هیئت نمایندگی ایران به کنفرانس صلح پاریس رفته بود تا تلاش کند دعاوی مالی و سیاسی ایران را مطرح کند؛ دعاوی که ناشی از ضررها و تبعاتی بود که ایران از جنگ جهانی اول متحمل شده بود. فروغی و دیگر همکارانش در آن کنفرانس نتایج مثبتی نگرفتند و خسارات سنگین ایران در جنگ جهانی اول پرداخت نشد.
در آن زمان که ایران از داشتن شاه جوان بی تجربه ای رنج می کشید، فروغی دو سال در اروپا ماند و تلاش کرد به امور فرهنگی بپردازد که همیشه دغدغه آن را داشت. او آن سال ها در فرانسه و آلمان چندین سخنرانی درباره تاریخ و ادبیات ایران کرد و سعی کرد چهره ایران را برای مستشرقین روشن و توجه آنها را به مطالعات ایرانی جلب کند. سال 1301 در کابینه حسن مستوفی الممالک به عنوان وزیر خارجه کابینه معرفی شد. در دوره ای نیز که رضاخان سر کار آمد، فروغی به عنوان وزیر خارجه منصوب شد و البته مسئول تشکیل مجلس مؤسسان و اصلاح متمم قانون اساسی نیز شد.
اگر از کارهای سیاسی فروغی که گستره بسیاری داشتند و از امور خارجه تا امور مالیه و دربار و نخست وزیری کشیده می شدند، چشم پوشی کنیم، باید به خدمات ادبی و فرهنگی او اشاره کنیم که هنوز هم آثار آنها پابرجاست. فروغی در دوران دوم نخست وزیری خود دست به یک سلسله فعالیت های فرهنگی زد. مؤسس دانشگاه تهران شد که شناخته شده ترین دانشگاه ایران به شمار می رود.
فروغی فرهنگستان ایران را دایر کرد که هنوز دایر است. در دوره فروغی تعداد زیادی لغت در این فرهنگستان به پیشنهاد او یا با همفکری او ساخته شد که امروز جزو لغات پرکاربردند، لغت هایی مثل دانشگاه یا دانشکده یا دادگستری. او جشن هزاره فردوسی را با شرکت ده ها مستشرق و ایران شناس در مشهد برگزار کرد و مقبره توس را بر سر مزار فردوسی بنا نهاد. فروغی انجمن آثار ملی را برای احیاء فرهنگ ملی ایران تشکیل داد. ساختمان آرامگاه حافظ را تجدید و آرامگاه سعدی را مرمت کرد.
فروغی در دوره رضاشاه از ریاست فرهنگستان کناره گیری کرد و همان زمان بود که احساس کرد فرهنگستان ممکن است به بیراهه کشیده شود. رساله ای با عنوان «پیام من به فرهنگستان» نوشت که بعدها به سندی مهم تبدیل و چراغی شد برای دوره های بعدی فرهنگستان و ترجمه متون فارسی.
روایتی از رعدی آذرخشی وجود دارد که سال 1314 در یکی از جلسات فرهنگستان یکی از حضار پافشاری کرد که یک واژه نامأنوس اوستایی به جای زبان عربی پذیرفته شود. در آن جلسه عبدالعظیم قریب نیز با حذف این واژه عربی مخالفت کرد اما دو عضو دیگر فرهنگستان گفتند کسی حق ندارد به زبان اوستایی که زبان نیاکان ماست اهانت کند و آن را مرده بخواند. فروغی آنجا در آن جلسه از حاضران پرسید آیا پدرم محمد حسین فروغی را می شناسید. همه جواب مثبت دادند. فروغی گفت: «آقایان به شهادت همه شما پدر من مردی دانشمند و ارجمند بود و من به فرزندی او مفتخرم. با این وصف اگر به من بگویید که پدرت مُرده است، من حق ندارم از شما رنجش حاصل کنم زیرا مسلم است که پدرم مُرده است. زبان اوستایی هم درست است که زبان نیاکان ما بوده است ولی چه می توان کرد که آن هم مُرده و متروک شده و انصاف نیست ما به کسی که این حقیقت واضح را اعلام می کند بتازیم و در وطن پرستی او تردید روا داریم.» با این حال او مخالف تغییر خط فارسی بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر