او دختری بود لاغر و نحیف و سبزه به نام سوفیا ویلانی شوکولونه که روز بیستم سپتامبر ۱۹۳۴ از رابطهای "نامشروع" در رم به دنیا آمد و در شهر کوچک پوتسولی نزدیک ناپل بزرگ شد.
مادرش، که مثل بیشتر دختران فقیر سالها با آرزوی هنرپیشه شدن زندگی کرده بود، دختر خاموش و خجالتی را مدام به مسابقات زیبایی و "انتخاب دختر شایسته" میفرستاد، تا این که تلاش و پشتکار او سرانجام نتیجه داد و دختر چهارده سالهاش در مسابقهای نفر دوم شد.
با این "پیروزی" توجه مجلات مصور به دختر جلب شد. در چند فیلم سیاهلشکر بود و از همه مهمتر توجه تهیهکنندهای ثروتمند را جلب کرد به نام کارلو پونتی، که از او ۲۲ سال بزرگتر بود، اما میتوانست در سینما را به روی او باز کند. تهیه کننده با نفوذ سینما ظرف دو سه سال از او ستارهای آفرید به نام سوفیا لورن.
حدود سال ۱۹۵۵
داستان پرماجرای عشق پنهان و ازدواج آشکار سوفیا لورن با کارلو پونتی به سرعت از سوژههای داغ مجلات شد. به خاطر قوانین رسمی ایتالیای زیر سلطه کلیسای کاتولیک، کارلو پونتی نمیتوانست از همسر پیشین خود جدا شود، مگر احتمالا با ترفندهایی یادآور "طلاق به سبک ایتالیایی" (فیلمی دلنشین از پیترو جرمی).
کارلو پونتی و سوفیا لورن پس از ماجراهای طولانی سرانجام در سال ۱۹۶۶ به شکل رسمی ازدواج کردند، آن هم پس از گرفتن تابعیت فرانسه، که اینجا هم باید از فیلم "ازدواج به سبک ایتالیایی" یاد کرد.
تکه جواهری از ناپل و حومه
ویتوریو دسیکا، کارگردان "دزد دوچرخه" و چزاره زاواتینی، فیلمنامهنویس نامدار او، پس از دردسرهای فیلم نئورئالیستی "اومبرتو د" از فشار سانسور به ستوه آمده بودند و قصد داشتند به جای "سیاهنمایی" فیلمی کمدی و سبک با مایههای اجتماعی بسازند.
کارلو پونتی که به همراه دینو د لورنتیس تهیهکنندگان فیلم بودند، بر آن بودند که نقش اول داستان اصلی را به سوفیا لورن بدهند. این فیلم به نام "طلای ناپل" به نمایش در آمد و با موفقیت تجارتی بزرگی روبرو شد. دسیکا در هنرپیشه جوانی که ناگهان "ستاره" شده بود به دو استعداد کمیاب پی برد.
نخست آن که سوفیا لورن تجسم چیزی بود که "زیبایی ایتالیایی" خوانده میشود: اندامی ظریف و کشیده، کمر باریک با انحناها و برجستگیهای چشمگیر با گامهای خوشخرام؛ چشمان درشت "وحشی"، نگاه گیرا و عمیق، ابروهای کمانی، لبان برجسته و دهان وسوسهانگیز با عشوهها و خندهها و ناز و غمزههای زنانه...
کارلو پونتی و سوفیا لورن پس از ماجراهای طولانی سرانجام در سال ۱۹۶۶ به شکل رسمی ازدواج کردند
و به همین اندازه پراهمیت، استعداد مادرزاد سوفیا لورن در جان بخشیدن به نقشهای دشواری بود که از دنیای "ستارگان" بس دور هستند، به ویژه نقش زنان ساده و عامی. در "طلای ناپل" سوفیا لورن هنرپیشهای ۱۹ ساله و کمتجربه است، هرچند با پیکر درشت و انحناهای برجسته بزرگتر مینماید، اما در ایفای نقش زن کارگر پیتزاپزی، مهارت و پختگی بیحدی نشان میدهد.
پس از پایان فیلمبرداری "طلای ناپل" کارلو پونتی فیلمی کمدی تهیه کرد به نام "حیف که تو آدم بی سروپایی هستی" (۱۹۵۴) در این فیلم نقش مقابل سوفیا لورن را هنرپیشهای جوان به نام مارچلو ماسترویانی ایفا کرد.
در این فیلم ویتوریو دسیکا نقش پدر کلاهبردار دختر را ایفا کرد و کارگردانی به عهده الساندرو بلازتی بود. با این فیلم سوفیا و مارچلو محبوبترین زوج هنری اروپا را ساختند و در چندین فیلم کمدی اجتماعی ظاهر شدند، از "ازدواج به سبک ایتالیایی" (۱۹۵۴) تا ملودرامهایی مانند "گلهای آفتابگردان" و "دیروز، امروز، فردا" (۱۹۶۳)...
در سال ۱۹۵۹
سوفیا لورن، شاید برخلاف تنها رقیب نامدارش جینا لولوبریجیدا، تنها زیبا و "بانمک" نبود، بلکه از عهده نقشهای جدی و تراژیک هم به خوبی بر میآمد، باید اشاره کرد به فیلمهای "دو زن" (۱۹۶۰) و "گوشهنشینان آلتونا" (۱۹۶۲) هردو به کارگردانی ویتوریو دسیکا.
سوفیا لورن در فیلم "دو زن" نقش مادری ساده و بینوا را ایفا کرد که در جریان جنگ جهانی دوم به همراه دختر سیزده سالهاش مورد تجاوز سربازان نازی قرار میگیرند. (فیلم در ایران به نمایش در آمد و فیلمنامه آن هم به فارسی ترجمه شده است).
سوفیا لورن با این فیلم به افتخاری بزرگ دست یافت به عنوان تنها هنرمندی که اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی را برای بازی در فیلمی غیرامریکایی دریافت کرد. این البته در کنار دهها جایزهای است که سوفیا لورن طی نزدیک نیم قرن کار در سینما برنده شده است.
بر همین روال باید به بازی هنرمندانه او در فیلم "یک روز بخصوص" (۱۹۷۷) اشاره کرد به کارگردانی اتوره اسکولا. در فیلم او زنی ساده و خانهدار است که در دوران تسلط فاشیسم با همسایهاش، مردی همجنسگرا با نقشآفرینی مارچلو ماسترویانی، دوست میشود.
هدیه چینهچیتا به هالیوود
از شهرت سوفیا لورن در ایتالیا مدت زیادی نگذشته بود که تهیهکنندگان هالیوود به سراغ او رفتند. او برای شماری از سینماگران سرشناس هالیوود، از هنری هاثاوی تا استنلی دانن بازی کرد و در برابر بزرگترین هنرپیشههای هالیوود از کلارک گیبل و جان وین تا پل نیومن و چارلتون هستون نقش ایفا کرد.
در بیشتر فیلمهای امریکایی سوفیا لورن، از ظاهر "جنوبی" و مهارت او در کمدی بهرهبرداری شده است. او در بیشتر فیلمهایی مانند "شهر گمشدگان" (۱۹۵۷)، "خانه قایقی"، "خانم میلیونر" تا "آرابسک" (۱۹۶۶) در کنار گریگوری پک، زنی زیبا و سرزنده از جنوب اروپاست که در گیرودار ماجراهای عاشقانه به آمریکا میرسد.
شاید بهترین اثر در این رده، فیلم "کنتسی از هنگ کنگ" (۱۹۶۶) آخرین کار سینمایی چارلی چاپلین، باشد.
در آستانه هشتاد سالگی
اما سوفیا لورن به بازی در فیلمهای تراژیک یا تاریخی هم دعوت شد و به خوبی از عهده آن بر آمد؛ فیلمهایی "پرشکوه" مانند "سقوط امپراتوری رم" و "ال سید" هردو محصول ۱۹۶۱ به کارگردانی آنتونی مان. در همین رده باید از فیلم "مردی از لامانچا" (۱۹۷۲)، یاد کرد که سوفیا لورن در برداشتی دیدنی از رمان "دون کیشوت" به کارگردانی آرتور هیلر نقش دولسینه را ایفا میکند.
در این فیلمها او زنی خاموش و باوقار است که در لحظاتی شور و جوشش درونی او زبانه میکشد، مانند آتشفشانی خاموش که التهاب و حرارت درونی آن برای هر کس، دستکم برای هر مردی، محسوس است.
سینمادوستان یکی از آخرین و دلنشینترین بازیهای سوفیا لورن را در فیلم "لباس حاضری" (۱۹۹۴) به کارگردانی رابرت آلتمن به یاد میآورند، به ویژه آنجا که سوفیا و مارچلو، که سن و سالی از آنها گذشته، صحنهای از فیلم قدیمی "دیروز، امروز، فردا" را بازسازی میکنند، اما این تنها "استقبال" هنرمندانه از فیلمی کلاسیک نیست، بلکه مرثیهای بر عمر از دست رفته است، با بزرگداشت از دو هنرپیشه که دیری است از تمناهای پرشور جوانی دور شدهاند.
................
بی بی سی
علی امینی نجفی
منتقد هنری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر