رمانهاي پيكارسك از يك نظر به مقامه و مجموعهاي از آن يعني مقامات شباهت دارد: حكاياتي مقفي به قصد سرگرمي و اندرزآموزي به خواننده يا شنونده.) نگارش یافته است.
جیسون وبستر، در انتهای روایت جذابش از خوآن پویول –جاسوس دو جانبه کاتالانی جنگ جهانی دوم که هر دو نشان صلیب شکسته هیتلر و نشان سازمان جاسوسی بریتانیا را از آن خود کرده بود- خود را مجاز می داند که ذهن خواننده اش را با گمانه زنی های مهمی درگیر کند.
او می پرسد: اگر پویول موفق به فریب هیتلر نمی شد تا باور کند عملیات نرماندی سرپوشی است برای حمله ای بزرگتر در جایی دیگر ، ما اکنون در چگونه دنیایی زندگی می کردیم؟ و پاسخ می دهد که بسیاری از نیروهای پیشوا زنده می مانند و تاریخ به گونه ای دیگر روایت می شد.
به واقع، جیسون وبستر با توجه به سابقه اش به عنوان مورخ، سفر نامه نویس و اخیرا نیز روایتگر رمان های جنایی جذاب با پیچیدگی ها و رمز و راز های اسپانیایی، بهترین گزینه برای نگارش چنین اثری بود. وی در این اثر با معرفی جاسوسی بسیار حیله گر که 29 بار مشخصات خود را جعل کرده و از طریق یک شبکه جاسوسی ساختگی آلمانی ها را فریب داده است، به خوبی خود را در قالب سبک اسپانیایی قرن شانزدهمی پیکارسک قرار می دهد.
هر چند داستان فریب روز عملیات نرماندی بارها به شیوه هایی گوناگون نقل شده، روایت وبستر از این ماجرا بسیار هیجان انگیز و مجذوب کننده است.
با این حال شخصیت پویول به گونه ای دست نایافتنی باقی مانده است. در یکی از فصول کتاب، وبستر پویول را در حالی روایت می کند که با یکی از نام های جعلی آلمانی اش، در دفتر کار خود در لندن بسیار بی قرار نشسته و این پا و آن پا می کند.
این قطعه بسیار زنده روایت شده به حدی که گویی اسکریپت فیلم است . البته که جاسوسی با 29 نام، تمام ویژگی های یک فیلم جاسوسی کلاسیک خوب را در خود دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر