روايتی است از زير گلو تا پشت گردن که آيه هايش به خط نستعليق آمده اند. رنگ پريده از خواب های غمگين. شصت و يک سوره از تورات تنی.
بخش شعرها به عنوان "من را فرانسوی ببوس" عاشقانه هايى ست همراه با واکنش های سياسی و اجتماعی. شعرها سايه هايی هستند، افتاده روی قبرها با تابوت های آماده، رو به درخت های خشک شده ، رو به آدم های خشک شده ، رو به آهن های به کار رفته در تن. بغلشان رفت به آغوش، بغلشان کنيد. بغلشان کنيد.
و گزارش این علف بی رنگ به همراه تو این گونه ست
اگر این شب ست
اگر این نسیم به همراه تو نواده ی خوابالود هم
سیاهی ی تنها خود تویی
بهین شب تنها که خود می سازی و
آبها که در پای تو می خسبند
رنگ می گیرد. .
غلطید به پهلوی راست. مدتی همینطور بیحرکت ماند؛ خیره به نور ملایمی که از پنجره رو به کوچه میآمد. دستش را از زیر لحاف بیرون آورد و چراغ را خاموش کرد. شانههایش زیر لحاف تکانتکان میخورد
ناما جعفری، شاعر ایرانی، در مجموعهای با عنوان «تجمع در سلول انفرادی» کوشیده است تجربۀ پرورده و بالیده شدن اندیشه و عاطفۀ شاعران ایرانی را در برخورد به فرایافت پیکار مدنی نمایش دهد.
آدم به دوستی این موجودات عجیب، اما معصوم و صادق بیشتر میتواند اعتماد کند تا کسانی که پشت علاقهشان یک دنیا خودخواهی، منفعتطلبی و ریاکاری نهفته است.
من ترجیح میدهم در آن قلعه گوتیک با ادوارد دست قیچی زندگی کنم، از رولتهای گوشت سویینی تاد بخورم
هفت سال بعد، «کوبریک» فیلم تحسینبرانگیز «غلاف تمام فلزی» را درباره جنگ ویتنام بهتصویر کشید. آخرین فیلم این نابغه سینما در سال ۱۹۹۹ و با فاصله ۱۲ سال بعد از فیلم قبلی ساخته شد؛ «چشمان کاملا بسته» با بازی «تام کروز» و «نیکول کیدمن» که از جشنواره ونیز موفق به کسب جایزه شد.
یادداشتهای ناخوانای یکی از زندانیان آشویتس که شهادتی هولناک از آن اردوگاه مرگ به دست میدهد با تحقیقی طاقتفرسا و تصویرسازی دیجیتال ترمیم و رمزگشایی شده است. نویسنده این متن مارسل نجاری، یهودی یونانی، است که به کار در جوخههای کشتار وادار شده بود.
لارنس پیتربیبیسی
یادداشتهای ناخوانای یکی از زندانیان آشویتس که شهادتی هولناک از آن اردوگاه مرگ به دست میدهد با تحقیقی طاقتفرسا و تصویرسازی دیجیتال ترمیم و رمزگشایی شده است. نویسنده این متن مارسل نجاری، یهودی یونانی، است که به کار در جوخههای کشتار وادار شده بود.
او بر پارههای کاغد شرح میدهد که چگونه نازیها روزانه هزاران یهودی را همچون گلهای به اتاق های گاز میراندند. آنچنان که او نوشته است آنها "همچون ماهیهای ساردین در کنسرو به هم فشرده میشدند."
در سال ۱۹۴۴، او جوانی ۲۶ سال بود که در آتش انتقام میسوخت. مارسل از دیگر یهودیان یونان شنیده بود که مادر، پدر و خواهرش نلی یک سال قبل در اردوگاه آشویتس-برکناو در جنوب لهستان تحت اشغال نازیها جان باخته بودند.
او نوشته است: "اغلب فکر میکردم که من نیز به دیگران بپیوندم و به زندگیام پایان دهم، اما همیشه میل به انتقام مرا از انجام این کار باز می داشت. میخواستم و میخواهم که همچنان زنده بمانم، تا انتقام مرگ پدر، مادر و خواهر کوچکم را بگیرم."
مارسل نجاری یکی از اعضای ساندرکماندو به شمار میآمد که نزدیک به ۲۲۰۰ تن بودند. گروهی از اسیران یهودی که "اس اس" وادارشان کرده بود در کشتار یهودیان دیگر مشارکت کنند. آنها نخست همکیشان خود را به اتاقهای گاز میبردند. بعد اجساد مردگان را میسوزاندند. سپس مجبور بودند دندانهای طلا و گیسوان زنان را جمع کنند و خاکسترها را به رودخانهای در همان نزدیکی بریزند.
کشتار صنعتی
این یهودیان از نزدیک شاهد طرز کار ماشین کشتار نازیها بودند و میدانستند که به زودی نیروهای "اس اس" به سراغ آنها نیز خواهند رفت. به همین سبب نجاری در نوامبر ۱۹۴۴ یادداشتهای خود از آن فجایع را در ۱۳ صفحه در فلاسکی جای داد. سر فلاسک را با پلاستیک پوشاند و آن را درکیسهای چرمی نهاد. سپس این بسته را در نزدیکی کوره آدم سوزی شماره ۳ زیر خاک پنهان کرد.
او می نویسد: "کوره آدم سوزی بنای بزرگی است با دودکشی عظیم و ۱۵ کوره. زیر باغ، دو زیرزمین بسیار وسیع است: در یکی از آنها آدمها رخت میکنند و دیگری اتاق مرگ است. مردم، برهنه وارد آن میشوند و وقتی تعدادشان به ۳۰۰۰ نفر رسید در قفل میشود و آنها را با گاز مسموم میکنند. شش یا هفت دقیقه عذاب میکشند و بعد میمیرند."
او شرح میدهد که آلمانیها اتاقهای گاز را چنان لوله کشی کرده بودند که همچون حمام به نظر میآمد.
"کپسولهای گاز را همیشه دو مامور اس اس با خودروی صلیب سرخ آلمان میآوردند. بعد از طریق منافذ، گاز را آزاد میکردند، و نیم ساعت بعد کار ما آغاز میشد. اجساد این زنان و کودکان بیگناه را با بالابری میکشیدیم که آنها را به کورههای آدم سوزی میریخت."
او مینویسد که خاکستر هر قربانی بزرگسال حدود ۶۴۰ گرم بوده است.
زندگی پس از مرگ
از یادداشتهای نجاری آشکارا برمیآید که او گمان میبرده در اردوگاه خواهد مرد و این نوشتهها را نامهای از آن دوزخ به جهان بیرون به شمار میآورده است. پیغامی که اگر نیروهای اس اس آن را مییافتند به قیمت جانش تمام میشد.
سی و شش سال بعد یک دانشجوی لهستانی رشته جنگلداری، هنگام حفاری در منطقه از سر تصادف فلاسک نجاری را که تنها نزدیک به ۴۰ سانتی متر زیر خاک بود کشف کرد.
با فروپاشی آلمان نازی، نجاری به طرز شگفتآوری از آشویتس و نیز فرستاده شدن به اردوگاه کار اجباری ماتهاوزن در اتریش جان به در برد.
نجاری پس از جنگ ازدواج کرد و در سال ۱۹۵۱ به نیویورک رفت. در آن هنگام او پسری یک ساله داشت. در ۱۹۵۷ همسرش رزا دختری به دنیا آورد که او را به یاد خواهر فقید و محبوب مارسل، نلی نام نهادند.
مارسل پیش از جنگ در تسالونیکی یونان به تجارت مشغول بود، اما در نیویورک خیاطی پیشه کرد.
او در سال ۱۹۷۱، در سن ۵۳ سالگی و ۹ سال پیش از کشف گزارشهایش از آشویتس، درگذشت.
هنگامی که تاریخ نگار روس، پاول پولین، تصمیم گرفت با استفاده از فنآوری پیشرفته این دست نوشته را احیا کند تنها ۱۰ درصد از آن در خاک مرطوب آشویتس خوانا مانده بود.
پولین می گوید: "این یادداشتها از آن جهت که گزارشی کمیاب و بیواسطه از آشویتس به دست میدهد در مستندسازی وقایع کشتار یهودیان اهمیتی اساسی دارد."
احیای موفقیتآمیز به مدد فنآوری
ماه گذشته موسسه تاریخ معاصر مونیخ یافتههای آقای پولین را به آلمانی منتشر کرد. او مشغول کار روی ویرایش جدید کتابش "دست نوشتههایی از دل خاکستر" است. این اثر که به زبان روسی نوشته شده است درباره اسناد و شواهد باقی مانده از نیروهای ساندرکماندو است و نوشتههای نجاری را نیز دربر میگیرد.
از چهار عضو دیگر ساندرکماندو هم شواهد مکتوب به جا مانده که مهمترین آنها متعلق به سلمن گرادووسکی یهودی لهستانی است. آنها بیشتر به زبان ییدیش مینوشتند. این مدارک که زودتر کشف شدهاند وضعیت بهتری دارند.
آقای پولین نسخه اسکن شده دست نوشتههای نجاری را از آرشیو موزه آشویتس گرفت. پس از اینکه یکبار در رادیوی روسیه درباره وضعیت نامطلوب این مدارک صحبت کرد یک جوان روس که کارشناس فنآوری اطلاعات بود برای احیای این نوشتهها به او پیشنهاد همکاری داد.
این کارشناس الکساندر نیکیتیائف نام داشت. او یک سال تمام را به مرمت این متن با نرم افزار تصویرسازی دیجیتال ادوب فتوشاپ گذراند.
بکار بردن فیلترهای سبز و آبی و از همه موثرتر قرمز، به او کمک کرد نود درصد متن را خوانا کند. آلکساندر نیکیتیائف این کار را با یک نرم افزار موجود در بازار انجام داد، گرچه فن آوری آنالیز چند طیفی که در اختیار پلیس و سرویس های مخفی است بسیار کارآمدتر است.
آقای پولین این متن را به ایوانیس کاراس، متخصص یونانی-بریتانیایی که در فرایبورگ آلمان زندگی میکند، سپرد تا از یونانی به انگلیسی ترجمه کند.
شمارش قطارها
آقای پولین در مصاحبه با بیبیسی گفت که برآورد دقیقی که نجاری از شمار قربانیان آشویتس به دست می دهد بسیار تکان دهنده است: ۱.۴ میلیون نفر.
مورخان می گویند نازیها بیش از ۱.۱ میلیون یهودی را در مجموعه بزرگ اردوگاه و ۳۰۰ هزار نفر دیگر را، که بیشتر لهستانی یا سربازان اسیرشده شوروی بودند، کشتهاند.
آقای پولین میگوید: "آشکار است که تعداد قطارهایی که به اردوگاه وارد میشده موضوع بحث و گفت و گوی زندانیان بوده."
"از نوشته نجاری در مییابیم که میل به انتقامگیری در او بسیار شدید بوده و این با آن چه در دیگر روایتها میخوانیم متفاوت است. او بسیار به خانوادهاش فکر میکرده است. مثلا به طور خاص مشخص میکند که پیانوی خواهر مرحومش به چه کسی برسد."
مارسل در یادداشتهایش مقدمهای به زبانهای آلمانی و فرانسوی و لهستانی آورده و در آن از هر کس که دست نوشتههایش را خواهد یافت خواسته آنها را به سفارت یونان بفرستد تا به دست دوستش دیمیتریوس استفانیدس برسد.
مارسل شاهد شورشی از سر استیصال از جانب نیروهای ساندرکماندو به رهبری سربازان اسیرشده شوروی بود که تلاش کردند با باروتهای مسروقه بخشهایی از پنج کوره آدمسوزی را منفجر کنند.
نازیها آنها را درهم شکستند و نجاری از آن رو که در میان شورشیان نبود زنده ماند.
نزدیک به ۱۱۰ نفر از اعضای ساندرکماندو از اردوگاه آشویتس-برکیناو جان به در بردند. بیشتر آنها یهودیان لهستانی بوند. اغلب آنها سخت کوشیدند خاطرات آن دوران وحشتناک را فراموش کنند و تنها چند نفری درباره مصائب خویش نوشتند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر