۱)
در کنار احراز رتبۀ دوم، دو بورس برای مطالعه در
رشتۀ تئاتر در کشورهای خارج در اختیار برندگان اول و دوم مسابقۀ نمایشنامه
نویسی جشن هنر گذاشته شد.
آربی اُوانسیان قابلیت های نمایشی این متن را درک
کرد و آن را به صحنه برد. او که در آن زمان در کمیتۀ بازخوانی نمایشنامۀ
جشن هنر شیراز عضویت داشت، در این باره می گوید: «این نمایشنامه در جلسه
خوانده شد، کسانی بودند همچون داوود رشیدی که متن را دراماتیک نمی دانستند؛
خجسته کیا سکوت اختیار کرده بود و فریدون رهنما نظر خاصی نداشت. من معتقد
بودم که می توان این اثر را اجرا کرد و دو هفته ای این متن را تمرین
کردیم.» (۲)
عباس آقا، مدیر کارگاه نمایش
با درک وجود جریانی نمایشی فارغ از تشکلیلات
وزارتخانه ای و بخشنامه های دست و پاگیر و به دور از جریان تئاتر متعارف
روز، کارگاه نمایش با هدف « کمک به نویسندگان، بازیگران، کارگردانان و
طراحان برای خودآزمایی ها و تجربه هایی خارج از محدودیت های متداول حرفۀ
نمایش» (۳) از ۱۴ خرداد ۱۳۴۸ آغاز به کار کرد.
این تشکل تئاتری «به پیشنهاد رضا قطبی که می خواست
محیطی برای کارکردن تئاتر به شکل آزاد به وجود بیاورد »(۴) و با همیاری
ایرج انور، بیژن صفاری، آربی اُوانسیان، داوود رشیدی و عباس نعلبندیان شکل
گرفت و نعلبندیان به عنوان نویسنده، مدیر داخلی و عضو شورا در کارگاه نمایش
مشغول به کار شد.
کارگاه نمایش، با گروهی متشکل از بازیگران جوان و
پویا و کارگردانی آوانگارد کسانی چون آربی اُوانسیان موج جدیدی در اجراهای
تئاتری دهۀ پیش از پیروزی انقلاب به وجود آورد. عباس نعلبندیان نیز در بطن
این حرکت تحولساز سهم عمده ای داشت.
ناگهان پژوهشی ژرف و سترگ و نوین ...
نمایش « پژوهشی ...» در سال ۱۳۴۹ در فستیوال
روایان فرانسه، فستیوال بلگراد یوگسلاوی و در رویال کورت لندن به صحنه رفت.
ارتباط او با گروه اجرایی نمایشنامه هایش فصل جدیدی از ارتباط یک نویسنده (
به عنوان دراماتورژ) با گروه اجرایی را در تئاتر آن روزگار رقم زد.
حاصل این ارتباط، به صحنه رفتن و محک اجرا خوردن
نمایشنامه های بعدی او بود همچون « سندلی کنار پنجره بگذاریم .../۱۳۴۸»، «
ناگهان .../۱۳۴۹» ، « قصۀ غریب سفر شاد شین شاد ... »/۱۳۵۱» و معدودی ترجمه
شامل «سه قطعۀ نمایشی » از پیتر هانتکه که دو قطعۀ آن در سال ۱۳۵۰ توسط
آربی اوانسیان به صحنه رفت .
«ناگهان هذا حبیب الله ...» را یکی از بهترین
نمایشنامه های نعلبندیان از لحاظ ساختار و مضمون برمی شمرند. داستان
نمایشنامه در ظهر عاشورا می گذرد. فریدون، معلم اخراجی وزارت فرهنگ است و
در خانه اش مورد سوء قصد همسایگانیش قرار می گیرد که می خواهند صندوقی را
که در اتاقش هست بربایند .« ناگهان ...» در سال ۱۳۵۱ توسط آربی اُوانسیان
در ششمین جشن هنر شیراز و در کارگاه نمایش به صحنه رفت و به مدت ۵ شب نیز
در فستیوال جهانی نانسی اجرا شد.
رستگاری به موسم بی هنگام
"نعلبندیان،
به همراه بهمن فرسی از نخستین نمایشنامه نویسانی بودند که به حوزۀ ابزورد
نویسی در درام ایرانی نزدیک شدند. فرسی با «گلدان» و نعلبندیان با « پژوهشی
...» برای نخستین بار سخن از ملال هستی ، پوچ بودن زندگی، سرگردانی، و
حیرت گفتند."
او زبان نمایشی را خوب می شناخت و رویکرد به متون
کهن همچون کتاب مقدس، متون عرفانی و ادبیات کلاسیک در آثارش پیداست. زبان
نمایشی در نمایشنامه های او گاه پهلو به شعر می زند، بی آنکه از کارکردهای
زبان نمایشی غافل شود. اما زبان در داستان هایش حکایتی دیگر دارد.
نعلبندیان چند مجموعه داستان هم دارد: «آقای ص.ص.م
از مرگ تا مرگ» /۱۳۴۹؛ «اگر فاوست یک کم معرفت به خرج داده بود» /۱۳۴۹؛
«وصال در وادی هفتم» /۱۳۵۴؛ و معدودی اثر منتشر نشده. اما نقطۀ قوت آثار او
تنها در زبان خلاصه نمی شود. ترسیم فضا در نمایشنامۀ ایرانی تا پیش از
نعلبندیان به این استواری سابقه نداشت. آدم های نمایشنامه های نعلبندیان
گویی در یک ناکجاآباد به هم می رسند که برای هر کدام از آنها نه مقصد، که
نقطۀ عزیمت است.
جنبه های تصویری نیز در آثار او از غنای زیادی
برخوردار است. آثار او از وجوه بینامتنی بسیاری بهره مند است. در جای جای
نمایشنامه هایش اشخاص تاریخی می آیند و می روند: دن کیشوت، یهودای
اسخریوطی، زامنهوف، فاوست، پیرمرداحمدآبادی ( دکتر مصدق ) و ... زمان و
مکان را در می نوردند و به هم پیوند می زند.
نعلبندیان، به همراه بهمن فرسی از نخستین
نمایشنامه نویسانی بودند که به حوزۀ ابزورد نویسی در درام ایرانی نزدیک
شدند. فرسی با «گلدان» و نعلبندیان با « پژوهشی ...» شاید برای نخستین بار
سخن از ملال هستی ، پوچ بودن زندگی، سرگردانی، و حیرت گفتند.
با وقوع انقلاب اسلامی کارگاه نمایش منحل شد.
تعدادی از اعضای کارگاه به دادگاه احضار شدند، از جمله عباس نعلبندیان که ۴
ماه را در زندان گذراند.
آسیب روحی این ۴ ماه، به همراه انزوا و محدودیت
های حضور در عرصۀ تئاتر او را خانه نشین کرد. مدت ها در فقر و تنگدستی
روزگار گذراند و با انگشت شماری از دوستان معاشرت داشت . تا اینکه این
انزوای تحمیل شده را با مرگی خودخواسته پایان داد.
اما هنوز سهم عباس نعلبندیان در دوران کوتاه اما پرثمر حضورش در پهنۀ تئاتر ایران آن گونه که سزاوار اوست کاویده نشده است.
پی نوشت ها:
۱: برگرفته از بیانیۀ کمیتۀ مسابقۀ نمایشنامه نویسی جشن هنر شیراز . بهار ۱۳۴۷
۲:ماهنامۀ صحنه. سال ۵ شمارۀ ۶ دورۀ جدید . اردیبهشت ۱۳۸۲. ص ۵۱
۳:به نقل از بروشورهای کارگاه نمایش
۴:ماهنامۀ صحنه. سال ۵ شمارۀ ۶ دورۀ جدید . اردیبهشت ۱۳۸۲. ص ۵۱
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر