«آقای رییس جمهور! من ژیلا بنی یعقوب پس از انتخابات ۸۸ از سوی دادگاه انقلاب، سی سال ممنوعالقلم یا همان محروم از فعالیت مطبوعاتی شدم و تا امروز هم این حکم لغو نشده و سریع القلم هم نشدهام. فقط جهت یادآوری عرض کردم، همین.»
این جملاتی است که ژیلا بنی یعقوب پس از گزارش صد روزه رییس جمهور در صفحه فیس بوک خود نوشت.
یک جمله و صد معنی
حسن روحانی پیش از آنکه به قدرت برسد، به طور رسمی اعلام کرد که طی صد روز شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را تغییر خواهد داد. همچنین وی قول داد که هر 100 روز یک بار، به مردم گزارشی درباره عملکرد خود و همراهانش بدهد و کارهایی که انجام گرفته و فعالیتهایی که در حال شکلگیری است را طی برنامهای تلویزیونی اعلام کند. وی به قول خود عمل کرد و پس از گذشت صد روز از آغاز فعالیت دولت یازدهم جلوی دوربین آمد و به مردم گزارشی ارایه کرد.
روحانی هنگام ارایه عملکرد همکاران خود در تلویزیون درباره جهتگیری و سیاست فرهنگی دولتش از «ممنوعالقلم» بودن بسیاری از نویسندگان خبر داد و مدعی شد: «ما در همین ۱۰۰ روزه وقتی دیدیم خیلی از کتابهایی که ممنوع شده بود و میشد آزاد کنیم، آن را آزاد کردیم. خیلی از نویسندهها ممنوعالقلم شده بودند، آنها را تبدیل به سریعالقلم (یا صریح القلم) کردیم، به جای ممنوعالقلم تا بروند قلم بزنند و هر چه میخواهند در چارچوب قانون بنویسند. البته خود آنها اهل این کشورند، وطن دوستند، به هر حال علاقمند به این کشور هستند.»
ادعاهای مسولان دولتی به نداشتن بیاناتِ آقای رئیسجمهور در گزارش 100 روزه محدود نمیشود. علی جنتی، وزیر ارشاد شنبه گذشته مدعی شد که در ایران چیزی به نام سانسور نداریم. خبرگزاری دولتی ایسنا سخنان وی را چنین گزارش کرده است: «ما در ایران سانسور نداریم، اما آنچه داریم قانونی است که توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی در حوزه کتاب و نشر به تصویب رسیده است و مواردی در آن ذکر شده که باید در صورت وجود داشتن در کتابها اصلاح شود. این موارد مسائلی است که با امنیت ملی، اخلاق عمومی و عفت عمومی در تعارض باشد.»
این درحالیست که آقای وزیر ارشاد در ابتدای کار خود اعلام کرده بود که «ممیزی» لفظ محترمانه «سانسور» است.
مدعیان منکر محدود کردن نویسندگان
حرفهای روحانی یعنی اعلام جنگ رسمی با افرادی که طی 8 سال گذشته هر چه خواستند بر سر نویسندگان و شاعران و دستاندکاران عرصه نشر و مطبوعات آورده بودند. روحانی با این حرف خود به اصطلاح آب در لانه مورچهها ریخته بود. خبرگزاری فارس که تندروترین رسانه خبری در دست راستیها است، با ارایه چند گفتوگو نسبت به این سخنان روحانی موضعگیری کرد و حرفهای او را به نوعی منکر شد. البته نکته جالب این است که این خبرگزاری هیچگاه از سوی هیچ دادگاهی متهم به تشویش اذهان عمومی نمیشود. چون حرف رییس جمهور را نفی و نقض کرده است!
محمدرضا سرشار رییس انجمن قلم در واکنش به این سخنان به فارس گفت: «تا آنجا که من میدانم در این کشور در ۸ سال قبل هیچ نویسندهای ممنوعالقلم نبوده است. با تاسف شاهد هستیم نویسندگانی که سالها از این کشور رفتهاند، همچنان با رکیکترین سخنان راجع به بزرگترین شخصیتهای مملکتی صحبت میکنند و کتابهایشان به راحتی منتشر میشود که این هم از شگفتیهای حکومتداری در روزگار ما است. باید در این گزارش معلوم شود کدام نویسندگان ممنوعالقلم بودهاند و طی کدام حکم و چه کسی این حکم را داده است. وزارت ارشاد ما همواره به اثر نگاه میکرده نه نویسنده. به خصوص درباره نویسندگان ایرانی این حکم صادق است و نویسنده ممنوعالقلم معنایی ندارد.»
محسن پرویز معاون فرهنگی سابق وزارت ارشاد درباره وجود و معرفی برخی از نویسندگان به عنوان ممنوعالقلم در دوره معاونتش اظهار داشت: «به یاد ندارم که وزیر ارشاد وقت چیزی این گونه ابلاغ کرده باشد. اتفاقا به یاد دارم همیشه مورد سوال خبرنگاران هم بود. برخی سعی میکردند تا القا کنند چنین چیزی در جمهوری اسلامی وجود دارد. برای من هم عجیب بود که چنین ذهنیتی از کجا آمده است. اگر به مصاحبههای آن دوران بنده هم برگردید معمولا در پاسخ افراد سوال کننده عنوان میکردم که در وزارت ارشاد ما چنین چیزی نداریم؛ آثار ارسالی نیز بر اساس محتوا در اداره کتاب مورد بررسی قرار میگیرد.»
بهمن دری اخوی هم که جایگزین پرویز شده بود، درباره نویسندگان ممنوعالقلم گفت: «ما چیزی به نام نویسنده ممنوعالقلم نداشتیم؛ یعنی نداریم و پیش از بنده هم نداشتهاند. حتی وقتی من مسئولیت را تحویل گرفتم نویسنده ممنوعالقلم نداشتیم و در دوران ما هم چنین چیزی نبوده است.»
احمد کمالینژاد سرپرست اداره کتاب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در واکنش به موضوع نویسندگان ممنوعالقلم با اشاره به اینکه حدود بیست و شش سال در وزارت ارشاد سابقه فعالیت دارد، گفت: «از ابتدای خدمت تا به امروز فقط در حوزه معاونت فرهنگی فعالیت داشتهام، از این رو میگویم نویسنده ممنوعالقلم نداریم.»
ابزاری به نام مجوز ندادن
پس از گفتوگوی رییس جمهور و گزارش صد روزهاش و حملهای که از سوی رسانههای محافظهکار به این سخنان شد، ارشادیها در ابتدا از خود واکنشی نشان ندادند و حاضر به گفتوگو با هیچ کدام از رسانههای داخلی و خارجی نشدند. البته پس از مدتی سرانجام سیدعباس صالحی معاون فرهنگی وزارت ارشاد از تریبون رسمی دولت یعنی روزنامه ایران پاسخ مخالفان را این گونه داد: «افرادی بودند که ایراد چندانی در محتوای نوشتههایشان نبود یا اگر هم بود امکان برطرف ساختنش با اصلاحیه وجود داشت. در دوره قبل اعلام شده بود کار برخی از نویسندهها منتشر نشود. ممکن است که این دستور به شکل کتبی و بخشنامهای ابلاغ نشده باشد، اما به صورت شفاهی ابلاغ و اعمال میشد.»
وی ادامه داد: «در حیطه ناشران تعلیقی مجموعه اسامی محدودتری وجود داشت، اما در بحث ممنوعالقلمها تعداد بیشتری در فهرست به قولی سیاه قرار داشتند. با وجود این هر دو نمونه اتفاقی که به آن اشاره کردید بدون هیچ سند کتبی و رسمی رخ میدادند. اگر شما در بازار نشر جستوجویی داشته باشید خواهید دید که در چند سال گذشته آثاری که مجوز داشتند و محتوای آنها هم مشکلی نداشت، امکان چاپ نداشتند. البته نه این که بهطور کامل به شکل بخشنامهای باشد، بیشتر شفاهی و غیر رسمی بود.»
امیر حسین زادگان مدیر انتشارات ققنوس به دیگر رسانه دولت یعنی ایرنا گفت: «در دولت نهم و دهم به صورت شفاهی در خصوص حدود 50 عنوان کتاب ما که مجوز دایم چاپ داشت به ما گفته بودند که نباید آنها را منتشر کنیم. در حالی که مسئولان سابق وزارت ارشاد میگویند در دوره حضور آنها در این وزارتخانه هیچ نویسندهای ممنوعالقلم نبوده است. در چند سال گذشته چاپ مجدد آثار بسیاری از نویسندگان مرتبط با این انتشارات ممنوع شد.»
وی تاکید کرد: «حدود سه یا چهار سال پیش کتابی به وزارت ارشاد ارایه کردیم، اما غیرقابل چاپ اعلام شد. این کتاب پیش از آن هم هشت بار دیگر چاپ شده بود، اما ناگهان وزارت ارشاد اجازه نداد در چاپ نهم منتشر شود. همان کتاب را پس از تغییر دولت، دوباره برای دریافت مجوز ارایه کردیم و این بار بدون حتی یک ایراد اجازه چاپ گرفت. به این ترتیب چهار سال از چاپ کتابی که مشکلی نداشت جلوگیری کردند.»
علی اصغر سیدآبادی از روزنامهنگاران قدیمی و نویسندگان شناخته شده در حوزه ادبیات کودک به ایسنا گفت: «در حوزه کتاب هیچکس بدون مجوز دولت نمیتواند بنویسد و این یعنی همه ممنوعالقلم هستیم، مگر به امر دستگاه ممیزی. ممکن است به طور رسمی کسی را ممنوعالقلم اعلام نکرده باشند. همان طورکه در دوره احمدینژاد هم به طور رسمی ممنوعالقلم نکرده بودند؛ اما کسانی هستند که کتابهایشان امکان انتشار ندارد و در عمل ممنوعالقلماند. اگرچه آقای روحانی در حوزه فرهنگ حرفهای امیدبخشی زدند، اما به نظرم رویکرد بخش فرهنگی دولت به خصوص در حوزه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی محافظهکارانهتر و عقبتر از رییسجمهور است.»
حقیقت این است که در ایران نوشتن به آسانی صورت میگیرد، اما منتشر کردن یک اثر یعنی گذشتن از هفت خان رستم. گرفتن مجوز نشر کاری بسیار طولانی، سختگیرانه و آزار دهنده است. از سالها قبل سیاست این گونه بوده است که اگر نخواهند کسی به نوشتن ادامه بدهد، نیازی به اطلاع رسانی مستقیم و شفاف نبوده است. نویسنده را در هزارتوی کاغذبازی و انتظار برای دریافت مجوز نگاه میداشتند که نویسنده از ادامه فعالیت باز میماند.
این اتفاق فقط در حوزه نگارش کتاب صورت نمیگیرد. مجوز ندادن برای ساخت یک فیلمنامه یا نمایشنامه نیز از دیگر ابزاری است که وقتی کسی از فعالیت حرفهای در عرصه نوشتن منع میشود، آثارش به قدری در وزارت ارشاد میماند که شخص به دنبال نگارش متنی دیگر یا اصولا شغل دیگری برود. در دولت احمدی نژاد بهرام بیضایی، محمد رحمانیان، ناصر تقوایی، محمد یعقوبی، کیومرث پوراحمد و بسیاری دیگر از اهالی تئاتر و سینما بی هیچ حکم یا دستور رسمی از ادامه کار بازماندند.
روزنامهنگاران نویسنده نیستند، مجرمند
گزارش صد روزه رییس جمهور باعث شد برخی از روزنامهنگاران نیز به سخنان وی واکنش نشان دهند. یکی از این افراد ژیلا بنی یعقوب است که در صفحه فیس بوک خود به این حرف رییس جمهور اعتراض کرد و گفت که 30 سال ممنوعالقلم شده است.
عیسی سحرخیز دیگر روزنامهنگار زندانی نیز در صفحه فیس بوک خود نوشت: «به نظر من مقام های دولت تدبیر نباید حرفهایی بزنند، همانند مصاحبه احمدی نژاد که در نیویورک تاکید کرده بود: ما در ایران زندانی سیاسی یا روزنامهنگار زندانی نداریم و مدتها چیزی جز مضحکه و مسخره برایش نیاورد. حسن روحانی هم باید بسیار مراقب این گونه سخنان باشد. چون فردا روزی ما میتوانیم از ممنوعالقلمها بخواهیم که بیایند و اعلام حضور کنند یا نام روزنامهنگاران و وبنگاران دربند را بنویسیم که بیشترشان ممنوعالقلم یا ممنوع فعالیت مطبوعاتی هستند. رییس جمهور اگر بخواهد میتواند نام تمام این افراد را از وزیر اطلاعات یا وزیر کشور و حتی آقای یونسی بپرسد.»
مادح احمدی، نوشین احمدی خراسانی، پروین اردلان، علی ایمان حامد، مسعود باستانی، عمادالدین باقی، ساقی باقری نیا، پروین بختیار نژاد، سیامک پورزند، مجید تولایی، علیرضا جباری، ایرج جمشیدی ،عباس دالوند، فریبا داودی مهاجر، علیرضا رجایی، تقی رحمانی، محمد جواد روح، احمد زیدآبادی، سعید ساعدی، عزت اله سحابی، آرش سیگارچی، ماشااله شمس الواعظین، هدا صابر، شادی صدر، لطیف صفری، بیژن صف سری، کیوان صمیمی، اعظم طالقانی، عباس عبدی، یوسف عزیزی بنی طرف، علیرضا علوی تبار، رضا علیجانی، محمد حسن علیپور، حسین قاضیان، محمد قوچانی، اجلال قوامی،عباس کاکاوند، تونیا کبودوند، محمد صدیق کبودوند، مرتضی کاظمیان، فاطمه کمالی، بهروز گرانپایه، ابوالقاسم گلباف، اکبر گنجی، فاطمه گوارایی، فیروز گوران، مجتبی لطفی، حامد متقی، سعید مدنی، علی مزروعی، امین موحدی، نرگس محمدی، حسن یوسفی اشکوری، ابوالفضل وصالی، مانا نیستانی، احمد زید آبادی و بهمن احمدی امویی نام تعداد کمی از روزنامهنگارانی است که ممنوعالقلم و یا ممنوعالکار شدند، برخی تا پایان عمرشان و برخی دیگر تا زمانیکه به ناچار ایران را ترک کردند.
البته مدت کوتاهی بعد برخی از افرادی که به دولت نزدیک هستند، در برخی از رسانهها بر این موضوع تاکید کردند که منظور رییس جمهور از نویسندگان، افرادی است که در زمینه ادبیات یا نگارش کتابهایی با مضمون اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی فعالیت میکنند. به عبارت بهتر، رییس جمهور صحبتی از روزنامهنگاران نکرده است.
نکتههایی بسیار ظریف و البته روشنی در این بین نمایان میشود. نخست اینکه، وقتی صحبت از نویسندگان میشود، روزنامهنگاران باید اطلاع پیدا کنند که موضوع به آنها مربوط میشود یا نه. به این خاطر که در شکل کلی روزنامهنگاران را نویسنده نمیدانند. شاید لازم است در این مورد بیشتر صحبت شود که اگر روزنامهنگاران نویسنده نیستند، در کدام گروه از افراد جامعه قرار میگیرند.
دوم اینکه، روزنامهنگاران جزو گروههایی بودند که در زمینه رای آوردن روحانی نقش بسیار موثری را ایفا کردند. آنها در فضای مجازی و روزنامههای چاپی به اندازهای تلاش کردند تا مردم برای رای دادن تشویق شدند. هنوز هم روزنامهنگاران بیشترین تلاش را برای جلوگیری از افراطیگریها انجام میدهند و با دادن آگاهی از سیاستهای خرد و کلان رییس دولت یازدهم حمایت همه جانبهای انجام میدهند، ولی مشخص نیست که رییس جمهور به چه دلیل نیازی به دفاع از آنها یا تلاش برای رفع مشکلاتشان نمیبیند و روزنامهنگاران در زمره نویسندگان به حساب نمیآورد.
روزنامهنگاران بیخانه و آشیان
با تمامی تلاشهایی که روزنامهنگاران تاکنون انجام دادهاند و همچنان نیز از فعالیت خود دست نمیکشند، هنوز نتوانستهاند انجمن صنفی خود را دوباره راه اندازی کنند. انجمنی که به دلایل سیاسی زمانی بسته شد همچنان امکان بازگشایی ندارد. این مشکل بهانهای شده است تا 700 روزنامهنگار عضو انجمن صنفی نامهای سرگشاده به رییس جمهور بنویسند تا شرایط راه اندازی دوباره این انجمن را فراهم کند.
انجمن صنفی خبرنگاران و روزنامهنگاران یک تشکل صنفی است که بدون وابستگی به هیچ یک از گروهها و احزاب سیاسی، و در چارچوب قانون اساسی برای دفاع از حقوق صنفی و رفاهی قانونی روزنامهنگاران ایجاد شده بود.
اگر نگاهی گذرا به وظایف انجمن صنفی روزنامهنگاران بیندازیم به این موضوع بر میخوریم که کوشش در جهت به دست آوردن حقوق صنفی و خواستهای قانونی روزنامهنگاران و ارایه نظر حقوقی به منظور دفاع از حقوق اعضای انجمن بخشی از وظایف چنین تشکلی محسوب میشود، ولی حقیقت این است که در زمان اوج فعالیتهای این انجمن، مدیران آن نه تنها نتوانستند از خبرنگاران به جهت قانونی حمایت کنند، بلکه حضور خودشان نیز به آسانی نادیده گرفته شود و تنها خانه و روزنه امید روزنامهنگاران بسته شد.
انجمن صنفی روزنامهنگاران در زمان فعالیتش فقط نظارهگر دستگیری روزنامهنگاران بود و تنها کاری که از دستش بر میآمد، دادن بیانیه بود. این موضوع نشان میدهد که جایگاه انجمن صنفی روزنامهنگاران در کشور ما به جهت حقوقی مشخص نیست. به عبارت بهتر، از این انجمن نمیتوان به عنوان محلی برای رفع مشکلات روزنامهنگاران استفاده کرد. با همه اینها روزنامهنگاران به همین اندک نیز دلخوشند، اما دولت یازدهم تا امروز نخواسته یا نتوانسته قفل سنگین نشسته بر در انجمن صنفی روزنامهنگاران را با کلید حسن روحانی باز کند. حال سوال این است که آیا اصولا این دولت میخواهد چنین قفلهایی را بگشاید؟ و اگر واقعا میخواهد آیا قدرت آن را هم دارد؟ و اگر بخواهند و بتوانند، تا کجا این گشایشها ادامه خواهد داشت و ظرفیت این ساختار چه مقدار آزادی را میتواند تحمل کند؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر