حرکت در سطح

  • من را فرانسوی ببوس

    روايتی است از زير گلو تا پشت گردن که آيه هايش به خط نستعليق آمده اند. رنگ پريده از خواب های غمگين. شصت و يک سوره از تورات تنی. بخش شعرها به عنوان "من را فرانسوی ببوس" عاشقانه هايى ست همراه با واکنش های سياسی و اجتماعی. شعرها سايه هايی هستند، افتاده روی قبرها با تابوت های آماده، رو به درخت های خشک شده ، رو به آدم های خشک شده ، رو به آهن های به کار رفته در تن. بغلشان رفت به آغوش، بغلشان کنيد. بغلشان کنيد.

    • این برنامه شعر خوانی هوشنگ چالنگی POEM

      و گزارش این علف بی رنگ به همراه تو این گونه ست اگر این شب ست اگر این نسیم به همراه تو نواده ی خوابالود هم سیاهی ی تنها خود تویی بهین شب تنها که خود می سازی و آبها که در پای تو می خسبند رنگ می گیرد. .

    • گفتگوی رادیویی با رضا قاسمی

      غلطید به پهلوی راست. مدتی همینطور بی‌حرکت ماند؛ خیره به نور ملایمی که از پنجره رو به کوچه می‌آمد. دستش را از زیر لحاف بیرون آورد و چراغ را خاموش کرد. شانه‌هایش زیر لحاف تکان‌تکان می‌خورد

    • عدوی تو نیستم من، انکار توام

      ناما جعفری، شاعر ایرانی، در مجموعه‌ای با عنوان «تجمع در سلول انفرادی» کوشیده است تجربۀ پرورده و بالیده شدن اندیشه و عاطفۀ شاعران ایرانی را در برخورد به فرایافت پیکار مدنی نمایش دهد.

    • من یک ادوارد دست قیچی هستم ای تیم برتون لعنتی

      آدم به دوستی این موجودات عجیب، اما معصوم و صادق بیشتر می‌تواند اعتماد کند تا کسانی که پشت علاقه‌شان یک دنیا خودخواهی، منفعت‌طلبی و ریاکاری نهفته است. من ترجیح می‌دهم در آن قلعه گوتیک با ادوارد دست قیچی زندگی کنم، از رولت‌های گوشت سویینی تاد بخورم

    • چشمان کاملاً باز استنلی کوبریک

      هفت سال بعد، «کوبریک» فیلم تحسین‌برانگیز «غلاف تمام فلزی» را درباره جنگ ویتنام به‌تصویر کشید. آخرین فیلم این نابغه سینما در سال ۱۹۹۹ و با فاصله ۱۲ سال بعد از فیلم قبلی ساخته شد؛ «چشمان کاملا بسته» با بازی «تام کروز» و «نیکول کیدمن» که از جشنواره ونیز موفق به کسب جایزه شد.

۱۳۹۷ آذر ۶, سه‌شنبه

مصاحبه با شهریار آهی: مشاور رضا پهلوی نیستم

مهدی جامی | گفتگویی با شهریار آهی از سال 1390 که همچنان خواندنی است. آینده ای که او ترسیم می کند در مخالفت با رهبر مادام العمر، رهبر موروثی، وابستگی به قدرتهای بیگانه و مخالفت با هر نوع تبعیض سیاسی و خودبرتری بینی گروهها اصول چهارگانه ای است که به نظرم بسیاری از ایرانیان امروزه به آن رسیده اند. در میان چهره های اپوزیسیون و نزدیک به رضا پهلوی او از معدود افرادی است که بدون تعصب و با دیدی باز به آینده ایران می اندیشد:





















سعید قاسمی نژاد: شهریار آهی را بسیاری به عنوان مشاور رضا پهلوی می‌شناسند، نیویورکر در گزارشی او را مشاور تحصیلکرده ام.آی.تی رضا پهلوی می‌خواند؛ خود او اما می‌گوید هرگز مشاور رسمی رضا پهلوی نبوده است اگر چه نظراتش در مورد موضوعات مختلف را با او در میان می‌گذارد. بسیار شمرده و آرام سخن می‌گوید و از افراد و گروههای مختلف با احترام یاد و انتقاد می‌کند، لحنش نسبت به رضا پهلوی اما با احترام ویژه ای همراه است. خودش را راست میانه و لیبرال در معنای اروپاییش دسته بندی می‌کند، اما می‌گوید بهترین دوستان و همکاران سیاسیش را در چپ پیدا کرده است و با مهر فراوان از کامبیز روستا یاد می‌کند. در پایان گفتگو از او خواستم نظرش درباره برخی چهره های شناخته شده ایران و جهان را در دو سه کلمه بیان کند. من اگر بخواهم عصاره شخصیت او را در یک کلمه بیان کنم، واژه ای بهتر از اعتدال نمی یابم. می‌گویند اعتدال در سیاست گاهی لازم است و گاهی نالازم؛ شهریار آهی اما همیشه مردی معتدل است.



چراغ آزادی: سوال اولم این است که شما در سالیان اخیر آن طور که شنیده می‌شود در سطوح بالای سیاست مرتبط با ایران، در اروپا و امریکا حضور داشته اید، اما من وقتی در اینترنت می‌گشتم مطالب زیادی درباره شما ندیدم، آیا دلیل خاصی دارد؟ ازحضور در رسانه ها و جلوی صحنه گریزانید؟

شهریار آهی: می‌توانیم به یک کنگره ملی برسیم.
شهریار آهی: ترجیح می‌دهم همیشه در پی کارهایی باشم که احتیاج به زمینه سازی دارند. قبل از اینکه آدم بتواند ارائه شان بدهد به انظار عمومی؛ یعنی همیشه یک سیاست کوه یخی را ترجیح می‌دهم که نود درصد کار زیرسطح آب باشد و ده درصد روی آب باشد ، البته گاه گداری قبول می‌کردم مصاحبه ها را و مصاحبه هایی با رادیو تلویزیونها داشته ام. ولی بیشتر سعی می‌کردم روی محتوا کار کنم تا ارائه.

چراغ آزادی: من در یکی از همین متن هایی که دیدم راجع به شما، از شما بعنوان مشاور در ام آی تی تحصیل کرده رضا پهلوی نام می‌برند. در ام ای تی چه چیزی خواندید؟

شهریار آهی: در ام ای تی من با مهندسی برق شروع کردم، رشته کامپیوتر. بعد از گذراندن امتحانات دکترای در رشته مهندسی برق با تاکید بر ریاضیات غیر کمی و کامپیوتر، وارد یک پروژه هوش مصنوعی شدم، این پروژه در دانشکده علوم انسانی بود، به آنجا رفتم و بعد تز دکترای خودم را در مورد مطلبی کاملا متفاوت نوشتم، درباره یک مدل اقتصادی برای فاکتور های موثر در قیمت گذاری در کشور های تولید کننده انرژی.
چراغ آزادی: اخیرا ایده کنگره ملی از طرف آقای مجتبی واحدی مطرح شده. این ایده در شکلهای مختلفش قبلا به کرات مطرح شده و هر بار هم به نتیجه نرسیده، خیلی خلاصه میخواهم بدانم اصل این ایده و اینکه راه پیروزی در ایران کنار هم نشستن همه مخالفان از جناحهای مختلف در کنار هم هست یا نه را قبول دارید یا خیر؟
شهریار آهی: ابتدا باید بگویم فکر نمی‌کنم پیروزی ای در کار نبوده. اگر پیروزی مطلق را در نظر بگیریم و اینکه چرا ما همین الان یک کنگره ملی نداریم که تمام دنیا آن را جانشین جمهوری اسلامی بدانند خب طبیعتا موفق نشدیم ولی تلاشهایی که بخصوص در هفت، هشت سال اخیر انجام شده واقعا در پایین آوردن این دیوارهای قطور ایدئولوژیکی که اصلا طوایف دشمن همدیگر را در جامعه سیاسی ایران ساخته بود واقعا موثر بوده، خیلی از افرادی که اصلا زبان همدیگر را نمی فهمیدند، در مکتبهایی تعلیم یافته بودن که وجود یکی نفی دیگری بود، شروع کردند به همکاری کردن با یکدیگر. خود من که از یک راست میانه یا سنت فکری لیبرال، لیبرال به مفهوم اروپاییش نه امریکاییش، می‌آمدم نزدیک ترین کسی که با او صمیمانه کار کردم یکی از پدران چپ ایران، کامبیز روستا بود و همین الان هم خیلی از نزدیک ترین دوستانم که با هم همکاری سیاسی داریم از گروههای چپ، مثلا سازمان فدائیان خلق اکثریت هستند. بنابر این اینها موفقیت است. صاف کردن راه دموکراسی که مکتبهای مختلف فکری بتوانند کنار همدیگر بنشینند و برای منافع مشترکی صحبت کنند یک موفقیت است. به عقیده من نتیجه تلاشهای پیشین اتفاقا شکست نبوده و موفقیت بسیار خوبی بوده. آیا ما می توانیم به چیزی بنام کنگره ملی برسیم؟ البته که می توانیم ولی من فکر می کنم ملاحظاتی نیاز دارد.

شروط و ملاحظاتی مبتنی بر تجربیات این چند سال. نباید اهداف غیر قابل حصول جلوی خود بگذاریم و آن وقت به آن نرسیم و شکست بخوریم. ولی با در نظر گرفتن این ملاحظاتی که می توانیم بعدا راجع به آن صحبت کنیم دست یافتن به کنگره ملی ممکن هست و کاری بسیار مفید است برای ساختن زیر بنای دموکراسی در آینده ایران.

چراغ آزادی: حال به آن شرط هایی که می فرمائید بر می‌گردیم. قبل از آن می خواستم بدانم شما مشاور رضا پهلوی هستید؟

شهریار آهی: منظور از مشاور اگر یک چیز رسمی باشد، خیر. در طول این سالیان دراز راجع به مسایل مختلف ایشان نظر من را خواستند و یا گاهی اوقات مطلبی به نظرم رسیده، خودم مقدمه را فراهم کردم و مطالبی را برای ایشان عنوان کرده ام. در همین حد. ولی مطمئنم که ایشان با صدها، اگر هزارها نباشد، ایرانی دیگر هم مشورت می‌کنند.
چراغ آزادی: یعنی هیچوقت عنوان مشاور رضا پهلوی را نداشتید؟
شهریار آهی: تا جایی که من می دانم ایشان هیچوقت، هیچ کسی را بعنوان مشاور رسمی نداشتند (تا جایی که من اطلاع دارم). البته درباره دیگران اظهار نظر نمی‌کنم ولی مسلما من این عنوان را نداشته ام.
چراغ آزادی: بعد از این که آقای واحدی این ایده را مطرح کرد، یک عده مطرح کردند که آقای واحدی اصلاً صلاحیت اینکه طرح کننده این ایده در فضای سیاسی ایران باشد را ندارد. می خواهم بدانم که اولاً این حرف چقدر دقیق و صحیح هست و شما در مورد شخص آقای واحدی و اینکه اساساً برای مطرح کردن این ایده شرایط خاصی لازم است و اگر هم هست آن شرایط چیست چه نظری دارید؟
شهریار آهی: من با این نوع برخورد یک قدری بیگانه هستم. هر ایرانی حق دارد چنین چیزی را مطرح کند و بخواهد. این اصلاً عناد با آزادی بیان است. مگر کسی حق دارد که جلوی بیان کسی را بگیرد؟ مگر آقای واحدی گفتند که من بانی کنگره ملی بشوم یا من خودم درستش می‌کنم، یا به دستور من انجام می‌شود؟

اما بعد آقای واحدی مشخصات ویژه ای دارد، ایشان مشاور آقای کروبی هست، شخصی که رل بسیار مهمی در جنبش سبز دارد، شاید دارای دومین رتبه در این جنبش باشد، در داخل کشور با شجاعت و استقامت پشتش ایستاده و حتی اگر کسی با بعضی از نظریات ایشان مخالف باشد منکر این نمی شود که رل مهمی را بازی کرده است. ایشان هم در صحبتهای آخرشان منکر این نشدند که تسلیم هر چه مردم ایران بخواهند می شوند.

چراغ آزادی: ایشان یعنی آقای کروبی؟

شهریار آهی: بله، آقای کروبی در آخرین صحبتشان که من شنیدم گفتند خواست من جمهوری اسلامی است. از ایشان پرسیدند اگر مردم نظام غیردینی خواستند چه، که ایشان گفتند هر چه مردم خواستند من تسلیم می شوم. من فکر می‌کنم آقای مجتبی واحدی تبدیل شده اند به چهره گذار اصلاح طلبان از آن طرف خط کشی بین دموکراسی سکولار و جمهوری اسلامی؛ یعنی واقعاً یک چهره ای هستند که تداعی‌گر تحولی در اصلاح طلبانی هستند که حالا دیگر معتقد به یک نظام حکومتی غیردینی هستند و این خیلی مهم است.
چراغ آزادی: اگر قرار باشد روزی در این نشست شرکت کنید و دعوت بشوید کدام گروهها هستند که شما حاضر نیستید در کنارشان بنشینید و اگر آنها باشند شما شرکت نمی کنید؟ آیا اصلاً چنین گروههایی وجود دارند برای شما؟
شهریار آهی: من فکر می کنم اگر اسمش را بگذاریم کنگره ملی هر ایرانی حق دارد در آن شرکت کند.
چراغ آزادی: یعنی شما در کنار نماینده سازمان مجاهدین خلق حاضر هستید بنشینید؟
شهریار آهی: ببینید یک شرط وجود دارد که بسته به سازمان و گروه نیست. آن شرط تعهد به این است که این کنگره نتیجه اش هر چه باشد باید تبعیض آور نباشد. یعنی هر کاری که این کنگره می‌کند در جهت پیشرفت به سوی نظامی است که تبعیض در آن وجود ندارد. هیچ گروهی امتیاز خاصی ندارد، هر تصمیمی که می‌گیرد خلاصه متعهد است به بخش جبری سیاست یا فلسفه حکومتی است که می‌گوید هریک از مقررات بخش عمومی یا هر قانونی باید به نوعی باشد که هر ایرانی با هر باوری در برابرش مساوی باشد. چنین چیزی را اگر مجاهدی قبول کرد طبعاً می روم و کنارش می نشینم ولی اگر قبول نکرد موضوعیت ندارد که بیاید در کنگره ملی، برای اینکه اگر کنفرانس بخواهد آغاز یک تبعیض را بنا بکند آن وقت در تضاد بنیادین است با فلسفه کنگره ملی.
چراغ آزادی: یعنی شما کنار کسانی که به نظریه ولایت فقیه معتقدند نمی نشینید در این کنگره؟
شهریار آهی: اگر نظر شخصی خودش هست حتی اگر می‌گوید من می خواهم بروم برایش تبلیغ کنم و وسط خیابان بایستم و بگویم ولایت فقیه خوب است هیچ مانعی ندارد، اگر مانعی داشت آن وقت من مانع آزادی بیان و تحزب او شده بودم، اما اگر بگوید می آید آنجا برای اینکه نتیجه این کنگره، تاثیری که این کنگره می‌گیرد یک نوع حکومتی باشد که آن حکومت مبتنی بر تبعیض است، خوب آن وقت، خیر، من حرفی و کاری با او ندارم. تا وقتی هر عقیده ای در حوزه خصوصی است یا حتی در حوزه اختیاری سیاسی است؛ یعنی مثلا بیان، تجمع، تحزب هیچ مانعی ندارد، ولی به محض اینکه پافشاری بکند روی مساله تصمیم‌گیری، قانون، مقررات، بخش اجباریِ سیاست، و قائل به تبعیض باشد آنجا دیگر خودش خودش را حذف کرده است.
چراغ آزادی: یعنی شما در این کنگره کنار سلطنت طلبها نمی‌نشینید؟
شهریار آهی: منظور شما از سلطنت چیست؟ شورای سلطنتی؟ اگر منظورتان حاکمیت فردی است، کسی بخواهد حاکمیت فردی را بیاورد، اصلا موضوعیت ندارد که در یک کنگره ملی باشد. برای چه می آید کنگره ملی اصلا؟!
چراغ آزادی: کنار نیروهایی که معتقد به دیکتاتوری پرولتاریا هستند چطور؟
شهریار آهی: همه اینها، ما در «همبستگی ملی» یک خط کشی روشن کردیم و تعهد کردیم به منشوری که یک بخش آن می‌گفت حقانیت حاکمیت نه می‌تواند موروثی باشد و نه الهی باشد و نه می‌تواند ایدئولوژیک باشد. حقانیت حاکمیت فقط برخاسته از خواست مردم است و خود حاکمیت باید مقید به رفع تبعیض و مساوات مقابل قانون باشد .هر کسی اینها را قبول دارد در کنارش می نشینم.

اما ببینید به طور کلی این اصطلاح کنار کسی نشستن در کار سیاسی کمی مشکل‌زا است. در کار سیاسی کسی میکروب واگیردار ندارد و آدم با هر کسی صحبت می‌کند، ولی تدقیقی که می‌خواهم انجام بدهم این است که اگر کار این کنگره شور است، این است که عقاید مختلف بیایند کنار هم بنشینند و با هم بحث کنند، هر ایرانی حق دارد بیاید شرکت بکند، جلوی آزادی بیان را نمی‌شود گرفت، جلوی تحزب را نمی‌شود گرفت. اگر کار آن وضع یک مبانی است که یک جمعی را موظف می‌کند، آن وقت حالت یک مجلس را پیدا می‌کند. ما دو جور مجلس داریم یک مجلس مؤسسان که قواعد اصلی را وضع می‌کند، درست مثل یک گروهی که چارچوب کلی مقررات و قواعد پایه کار این کنگره را تنظیم می‌کند، آنجا بسیار مهم است که هر کسی شرکت می‌کند از قبل تعهد بکند که هیچ دو ایرانی با باورهای مختلف در مقابل این قواعدی که وضع می‌شود نامساوی نباشند چون اساس کار خراب می‌شود و کار از پایه مشکل پیدا می‌کند. ولی اگر یک مجلس مؤسسانی یا یک گروه بانی یا مؤسسی این حد را برای تصمیمات جمعی گذاشت که هر تصمیمی که گرفته می‌شود تبعیض در آن نباشد، آن وقت دیگر مانعی ندارد حزب دموکرات مسیحی می‌تواند بیاید، حزب دموکرات اسلامی می‌تواند بیاید و…. چون از قبل تعهد کرده به یک قواعدی که تبعیض‌آور نیست. بنابراین نه می‌تواند حکومت دینی بیاورد، نه حکومت موروثی، نه حکومت ایدئولوژیک. بنابراین جمع‌بندی کنم: برای شور، تبادل نظر، دیالوگ ملی هر کسی حق شرکت دارد. برای گذاشتن آن قواعد پایه فقط کسی حق شرکت دارد که تعهد کند هیچ تصمیمی نمی‌گیرد که تبعیض‌آور باشد؛ که دو ایرانی در مقابلش نامساوی باشند. آن حد که گذاشته شد باز همه حق شرکت دارند چون متعهد به آن شرایط می‌روند داخل.

چراغ آزادی: من می‌خواهم برگردم به آن نکته ای که مطرح کردید که اصلا شروط موفقیت این کنگره ملی چه خواهد بود؟ عوامل موفقیتش را چطور می‌توان ارزیابی کرد و شروطش چیست و می‌خواهم شروعش با این سوال باشد که اصولا سازوکار دعوت اشخاص و گروهها به این کنگره باید چگونه باشد؟

شهریار آهی: من فکر می کنم باید سعی کنند که کثرت‌گرایی در آن رعایت بشود، نمایندگان همه‌ی افکار و همه باورهای سیاسی در آن باشند. البته همانطور که عرض کردم با این تعهد که نتیجه آن باید چیزی باشد که یک حکومت تبعیض‌آور نباشد. ولی باید از همه گروههای سیاسی در آن حضور داشته باشند. مساله دیگری که باید رعایت بکند، که خودش چشم افراسیابی بود و علت شکستی بود، این است که ادعایی نکند که نتواند نمایندگی لازم برای آن ادعا را به اثبات برساند. در حد خودش صحبت کند. دوم اگر تصمیماتی درون خودش می‌گیرد این برای فرایند، دستور کار، مقررات داخلی خودش باشد برای اینکه نسبیت نیروهای شرکت کننده در این کنگره قبل از یک انتخابات آزاد در کشور صد در صد نمی تواند مساوی باشد با نسبیت آرای واقعی آنها بین مردم ایران. بنا بر این نمی‌تواند توی خودش رای بگیرد و برای کسی دیگری تصمیم بگیرد، فقط برای خودش می‌تواند تصمیم بگیرد. این تواضع سیاسی را اگر داشته باشد و این محدودیت ها را برای خودش رعایت کند، هیچ دلیلی نمی‌بینم که نتواند موفق شود و فکر می‌کنم اتفاقاً بتواند مثمر ثمر هم بشود برای ایجاد یک دیالوگ ملی که پیش زمینه هر انتخابات آزاد و نظام دموکراتیکی باید باشد.
چراغ آزادی: فکر می‌کنید چه کسی می تواند دعوت کننده به این کنگره باشد؟ چون این تجربه چندین بار وجود داشته، آیا خود نیروهای سیاسی می توانند دعوت‌کننده به این کنگره باشند؟ نیروهایی که خودشان یک طرف دعوا هستند؟
شهریار آهی: یک جمع کثیری باید باشند به عقیده من؛ یعنی یک جمعی باید باشد که چپ و راست، دینی دموکرات و سکولار مطلق، قومی و تمرکزگرا. باید نشان دهد که می‌تواند روی این گسل‌های عمده در جامعه سیاسی ایران پل بزند.

یک چیز دیگر هم هست فکر می‌کنم باید از اول نشان دهد که خودش وسیله‌ای برای ابقا و تداوم شکل دیگری از همین نظام تبعیض نخواهد بود. یعنی چهره‌هایی در آن باشند که خط کشی روشنی با حکومت تبعیض کرده باشند؛ هر حکومت تبعیضی. این خصوصیات جمعی است که می تواند حداقل اعتماد لازم را کسب کند که نتواند دعوت کننده باشد.

چراغ آزادی: دوست دارید حدس بزنید که چه افرادی در این جمع می توانند باشند؟ یا دوست ندارید در این مورد اظهار نظر کنید؟

شهریار آهی: نه ترجیح می دهم که اسم خاصی را نگویم و بس کنم به ضوابط. حال هر کسی که حائز این شرایط باشد، می تواند در این گروه مثلا ۲۰ نفری باشد. می‌تواند در آن گروه ۲۰ نفری باشد. اگر هم هر دو گروه حائز این ضوابط باشند، بعد یک امکان دیگر هم وجود دارد که مجموعه‌هایی و کانونهای مختلفی اول بوجود بیایند، بعدا همکاری های دیگری با هم انجام بدهند و به هم بپیوندند برای اینکه در بدو وجود جمعی این مسئولیت را ندارد که بگوید من فقط خودم هستم در این صحنه، این یک امتیازی است که باید در رقابت آزاد کسب کند.
چراغ آزادی: فکر می‌کنید یک نیروی غیر ایرانی، حال چه جامعه بین المللی یا یک کشور خاص یا چه نهادهای بین المللی یا NGO ها ، اینها می‌توانند نهاد هایی باشند که دعوت کننده باشند یا نه؟
شهریار آهی: بله، ولی شرط خیلی سنگینی دارد یعنی نمی‌تواند وابسته به یکی از قدرتهای بزرگ باشد. اگر مثلا بفرمائید وزارت خارجه انگلیس همچین دعوتی را بکند صد در صد رد می‌کنم. ولی بگویید یک سازمان مثل “ایده آ” در سوئد که کارش همین است، کار میدانی در ۴۴ کشور مختلف کرده، تجربه دارد، می‌داند چگونه دیالوگ ملی را راه بیاندازد و موفق بوده در کمک به دموکراسی‌سازی در کشورهای مختلفی در جهان، خوب مانعی ندارد، اتفاقا می‌توانند تسهیل‌کننده باشند، چون شما از قبل مطمئن هستید که آنها از نظر هژوماتیک یک قدرت جهانی را ندارند، یک سازمان حرفه‌ای است که اصلاً کارش این است و از قطبهای مختلف جهانی، شرق و غرب و شمال و جنوب کاملا مستقل است و هیچ تعلقی به کسی ندارد.
چراغ آزادی: من جواب آن سوالم را فقط نگرفتم که اگر چه اتفاقی بیافتد می توانیم بگوییم این پروژه کنگره ملی موفق شده است؟ یعنی اگر مثلاً جامعه بین‌الملل مثل لیبی یا جای دیگر بیاید و بگوید ما این کنگره را به رسمیت می‌شناسیم و با آن مذاکره می‌کنیم، این کنگره ملی موفق شده یا عامل موفقیت چیز دیگری است؟
شهریار آهی: من الان شرط ضابطه خاصی را نمی‌توان عنوان کنم. ولی شما امثال تاریخی را نگاه کنید، یک نقطه ای بود، جایی بود که شورای گذار ملی لیبی مرجعیت پیدا کرد، هم بین نیروهای فعال سیاسی لیبیِ آزاد از دیکتاتوریِ موجود و هم در سطح جهانی. یک نقطه خیلی روشنی وجود دارد که با انتخاب آقای غلیون یک دفعه جامعه جهانی قبول کرد، جامعه سیاسی سوریه قبول کرد و همان کمیته هماهنگی که صرفا کارش درون سوریه و از نیروهای مختلف بود آمد و به آن پیوست و شما به این نتیجه رسیدید که سوریه کنگره ملی خودش یا کنگره آزاد دموکراتیک خودش را پیدا کرد. در آفریقای جنوبی مثلاً شما می‌توانید بگویید که کنگره سال ۱۹۵۸ یک نمونه‌ای بود از اینکه دانستید که یک چیزی زاییده شده که مرجعیت دارد یک جای طبیعی برای اینکه در مقابل نظام نژاد پرستی بیاستد.
چراغ آزادی: در تمام این موارد در هر حال ما شاهد هستیم که دو سه نفر چهره می‌شوند، لااقل به عنوان سخن‌گو یا بعنوان نماد این کنگره. به نظر شما ما در ایران می توانیم به همچین جایی برسیم؟ یعنی نیروهای متکثر سیاسی در ایران بتوانند قبول کنند که این ۲ نفر یا ۳ نفر کسانی هستند که نمایندگی می‌کنند این جمع را و اگر فکر می‌کنید که می‌توانیم ، به گمان شما آن دو سه نفر چه کسانی می‌توانند باشند؟
شهریار آهی: باز هم می‌گویم من آدم خاصی را نمی‌خواهم مطرح کنم. ولی به عقیده من باید یک ترتیبی باشد که همان تضمین کثرت‌گرایی داخلش باشد. جامعه ایرانی به جایی رسیده که مطلقاً فردگرایی و هر چیزی که در مقابل کثرت‌گرایی می‌ایستد را رد می‌کند. ولی اگر ۵ نفر یا ۱۰ نفر از گروههای سیاسی واقعاً مختلف نشان بدهند که نشستند کنار هم دیگر و همکاری می‌کنند برای منافع کلان ملی، خود این بزرگترین سرمایه است برای جلب اعتماد مردم.
چراغ آزادی: یک سوال کوتاه، به نظرتان کدام جریانها هستند که براساس تجربه شما و آن چیزی که الان در فضای سیاسی می بینید تهدید هستند برای این کنگره ملی؟ یعنی یا حاضر نیستند بیایند صحبت کنند یا اگر هم بیایند هماهنگ کردنشان در این کنگره ملی سخت است؟ می توانید جواب ندهید البته.
شهریار آهی: نه! چرا جواب می‌دهم. همانطور که راجع به منشور برلن عرض کردم، معلوم است که مخالفین حاکمیت ملی آنهایی هستند که حاکمیت غیرملی را در نظر دارند. اینها می‌توانند معتقدان به حاکمیت الهی باشند؛ یعنی آنهایی که به نظام ولایی یا حکومت دینی معتقدند، می‌توانند آنهایی باشند که به حاکمیت فردی و موروثی، یعنی خدا حق حاکمیت را داده به یک نفر یا خانواده او، معتقدند. می تواند تئوری حاکمیت ایدئولوژیک باشد یعنی فکر کنیم که یک طبقه یا گروه، حال پرولتاریا باشد یا حزب پیشتاز باشد بقول لنینیست‌ها، حق حاکمیت به او داده شده. مخالفین حاکمیت ملی اینها هستند.
چراغ آزادی: تا آنجا که شما پیگیری کردید، شورای هماهنگی راه سبز امید نظرش راجع به کنگره ملی چیست؟
شهریار آهی: شورای هماهنگی راه سبز امید فکر می‌کنم یک مشکل بزرگ برای خودش تراشیده و که مانع راهش است.

اول، التزام بی‌تنازل به قانون اساسی موجود هست. این یک قانون اساسی است که مسلما تئوری حاکمیت و منبعش، مشروعیتش غیرمردمی است و چارچوب قدرتی ترسیم می‌کند که دست ولایت فقیه است. اصلاً معلوم نیست که اگر اینها ملتزم به قانون اساسی فعلی هستند که ماده ۹۸ آن می‌گوید که تفسیر خود قانون اساسی با شورای نگهبان است، شورای نگهبان می‌آید می‌گوید که مطابق قانون معمول انتخابات درست است. من چرا اصلاً شکایتی دارم، خوب بروم قبول کنم حرف آنها را.
بعد هم رویای برگشت به عصر طلایی اوایل انقلاب، که واقعا فکر نمی‌کنم که جامعه ایران میل داشته باشد که برگردد به آنجا که ۳۰ سال پیش بود، که تازه ۳۰ سال آینده هم چشم اندازش آن باشد که ما داشتیم.
این ۲ مشکل بزرگ است که برای خودش بوجود آورده و اصولاً فکر می‌کنم تعهداتی که با یارانی که در درون نظام دارد مانع حضورشان است، یعنی می ترسند از اینکه بگویند که رفتند و به ضد انقلاب پیوستند. بنابر این به دست خودشان یا به علت تعلقات فکری دیگری معبر خود را سد کردند و خودشان را ایزوله کردند، البته جوانهای بسیار خوبی با اینها کار می‌کنند از بدنه فعالین جنبش سبز در آمدند از داخل کشور، فوق العاده استعداد دارند، جای بسیار بزرگی در آینده سیاسی ایران دارند. ولی راستش خاستگاه آنها هم همخوانی با التزام بی‌تنازل به قانون اساسی ندارد.



چراغ آزادی: منظورتان از این جوانان آقای حمزه غالبی که گفته می شود جز این شورای سه چهار نفره راه سبز امید هستند، هست یا کس دیگری منظورتان هست؟

شهریار آهی: راستش من راجع به آقای غالبی شنیده ام و حرفهای خوبی هم شنیده ام، از نزدیک نمی‌شناسمشان ولی تعداد دیگری از اینها بودند که با آنها نشستم و صحبت کردم، حالا اسم نمی برم و واقعا می بینم اینها مدرن هستند و می‌خواهند بپیوندند به کاروان پیشرفت جهان، جهان امروز را می‌خواهند و واقف هستند که این قانون اساسی کنونی چیزی جز یک سد برای رسیدن به این دنیای پیشرفته و کاروان ترقی نیست.
چراغ آزادی: من مایل ام در انتهای مصاحبه یک سری اسامی به شما بگویم و می‌خواهم در سه چهار کلمه یا حداکثر یک جمله نظرتان را راجع به این افراد بدانم. دلیل اینکه می‌پرسم این است که موضوع بحث ما کنگره ملی و ائتلاف ملی بود و فکر می‌کنم که پرسش درباره این افراد اگر به آن صادقانه پاسخ داده شود، نشان می دهد ما کجا ایستاده ایم و چه راهی پیش رو داریم چون اختلافات ما بیشتر سر افراد هست تا سر افکار!

- مهدی کروبی؟

شهریار آهی: من همیشه احترام خاصی قائلم برای کسی که حتی در این سن می تواند این قدر تحول‌پذیر باشد و باز باشد.

چراغ آزادی: آیت‌الله خمینی؟
شهریار آهی: من فکر می کنم که صاحب فکری بودند که در جهان امروز جایی ندارد.
چراغ آزادی: رضا شاه پهلوی؟
شهریار آهی: رضا شاه ظرف ۱۶ سال مهم ترین بنیادهای خرافی و پس رفته کشور را عوض کرد، نوآوری کرد، در ناسیونالیسم او، در ساخته شدن زیر بنا های یک دولت مدرن توسط او شکی نیست، ولی در آوردن دموکراسی در ایران موفق نبود.
چراغ آزادی: فقط لطفا در سه چهار کلمه یا حداکثر یک جمله پاسخ بدهید. علی دایی؟
شهریار آهی: نظری ندارم.
چراغ آزادی: جرج بوش؟
شهریار آهی: شخصا آدم خیلی دوست داشتنی است ولی فکر می‌کنم اشتباهات کلان سیاسی کرد بخصوص در مورد عراق.
چراغ آزادی: آیت‌الله خامنه‌ای؟
شهریار آهی: اسیر تار دیکتاتوری که خودشان تنیده اند.
چراغ آزادی: محمد رضا شاه پهلوی؟
شهریار آهی: شبیه رضا شاه، در مورد بنیه اقتصادی کشور، موقعیت دیپلماتیک کشور، استقلال کشور و حفظ این مرز و بوم، ساختن نهاد های مدرن، در همه اینها موفق بودند ، اما در آوردن دموکراسی به ایران موفق نبودند.
چراغ آزادی: اردشیر امیر ارجمند؟
شهریار آهی: فکر می کنم با آن منشور و موضع گیری هایی که کردند جایی را که می توانستند در رهبری جنبش سبز داشته باشد را از دست دادند.
چراغ آزادی: هدیه تهرانی؟
شهریار آهی: خانبابا تهرانی؟
چراغ آزادی: نخیر. هدیه تهرانی.
شهریار آهی: نظری ندارم.
چراغ آزادی: هوشنگ امیر احمدی؟
شهریار آهی: دلال بین طرفینی که معامله شان نمی شود.
چراغ آزادی: مسعود رجوی؟
شهریار آهی: استالینیسم دینی.

‌ چراغ آزادی: نورالدین کیا نوری؟

شهریار آهی: این دیگر یک کتاب می شود و در یک جمله نمی توانم بگویم.

چراغ آزادی: هاشمی رفسنجانی؟
شهریار آهی: نکات مثبتی در پرونده ایشان هست، اگر که می توانستند خود را از این دیکتاتوری دینی رها کنند.
چراغ آزادی: اسفندیار رحیم مشایی؟
شهریار آهی: از آن خارهایی که یک نظام خودش می سازد و در چشم خودش می‌رود.
چراغ آزادی: بیژن جزنی؟
شهریار آهی: متاسفم که آن طوری از بین رفت. فکر می کنم اگر مانده بود با تحولاتی که در فکرش بوجود می‌آمد می توانست رل بسیار موثری را در چپ بازی کند.
چراغ آزادی: میر حسین موسوی؟
شهریار آهی: خصوصیات فردی و اخلاقی بسیار جذاب، پر استقامت و پایدار ولی متاسفانه غرق در دوران طلایی انقلاب که برای ایشان طلایی بود و برای کشور ایران آغاز یک مرحله بسیار بد تاریخی بود.
چراغ آزادی: جیمی کارتر؟
شهریار آهی: کارهای بسیار درخشان در صلح و دموکراسی سازی در بعضی جاها و کوته‌بینی‌های فاجعه‌بار در جاهایی که رئال پلتیک لازم بود.
چراغ آزادی: محسن سازگارا؟
شهریار آهی: کسی با یک تحول فکری بسیار بزرگ از آغاز انقلاب تا کنون؛ و امروز یکی از قابل‌ترین افرادی که می‌تواند بین مدرنیته و دموکراسی از یک سو و جامعه امروزی ایران پل بزند.
چراغ آزادی: رضا پهلوی؟
شهریار آهی: مهمترین خصوصیت ایشان به عقیده‌ی من خصوصیات اخلاقیشان است. انسانی است فوق‌العاده اخلاقی و دموکرات ولی غیر سیاسی، و شاید هم خوب هست که سیاسی نیستند.
چراغ آزادی: خیلی ممنون.
شهریار آهی: خواهش میکنم.



* لازم است از دوستی که در نگارش و ویرایش این مصاحبه کمک کرد تشکر کنیم.

برگرفته از چراغ آزادی


هیچ نظری موجود نیست:

پادکست سه پنج