چرا ما ایرانیان جمهوری نمیخواهیم
کشور ایران دارای تاریخ بیش از ۲۵۸۰ سال شاهنشاهی میباشد. دیگر ملتی که چنین تاریخ شاهنشاهی کهنی دارند و با ایران میتوان آنان را سنجید کشور ژاپن است که تا کنون پادشاهی خود را حفظ کرده است در برابر کشور ایران که چهل و سه سال است با نیرنگ استعمار دارای حکومتی به نام به اصطلاح جمهوری اسلامی شده است. هنگامی در سال ۲۵۳۷ شاهنشاهی اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر ایران را ترک کردند هیچ بهانهای وجود نداشت که شاهنشاهی در ایران نباشد. ملت ایران از دیدگاه اقتصادی در رفاه و آسایش بودند و رشد دو رقمی اقتصاد ایران جهان را در شگفتی فرو برده بود. بیکاری وجود نداشت، بیش از سه میلیون کارگر خارجی در ایران کار میکردند، بر پایه برنامه عمرانی ششم که از سال ۲۵۳۷ شاهنشاهی تا ۲۵۶۱ برنامه ریزی شده بود، اقتصاد ایران با اقتصاد کشور سوییس برابری میکرد. ایرانیان میتوانستند بدون روادید به بیشتر کشورهای خارجی سفر کنند، ریال ایران پول بین المللی شد و هر ایرانی میتوانست ریال ایران را در بانکها در کشورهای خارجی تعویض کند. هر کجا که ایرانی وارد میشد با پیشباز گرم و ادب روبرو میشد و وارد آن کشور میگردید. در ایران نامیترین هنرمندان آمریکایی و اروپایی روی سن میرفتند و برنامه اجرا میکردند مانند فرانک سیناترا ، دمیس روسوس، بیتلز، آدامو، الیزابت تیلور، لی میجرز و فرح فاوست و بسیازی دیگر ... . کشور کهن ایران جولانگاه جهانگردان از سراسر دنیا شد و گروه گروه توریست به دیدن بر جای ماندههای هزاران ساله به ایران میآمدند.
در فرانسه در سال ۱۷۸۹ میلادی برابر با ۱۱۶۷ خورشیدی، بیش از دویست سال پیش انقلابی رخ داد زیرا که مردم گرسنه بودند. در ایران کسی گرسنه نبود. در مدرسهها خوراک گرم و شیر و شیرینی و بادام و پسته و موز و سیب به رایگان میان دانش آموزان پخش میشد. در روسیه صد سال پیش انقلابی رخ داد، زیرا که تزار، روسیه را وارد جنگ اول جهانی و همه باور داشتند که او بازنده این جنگ خواهد بود. مردم روسیه صلح و آرامش میخواستند و بدین روی، انقلاب کردند. شاهنشاه ایران هیچ جنگی علیه هیچ کسی به راه نیانداختند، و خود از پایه گزاران حقوق بشر شدند و هم چنین پس از انقلاب سفید کاندید دریافت جایزه نوبل گردید. تنها جنگی که آریامهر شاهنشاه ایران به راه انداختند، مبارزه علیه بیسوادی بود. بدین روی سپاه دانش سازمان داده شد و دختران و پسرانی که به خدمت مقدس سربازی میرفتند پس از دوره آموزشی به روستاهای سراسر کشور فرستاده میشدند تا هم میهنان خود را از تاریکی بیسوادی و جهل و نادانی بیرون کشند. ایران کشوری بود که هر انسانی میتوانست سرافراز در امنیت و آسایش در آن زندگی کند.
تنها کسانی که از این سیستم انزجار داشتند، کمونیستها و اسلامیستها بودند. کمونیستها از شاهنشاهی متنفر بودند زیرا که میخواستند پرچم جمهوری شوروی سوسیالیستی گیلان را به تهران بیاورند و بر کاخ گلستان به اهتزاز درآورند و از کاخ گلستان میخواستند کاخ کرملین بسازند و در میان دنباله روهایشان شماری کله پوک داشتند که همانند استالین پاکسازی کند و میلیونها ایرانی را به جوخههای مرگ بسپارند تا احساس سیاه بیمار و سادیسم خود را آرامش بخشند.
اسلامیون نیز در رویای این بودند که پرچم خلافت اسلامی و حکومت اسلامی را بر فراز کاخهای شاهنشاهی ایران افراشته سازند. اسلامیون نیز رویایشان این بود که از راه جنگها و کاروان زنی هایی که به نام جنگ مقدس غزوه به مردم ایران خورانده بودند، ثروتمند شوند. گروه کمونیست برنامه اش پیاده کردن دیکتاتوری پرولتاریا بود و اسلامیون دیکتاتوری فقیه را در سر داشتند. هنگامی که این دو با یکدیگر نشستند، دریافتند که هر دوی آنها به دنبال یک سیستم هستند و آن دیکتاتوری مطلق است. کمونیستها گروهی را نزد خمینی در نجف فرستادند و بدین توافق رسیدند که دست در دست یکدیگر علیه شاهنشاه ایران بجنگند و از آنجا شد که کمونیستهای ایران دیکتاتوری خود را دیکتاتوری پرولتاریای اسلامی نامیدند و این لحظه پیدایش جمهوری اسلامی شد.
زمانی که ژورنالیستها در پاریس از خمینی پرسیدند که جمهوری اسلامی چیست؟ خمینی پاسخ داد، جمهوری اسلامی مانند دیگر جمهوری هاست ولی بر پایه قوانین اسلام.
این متد اسلامیستها را میشناسیم، از هر کدام که درباره حقوق زنان بپرسیم، خمینیها و طالبانها میگویند که ما حقوق زنان را بر پایه قوانین اسلام محترم میشماریم. چه اندازه جمهوری اسلامی به زنان احترام میگزارد را در از میان برداشتن قانون حمایت خانواده و پایمال کردن حقوقی را که زنان ایران در شاهنشاهی رضا شاه بزرگ و محمدرضا شاه پهلوی آریامهر از آن برخوردار شدند، چهل و سه سال است که با پوست واستخوان آن را میبینیم . به زودی کشور ایران نیز مانند افغانستان، افغانستان طالبان خواهد شد که دختر بچههای ۹ ساله به پیرمردها فروخته میشوند تا این پدوفیلها خرسندی جنسی داشته باشند. طالبان خانه به خانه میروند و هر کجا که دختری یا زنی ازدواج نکرده وجود داشته باشد، وادار به ازدواج با یک نره خر اسلامی میشود.
در ایران، ملایان قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت را تصویب کرده اند که در آن پایههای قانونی گزارده شده است که رحم زنان متعلق به دولت است. دیگر یک زن و همسرش تصمیم نمیگیرند که بچه دار شوند یا نشوند، بلکه دولت است که زنان را وادار میکند، بچه دار شوند. اگر زنان سرپیچی کنند و نخواهند باردار گردند، دولت آنان را به زور تجاوز، باردار می کند.
دیگر زمانی باقی نمانده است، این آخرین هشدار به کسانی است که خواستار برقراری جمهوری در ایران هستند. آشکارا میبینیم که در جمهوری اسلامی هیچ شهروندی امنیت ندارد و درباره خصوصیترین امر میان یک زن و مرد که باردار شوند یا نه، دولت است که تصمیم میگیرد. دیگر جمهوریها در خاورمیانه، از زباله دانی به نام جمهوری اسلامی بهتر نیستند. از جمهوری اسلامی افغانستان، خلیفه گری بیرون آمده است. جمهوری اسلامی پاکستان، اقتصادی نابود دارد. جمهوری العراق در آستانه فروپاشی با سه بخش کردن عراق به کردنشین در شمال، شیعه نشین در جنوب و سنی نشین در وسط عراق میباشد. جمهوری عربی سوریه حکومتی با جنگ داخلی است، و جنگ مردم سوریه علیه اسد و فک و فامیلش. جمهوری لبنان حکومتی است که هیچگونه کاربرد و کارآمدی ندارد. در جمهوری مصر ارتش قدرت را در دست دارد وگرنه اسلامیستها یک جمهوری اسلامی دیگر با همدستی آمریکا و اخوان المسلمین و محمد المرصی به پا میکردند. تنها کشورهای آرام و استوار خاورمیانه، کشورهای پادشاهی هستند مانند اردن، کویت، عربستان و امارات متحده عربی. کشور شاهنشاهی ایران در سنجش با همه این حکومتها یک دموکراسی نمونه بود.
گفتگوی این که در ایران یک جمهوری راه اندازی شود، سد سال پیش آغاز شد. زمانی که آتاتورک در ترکیه سلطانات عثمانی را برچید و جمهوری ترکیه را بنیاد نهاد در ایران نیز گفتگوهایی شد که ایران را نیز جمهوری کنند. ولی سیاستمداران ایرانی دریافتند که سیستم شاهنشاهی ایران کهن تر از اسلام است، حکومت شاهنشاهی در دل هر ایرانی جایگاه ویژه دارد و سوم اینکه شاه ایران حافظ حقوق ملت ایران است حتی در برابر اسلام یا به ویژه در برابر اسلام. همانگونه که آریامهر برای حقوق زنان ایران در برابر اسلامیون جنگید. اکنون به واقعیت میرسیم که چرا اسلامیون از شاهنشاهی نفرت دارند زیرا که کهن تر و قدیمی تر از اسلام است و ایران مهد تمدن و فرهنگ دنیا بودند پیش از اسلام. افزون بر این اسلامیون از حکومت شاهنشاهی نفرت دارند زیرا که این حکومت دارای دین زرتشت بوده است و زرتشت ایرانی است، انسانی است، اخلاق در آیین زرتشت جایگاه ویژه دارد، دروغ بزرگترین گناه است، دزدی و کشتن به نام دین ممنوع است، بدین روی شاه ایران میبایستی که کشور را ترک کند زیرا که ایرانیان هر روز بیشتر به ارثیه فرهنگی و تاریخی خود وابسته میشدند.
چپیهایی که جمهوری میخواهند با وعدههای فریبنده به مردم آنان را خام میکنند از آزادی تا عدالت و برابری میگویند. دقیقا همین وعدهها را در ۱۶ خرداد ماه سال ۱۳۰۰ خورشیدی به مردم گیلان دادند، هنگامی که جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران را اعلام کردند. آنان به کشاورزان گفتند که زمینها را از مالکان خواهند گرفت و میان کشاورزان تقسیم خواهند کرد، به جای آن زمینها را از مالک گرفتند، مالک را یا به دار آویختند و یا مالک فرار کرد و دولت سوسیالیستی گیلان صاحب زمینها شد. کمونیستها کالاهای بازرگانان در بندر انزلی را مصادره کردند و به شوروی فرستادند. کمونیستها بانکها را مصادره کردند و با پولهای این بانکها ارتش سرخ ایران را بنیاد نهادند و مجهز کردند کمونیستها به خانههای ثروتمندان ریختند و آنان را به باغ خانه آوردند و بیل دستشان دادند تا گور خودشان را بکنند و گفتند اگر هر چه پول دارید به ما ندهید، همین جا شما را تیرباران خواهیم کرد.
امروز چپیها میگویند که کمونیسم درست تفسیر نشد و درست پیاده نشد و امروز خود را به جای کمونیست، سوسیال دمکرات مینامند. بسیاری از این کمونیستهای انگل، همدست خمینی شدند و اگر دقیقا بنگریم همان را انجام دادند که کمونیستها سد سال پیش انجام دادند.
۱- مصادره بانکها و صاحب شدن پول این بانکها و با این پول بانکهای مصادره شده سپاه تروریستی پاسداران بنیاد نهاده شد. همانگونه که محسن سازگارا گفت ما میخواستیم ارتشی همانند ارتش سرخ شوروی بنیاد کنیم که نگاهبان انقلاب باشد. با مصادره بانکها در ایران دقیقا تروریستهای چپ ایده کارل مارکس را پیروی کردند که در مانیفست کمونیست نوشت: بانکها باید در دست دولت باشند و دولت باید مونوپل داشته باشد. آخرین جایی که در زمینه بانکی آزاد بودند، صرافان بودند که آنان نیز مصادره شدند و زیر کنترل دولت درآمدند.
۲- مصادره کارخانهها که ایده کارل مارکس بود. کارل مارکس در مانیفست کمونیست نوشت که پرولتاریا قدرت خود را باید اعمال کند و کارخانهها را از دست سرمایه داران یا بورژوازی بیرون کشد و به دست دولت بدهد. با مصادره کارخانهها و دادن آن به دولت جامعه نوینی را بر پا میسازند که در آن تضاد کارگر و کارخانه دار از میان برداشته میشود. بر پایه ایدیولوژی کمونیستها وقتی این تضاد دیگر نباشد همه تضادهای دیگر نیز از میان برداشته خواهند شد و این یعنی بهشت روی زمین و عدالت بر پا میشود.
۳- بر پایه ایدیولوژی کمونیسم، دفترها و کارگاههای تخصصی، پیشه وران و صنعتگران که مغازهای باز کردهاند و خدمات خود را به مردم عرضه میکنند مانند دفترهای مهندسی، دفترهای ارزیابی، لوله کش، آهنگر، نجار، پزشکان و مهندسان و هر کسی که بتواند مستقل و جداسر کار کند نیز بورژوا نامیده میشوند و سرنوشت گروه کارخانه دار را خواهند داشت. یعنی دفترهای اینان مصادره میشود و دولت صاحب هر گونه دفتر و مغازه خواهد بود. پیشه وران، هنرمندان و هر کسی که تخصصی داشته باشد و بتواند مستقل کار کند، همه مستخدم دولت خواهند شد و دولت است که به آنان دیکته میکند که چه تولید کنند، چه اندازه تولید کنند، چه فرمی و رنگی باید فرآورده و کالایشان داشته باشد،
۴- مصادره زمینها، کارل مارکس زمینها را نیز در رده کارخانهها میآورد. یعنی داشتن زمین مانند داشتن کارخانه است، دولت باید صاحب زمینها شود. در گیلان کمونیستها زمینهای مردم را مصادره کردند و به دولت کمونیستی گیلان دادند. هنگامی که اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر اصلاخات ارضی و الغای رژیم ارباب و رعیتی را در ایران به انجام رساندند ، دولت زمینها را از مالکان بزرگ خرید ولی میان کشاورزان که روی آن زمینها کار میکردند تقسیم کرد. حزب توده و جبهه ملی علیه تقسیم زمینها میان کشاورزان شورش بر پا کردند، نه برای اینکه زمینها از مالک گرفته شده است بلکه برای اینکه به کشاورز داده شده است و این خلاف ایده مارکس است که دولت باید صاحب زمینها باشد و نه کشاورزان. از این زمان کمونیستها آریامهر شاهنشاه ایران را دیکتاتور نامیدند زیرا که دولت کمونیستی باید دارنده زمینها باشد و نه برزگران ایران. هنگامی که خمینی دجال پا به ایران گذاشت از همان روز نخست کوشش کردند که اصلاحات ارضی را از میان بردارند و زمینها به دولت داده شود. ولی کشاورزان ایران پایداری کردند و زمینها را پس ندادند. کسانی که نتوانستند زمینهای کشاورزی خود را نگاه دارند بیماران جذامی بودند که در مشهد شاهنشاه آریامهر آنان را مالکان زمین نمودند و سند مالکیت زمینهایی را به آنان دادند و جذامیان پاک شده در ان زمینها به کشاورزی پرداختند.
۵ – کمونیستها دارندگان آرپارتمانها، خانههای بزرگ، ویلاها و کاخها را در رده بورژواها میآورند و بدین روی خانهها و آپارتمانها باید مصادره شوند و به دولت داده شوند. در همه کشورهای سوسیالیستی همه آپارتمانها و خانهها به دولت تعلق داشتند. کسانی که دارنده خانه با چند اتاق بودند میبایستی که چند تن دیگر را برای زندگی در آن اتاقها در خانه اشان بپذیرند.
در پایان در یک کشور سوسیالیستی یک انسان تنها با عینک و مسواک و چند پیراهن میماند. این شرایط ،انسانهایی که استعداد دارند، سرشار از زندگی و سازندگی و نوآوری هستند به انسانی دگرگون میسازد که انگیزهای برای زندگی کردن ندارد. دولت از لحظه به دنیا آمدنش به سرش کوفته است و دیکته کرده است که چه میتواند بخورد، بپوشد و چگونه بیاندیشد. این انسانها کوشش میکنند که از سیستم سوسیالیستی فرار کنند، اقتصاد در این کشورها فرو میپاشد. بهترین نمونهها کوبا، ونزویلا، شوروی و کشورهای اقمار شوروی می باشند
همه این کشورها در مرزهای خود دیوارها و نردههای بلند متصل به برق دارند و کسی که میخواهد فرار کند متهم به خیانت میشود و باید زندانی شود. البته اگر شانس بیاورد و در مرز آماج گلوله های مرزبان قرار نگیرد.
جدا از اینکه این ایدیولوژی را چه بنامیم کمونیسم، سوسیالیسم، سوسیال دمکراتی، دمکراتی خلق، جمهوری خلقی، همه اینها ایدیولوژی و سیستم یکسان هستند. هدف این است که ابزار تولید در دست دولت باشد و انسانها همه برابر فقیر و تهیدست باشند. واقعیتها در این حکومت سوسیالیستی نشان داده است که دو گروه در این جامعهها وجود دارد، یکی هموندان حزب کمونیست و دیگر گروه، مردم هستند. مردم همه بیچاره و تهیدست هستند و هموندان حزب در رفاه و آسایش و ریخت و پاش. اکنون میتوان دید که چرا سیستم مارکسیستی و سیستم ولایت فقیه ملایان، عاشق یکدیگر شدهاند. به جای هموندان حزب کمونیست، ملایان هستند که قدرت را در دست دارند. اقتصاد همانند یک کشور کمونیستی اداره میشود و افزون بر کمونیسم،اسلام و شریعت نیز جایگاه خود را دارند. یعنی ننگ کمونیسم به اضافه ترور و فشار اسلام و شریعت بر انسانها.
آریامهر شاهنشاه ایران همواره از سال ۱۳۴۲ به ملت ایران از اتحاد نامقدس سرخ و سیاه گفتند، و کوشش کردند دو گروهی را که کمونیستها و مایوییستها روی آنان زوم کرده بودند یعنی کشاورزان و کارگران خرسند باشند و زندگی با رفاه داشته باشند، تندرست، با انواع و اقسام بیمهها و بازنشستگی و خانه سازمانی و خانه مجانی و تفریح رایگان و آموزش و پرورش رایگان زندگی با احترامی و با رفاهی را بگذرانند و در دام کمونیستها نیافتند. بدین روی بود که کمونیستها در پی شکار کارگر و کشاورز در ایران نبودند، بلکه در دانشگاهها جوانان پر شور و شر را یافتند و با پروپاگاند آنان را به سوی خود کشیدند و از آینده سازان ایران، مشتی دشمن ایران و ایرانی، و تروریست و آدمکش ساختند تا بتوانند حکومت مشروطه ایران را ویران سازند و ایران کمونیستی و سوسیال دمکراسی و دیگر واژگان نو و کهنه جایگزین آن کنند. اسلامیستها نیز آن را انجام دادند که از دستشان برمیآمد، کلاشینکف خریدند و نخست وزیران ایران را به قتل رساندند و ترور و وحشت بر ایران غالب کردند و هولناکترین آن آتش زدن سینما رکس آبادان بود که بیش از چهار سد تن ایرانی را در آتش زنده زنده سوزاندند. با اتحاد کمونیستها و سوسیالیستها و سوسیال دمکراتها و تروریستهای اسلامی هر حکومتی که بود در هر کجای دنیا فرو میریخت. راه رهایی ایران از این دام بین المللی، جمهوری نیست بلکه بازگشت به مشروطه شاهنشاهی ایران است. بازگردیم به فرهنگ و تمدن و تاریخ پربار ایران و حکومتی که پدربزرگان ما با توجه به تاریخ ایران و توطیه و نیرنگ استعمارگران برای ما نوشتند. امروز میخواهم که سخنان خود را با بخش سوم سرود ملی ایران به پایان رسانم:
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر