حرکت در سطح

  • من را فرانسوی ببوس

    روايتی است از زير گلو تا پشت گردن که آيه هايش به خط نستعليق آمده اند. رنگ پريده از خواب های غمگين. شصت و يک سوره از تورات تنی. بخش شعرها به عنوان "من را فرانسوی ببوس" عاشقانه هايى ست همراه با واکنش های سياسی و اجتماعی. شعرها سايه هايی هستند، افتاده روی قبرها با تابوت های آماده، رو به درخت های خشک شده ، رو به آدم های خشک شده ، رو به آهن های به کار رفته در تن. بغلشان رفت به آغوش، بغلشان کنيد. بغلشان کنيد.

    • این برنامه شعر خوانی هوشنگ چالنگی POEM

      و گزارش این علف بی رنگ به همراه تو این گونه ست اگر این شب ست اگر این نسیم به همراه تو نواده ی خوابالود هم سیاهی ی تنها خود تویی بهین شب تنها که خود می سازی و آبها که در پای تو می خسبند رنگ می گیرد. .

    • گفتگوی رادیویی با رضا قاسمی

      غلطید به پهلوی راست. مدتی همینطور بی‌حرکت ماند؛ خیره به نور ملایمی که از پنجره رو به کوچه می‌آمد. دستش را از زیر لحاف بیرون آورد و چراغ را خاموش کرد. شانه‌هایش زیر لحاف تکان‌تکان می‌خورد

    • عدوی تو نیستم من، انکار توام

      ناما جعفری، شاعر ایرانی، در مجموعه‌ای با عنوان «تجمع در سلول انفرادی» کوشیده است تجربۀ پرورده و بالیده شدن اندیشه و عاطفۀ شاعران ایرانی را در برخورد به فرایافت پیکار مدنی نمایش دهد.

    • من یک ادوارد دست قیچی هستم ای تیم برتون لعنتی

      آدم به دوستی این موجودات عجیب، اما معصوم و صادق بیشتر می‌تواند اعتماد کند تا کسانی که پشت علاقه‌شان یک دنیا خودخواهی، منفعت‌طلبی و ریاکاری نهفته است. من ترجیح می‌دهم در آن قلعه گوتیک با ادوارد دست قیچی زندگی کنم، از رولت‌های گوشت سویینی تاد بخورم

    • چشمان کاملاً باز استنلی کوبریک

      هفت سال بعد، «کوبریک» فیلم تحسین‌برانگیز «غلاف تمام فلزی» را درباره جنگ ویتنام به‌تصویر کشید. آخرین فیلم این نابغه سینما در سال ۱۹۹۹ و با فاصله ۱۲ سال بعد از فیلم قبلی ساخته شد؛ «چشمان کاملا بسته» با بازی «تام کروز» و «نیکول کیدمن» که از جشنواره ونیز موفق به کسب جایزه شد.

۱۳۹۶ آذر ۹, پنجشنبه

قتل‌های زنجیره‌ای


۲۸ آبان مجید شریف، ۱ آذر پروانه فروهر و داریوش فروهر، ۱۲ آذر محمدمختاری، ۱۸ آذر محمد جعفر پوینده ... همگی به سال ۱۳۷۷
آخرم ورداشتن یه ورق کاغذ چسبوندن پشت شیشه، که خودسر شده، اشتباه شده باس ببخشین. آدم به‌دلش چطوری حالی کنه که اشتباه شده؟







از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

محمد مختاری
زادروز۱ اردیبهشت ۱۳۲۱
۲۱ آوریل ۱۹۴۲
مشهد، ایران
مرگ۱۲ آذر ۱۳۷۷
۲ دسامبر ۱۹۹۸ میلادی (۵۶ سال)
تهران، ایران
ملیتایرانی
علت مرگیک از قربانیان قتل‌های زنجیره‌ای
جایگاه خاکسپاریامامزاده طاهر کرج
رویدادهای مهمعضو هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران
پیشهشاعر، نویسنده، مترجم، منتقد ادبی و نظریه‌پرداز ادبی، منتقد فرهنگی، منقد سیاسی
همسر(ها)مریم حسین‌زاده[۱]
فرزندانسیاوش و سهراب[۲]
محمد مختاری در ۱ اردیبهشت ۱۳۲۱ در مشهد به دنیا آمد و در ۱۲ آذر ۱۳۷۷ در ماجرای موسوم به قتل‌های زنجیره‌ای کشته شد. وی از شاعران، نویسندگان، مترجمان و منتقدان چپ گرای معاصر ایران و از فعالین در کانون نویسندگان ایران بود.[۳]

آثار[ویرایش]

وی چندین سال در بنیاد شاهنامه فعالیت داشت. از اعضای کانون نویسندگان ایران و همچنین عضو هیئت دبیران آن بود. او در پاییز ۱۳۷۷ ترور شد. مختاری آثاری در بررسی آثار شاعران معاصر از جمله نیما یوشیج و منوچهر آتشی دارد.[۴]
محمد مختاری برای نخستین‌بار شعرهای پل سلان، شاعر آلمانی را به فارسی ترجمه کرد و درباره‌اش نوشت.[۵]

قتل[ویرایش]

از راست: محمدجعفر پوینده (پژوهشگر و نویسنده)، محمد مختاری (نویسنده)،
پروانه اسکندری و داریوش فروهر (رهبر حزب ملت ایران) از جمله قربانیان قتل‌های زنجیره‌ای هستند.
آرام‌گاه محمد مختاری
محمد مختاری در روز پنج‌شنبه ۱۲ آذر ۱۳۷۷ پیش از غروب برای خرید از منزلش خارج شد و دیگر بازنگشت.[۵] تیمی از اعضای وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران او را ربودند و به قتل رساندند. قتل او، محمدجعفر پوینده، داریوش فروهر و پروانه اسکندری، بخشی از ترورهای سیاسی بود که بعدها به قتل‌های زنجیره‌ای معروف شد و مقامات وقت وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران در بیانیه‌ای اعتراف کردند که این قتل‌ها به دست عوامل این وزارتخانه صورت گرفته‌است.[۶]

واکنش علی خامنه‌ای[ویرایش]

سیدعلی خامنه‌ای، رهبر حکومت جمهوری اسلامی ایران، در یک سخنرانی عمومی گفت:
«محمد مختاری و محمدجعفر پوینده نویسندگانی شناخته‌شده نبودند که جمهوری اسلامی بخواهد برخوردی با آن‌ها بکند. وی مدعی شد که قتل‌ها با سناریویی خارجی برای ضربه‌زدن به نظام جمهوری اسلامی انجام گرفتند.[۱][۱]

زندگی شخصی[ویرایش]

از مختاری دو فرزند به نام‌های «سیاوش» و «سهراب» به جا مانده است که حاصل ازدواج وی با مریم حسین‌زاده است.[۶]

مجموعه اشعار[ویرایش]

  • در وهم سندباد (۱۳۵۵) [نیازمند منبع]
  • قصیده‌های هاویه (۱۳۵۶) [نیازمند منبع]
  • بر شانه فلات (۱۳۵۶)
  • شعر ۵۷ (۱۳۵۸)
  • منظومه ایرانی (۱۳۶۸)
  • آرایش درونی
  • وزن دنیا
  • سحابی خاکستری
  • خیابان بزرگ

آثار دیگر[ویرایش]

  • تمرین مدارا (بیست مقاله در بازخوانی فرهنگ و …) (۱۳۷۷)
  • حماسه زال
  • رستم و سهراب
  • انسان در شعر معاصر (۱۳۷۲)
  • هفتاد سال عاشقانه
  • زاده اضطراب جهان (ترجمه اشعار دوازده شاعر اروپایی)
  • چشم مرکب

پانویس[ویرایش]

منابع[ویرایش]

پیوند به بیرون[ویرایش]


محمدجعفر پوینده (۱۷ خرداد ۱۳۳۳ اشکذر، استان یزد - ۱۸ آذر ۱۳۷۷ تهرانمترجم، نویسنده و جامعه‌شناس ایرانی است که در جریان ترورهای موسوم به قتل‌های زنجیره‌ایتوسط عوامل وزارت اطلاعات ایران به قتل رسید. پوینده از فعال‌ترین اعضای کانون نویسندگان ایران بود. وی تا پیش از مرگ در دفتر پژوهش‌های فرهنگی مشغول به کار بود.[۳]
محمدجعفر پوینده از طرفداران جریان چپ در ایران بود، اما به ایده‌های سنتی مارکسیسم باور نداشت و هرگز به سازمان یا حزبی سیاسی نپیوست، هرچند یک مدافع پرکار دمکراسی، حقوق بشر و آزادی نامحدود اندیشه و بیان بود.

زندگی[ویرایش]

پوینده در سال ۱۳۳۳ در اشکذر، شهرستان صدوق در استان یزد در خانواده‌ای فقیر متولد شد. در شش سالگی به دبستان رفت و از ده سالگی مشغول به کار شد. در سال ۱۳۴۹ دیپلم گرفت و در همان سال در رشتهٔ حقوق قضایی در دانشگاه تهران پذیرفته شد. فعالیت سیاسی را از دوران دانشجویی در تهران آغاز کرد و از سال ۱۳۵۳ هنگامی که برای ادامهٔ تحصیل در دانشگاه سوربن به فرانسه رفت در خارج از کشور ادامه داد. در سال ۱۳۵۶ مدرک فوق لیسانس جامعه‌شناسی را از این دانشگاه دریافت کرد و در شهریور ۱۳۵۷ در بحبوحهٔ انقلاببه کشورش بازگشت.
پوینده پس از انقلاب وقت خود را وقف ترجمهٔ آثار مختلف فلسفی و ادبی کرد و کتاب‌های بسیاری را از زبان فرانسه به فارسی برگرداند که برخی از آن‌ها هنوز منتشر نشده‌اند.

مرگ[ویرایش]

آرامگاه محمدجعفر پوینده
یک ماه پیش از مرگ غیرمنتظرهٔ پوینده، سقف اتاق اجاره‌ای‌اش فرو ریخت و میز کار و کتاب‌هایش زیر آوار مدفون شد. او در یادداشتی در مقدمهٔ کتاب «تاریخ و آگاهی طبقاتی» این فشارها را چنین بیان می‌کند: «ترجمه کتاب تاریخ و آگاهی طبقاتی را در اوج انواع فشارهای طبقاتی و در بدترین اوضاع مادی و روانی ادامه دادم و شاید هم مجموعهٔ همین فشارها بود که انگیزه و توان به پایان رساندن ترجمهٔ این کتاب را در وجودم برانگیخت؛ و راستی چه تسلاّیی بهتر از به فارسی درآوردن یکی از مهم‌ترین کتاب‌های جهان در شناخت دنیای معاصر و ستم‌های طبقاتی آن؟ تا چه قبول افتد و چه در نظر آید».
پوینده در ۸ آذر ۱۳۷۷ از منزل خارج شد و ده روز بعد جسد وی در روستای بادامک در شهرستان شهریار پیدا شد. علت مرگ او خفگی اعلام شد. بعدها مشخص شد که او قربانی ترورهای سیاسی‌ای شده که عوامل وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی انجام داده‌اند و به قتل‌های زنجیره‌ای معروف شد. وی در خیابان ایرانشهر به قتل رسید. علی روشنی شخصی که طناب را به گردن او انداخته و خفه‌اش کرده بود به حبس ابد محکوم شد اما هیچگاه برای سپردن دوره محکومیت به زندان فرستاده نشد، تعداد دیگری از عاملان و آمران این قتل‌ها نیز به حبس محکوم شده اما مجازات نشدند.[۴] اما عامل اصلی یعنی سعید امامی قبل از آن که پرده از اعترافات او گشوده شود و آمرین این قتل‌ها را معرفی کند خبر خودکشی وی در زندان با خوردن داروی نظافت از رسانه‌های دولتی اعلام شد. مزار محمد جعفر پوینده در امامزاده طاهر کرج (گلشهر) در نزدیکی قبر محمد مختاری دیگر قربانی این قتل‌ها است. بر روی سنگ قبر او به دلیل جلوگیری مأمورین جمهوری اسلامی هیچ اشاره‌ای به علت کشته شدن نشده‌است.

کتاب‌شناسی[ویرایش]

آثار ادبی، فلسفی و اجتماعی که در طی عمر کوتاهش ترجمه کرد، بالغ بر ۳۶ اثر است.[نیازمند منبع] از آن جمله‌اند:

پانویس[ویرایش]

منبع و پیوند به بیرون[ویرایش]



از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پروانه اسکندری
Parvaneh forouhar.jpg
پروانه اسکندری
زادروز۲۹ اسفند ۱۳۱۷
درگذشت۱ آذر ۱۳۷۷ (۵۹ سال)
تهران، منزل شخصی
ملیتایرانی
پیشهعضو حزب ملت ایران
فعال سیاسی
همسرداریوش فروهر
فرزندانپرستو فروهر
آرش فروهر
والدیننصرت‌الزمان دارابیان (مادر)[۱]
پروانه اسکندری یا پروانه فروهر (۲۹ اسفند ۱۳۱۷–۱ آذر ۱۳۷۷)، متولد تهران، از رهبران جنبش دانشجویی و سپس حزب ملت ایران و جبهه ملی ایران بود. وی نخستین زنی بود که به عضویت شورای مرکزی جبهه ملی ایران درآمد. پروانه فروهر مدیر مسئول نشریه جبهه ملی ایران بود. وی در سالهای ۱۳۷۰–۱۳۷۷ به همراه همسرش داریوش فروهر، به چهره‌های برجسته اپوزیسیون دگرگون خواه درون کشور تبدیل شده بودند. وی به همراه همسرش در شب یکم آذرماه ۱۳۷۷به طرزی فجیع در جریان قتل‌های زنجیره‌ای ایران به قتل رسیدند.

زندگی سیاسی[ویرایش]

پروانه اسکندری در ۲۹ اسفند سالی۱۳۱۷ در تهران به دنیا آمد. وی برای اولین بار در دوازده سالگی به علت شعارنویسی بر روی دیوار سفارت شوروی در اعتراض به اشغال شهرهای قفقاز توسط آن کشور، بازداشت شد. وی که از طرفداران مصدق بود، در سالهای پس از کودتای ۲۸ مرداد، به فعالیت در انجمن فرهنگی «آناهیتا» که سازمان همگام حزب ملت ایران بود پرداخت. وی که اینک عضو حزب ملت ایران بود، در سال ۱۳۳۸ بازداشت شد. در روز ۱۶ آذر ۱۳۳۹، در اولین مراسمی که به مناسبت کشته شدن سه دانشجو در ۱۶ آذر ۱۳۳۲ برگزار شد، پروانه اسکندری سخنرانی و این روز را به عنوان روز دانشجو اعلام کرد. این مراسم و این سخنرانی، اولین حرکت دانشجویی در ایران از سال ۱۳۳۲ به این سو بود. در بهمن ماه همین سال و در پی یک سخنرانی دیگر در دانشگاه، وی بار دیگر بازداشت شد. وی در همان زمان که دانشجو بود به آموزگاری نیز اشتغال داشت و در همان سال به نمایندگی از فرهنگیان، به عضویت کمیته ۵ نفری فرهنگیان درآمد. تلاش‌های وی در این کمیته، بار دیگر منجر به دستگیری وی گردید. وی که در این سالها به یکی از محبوبترین فعالان دانشجویی کشور و اعضای حزب ملت ایران و جبهه ملی ایران تبدیل شده بود، در سوم اردیبهشت ماه ۱۳۴۰ با همرزم سیاسی اش داریوش فروهر ازدواج کرد. پروانه فروهر که عضو کمیته استان تهران جبهه ملی بود، سخنران تظاهرات سی تیر ۱۳۴۰ بود. وی بلافاصله پس از این سخنرانی توسط نیروهای امنیتی دستگیر شد. پروانه فروهر در همین سال، به همراه چهار دانشجوی دیگر از جمله ابوالحسن بنی صدر و حسن حبیبی، به نمایندگی از طرف دانشجویان برای مذاکره با دکتر علی امینی نخست‌وزیر وقت انتخاب شد. وی اولین زنی بود که به نمایندگی دانشجویان کشور انتخاب می‌شد. پروانه فروهر در سال ۱۳۴۱، اولین نماینده زنی بود که در کنگره جبهه ملی شرکت جست. پروانه فروهر از همان سالها به عنوان شخص شماره دوی حزب ملت ایران و زن شماره یک جبهه ملی ایران شناخته می‌شد. وی در سال ۱۳۴۹ از حق تدریس در دبیرستانهای کشور محروم شد. از سال ۱۳۵۶ و با آغاز انتشار نشریه «خبرنامه جبهه ملی ایران» که به صورت پنهانی صورت می‌گرفت، پروانه فروهر مسئولیت آنرا بر عهده گرفت. پس از انقلاب، پروانه فروهر مدیر مسئول نشریه جبهه ملی، ارگان سیاسی جبهه ملی ایران شد. در پی الغای قانون حمایت از خانواده، پروانه فروهر از معدود فعالان مطرح سیاسی کشور بود که با نوشتن مقالاتی به اعتراض به لغو این قانون پرداخت. در سال ۱۳۵۸، پروانه فروهر تنها همسر یک وزیر دولت وقت ایران بود که حجاب نداشت. در سال ۱۳۵۸ پروانه فروهر نامزد انتخابات مجلس شورای ملی شد. در پی اعتراض به تقلبات صورت گرفته در انتخابات، پروانه فروهر به همراه حزب ملت ایران، دور دوم این انتخابات در آغاز سال ۱۳۵۹ را تحریم کردند و از آنزمان، در هیچ‌یک از انتخابات برگزار شده شرکت نکردند.[۲]

اشعار[ویرایش]

پس از مرگ پروانه فروهر، دخترش پرستو فروهر اقدام به گردآوری مجموعه‌ای از شعرهای برگزیده وی نمود و در قالب کتابی با نام «شاید یک روز» در سال ۱۳۷۹ از طریق انتشارات جامعه ایرانیان به چاپ رساند. سیمین بهبهانیدر یادداشت آغازین کتاب، اینگونه نوشته: «با شعر پروانه فروهر پس از فاجعهٔ قتلش آشنا شدم. پیش از آن می‌دانستم که شعر می‌گوید، اما هیچ‌گاه از زبان خودش نشنیده بودم بس که فروتن بود.» بهبهانی در این یادداشت سه درونمایهٔ اصلی شعر او را عشق، وطن‌پرستی و مبارزه در راه حق و آزادی برشمرده است.

قتل[ویرایش]

در پاییز ۱۳۷۷ پروانه و داریوش فروهر در خانه شخصی خود در «خیابان سعدی، خیابان هدایت، کوچه مراد زاده، پلاک ۱۸»[۳] طی قتل‌های سیاسی موسوم به قتل‌های زنجیره‌ای با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیدند.[۴]
قاتلان که به عنوان دانشجو-خبرنگار و با حربه «مصاحبه برای نشریه دانشجویی» به خانه‌شان رفته بودند، «ابتدا گردن، دهان و دستان‌شان را گرفتند، سپس با ضربات پیاپی چاقو سینه‌هایشان را دریدند[۲] و در نهایت اجسادشان را به سمت قبله[۵] قرار دادند».

کتاب‌شناسی[ویرایش]

ش‍ای‍د ی‍ک‌ روز (ب‍رگ‍زی‍ده‌ اش‍ع‍ار). س‍روده‌ پ‍روان‍ه‌ ف‍روه‍ر؛ ب‍ا ی‍ادداش‍ت‌های‍ی‌ از س‍ی‍م‍ی‍ن‌ ب‍ه‍ب‍هان‍ی‌، پ‍رس‍ت‍و ف‍روه‍ر و ع‍ل‍ی‌ ده‍ب‍اش‍ی‌. ت‍ه‍ران‌: ج‍ام‍ع‍ه‌ ای‍ران‍ی‍ان‌: ن‍ش‍ر ش‍ه‍اب‌، ۱۳۷۹. شابک ۵-۳۵-۵۹۲۵-۹۶۴

پیوندهای مرتبط[ویرایش]

منابع[ویرایش]

  1. پرش به بالا  نصرت‌الزمان دارابیان درگذشت، ایران‌وایر
  2. ↑ پرش به بالا به: ۲٫۰ ۲٫۱ گزارش قتل فروهرها، به روایت پرستو فروهر، بی‌بی‌سی فارسی
  3. پرش به بالا  مسافر پیکان قرمز- ویژه‌نامه قتل‌های زنجیره‌ای، ایران‌وایر
  4. پرش به بالا  خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام .D8.B2.D8.AE.D9.85_.D8.A8.D8.A7.D8.B2_.D9.BE.D8.B1.D9.88.D9.86.D8.AF.D9.87_.D9.82.D8.AA.D9.84.E2.80.8C.D9.87.D8.A7.DB.8C_.D8.B2.D9.86.D8.AC.DB.8C.D8.B1.D9.87.E2.80.8C.D8.A7.DB.8Cوارد نشده‌است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  5. پرش به بالا  خانه فروهرها پانزده سال بعد از کشته شدن داریوش و پروانه فروهر، بی‌بی‌سی فارسی

پیوند به بیرون[ویرایش]




از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
داریوش فروهر
Dariush Forouhar.jpg
داریوش فروهر دبیرکل حزب ملت ایران
وزیر کار و امور اجتماعی
مشغول به کار
بهمن ۱۳۵۷ – آبان ۱۳۵۸
نخست‌وزیرمهدی بازرگان
پس ازمنوچهر آریانا (حکومت پهلوی)
پیش ازمحمد میرمحمد صادقی
دبیرکل و مؤسس حزب ملت ایران
پس ازحسن علی صارمی کلالی
پیش ازخسرو سیف (موقت)
اطلاعات شخص
زاده۷ دی ۱۳۰۷
اصفهان،
درگذشت۱ آذر ۱۳۷۷ (۶۹ سال)
تهران،
ملیت ایران
حزب سیاسینبرد ایران - ملت ایران
همسر(ان)پروانه فروهر
فرزندانپرستو فروهر
آرش فروهر
محل
تحصیل
دانشکده حقوق دانشگاه تهران
شغلوکیل، سیاستمدار
مذهباسلام شیعه
داریوش فروهر (۷ دی ۱۳۰۷–۱ آذر ۱۳۷۷)، دبیر کل حزب ملت ایران و وزیر کار دولت مهدی بازرگان بود که در اول آذر ۱۳۷۷ به همراه همسرش پروانه اسکندری در جریان قتل‌های زنجیره‌ای ترور شد. وی از جمله رهبران جبهه ملی ایران از سال ۱۳۵۶ تا ۱۳۵۸ بود تا این که در اوایل سال ۱۳۵۸ از جبهه ملی ایران جدا شد.
وی در دوران نخست وزیری محمد مصدق، رهبری حزب ملت ایران را در دست داشت. حزب ملت ایران به همراه حزب زحمت‌کشان ملت ایران، حزب ایران و جمعیت آزادی مردم ایران جبهه ملی ایران را تشکیل می‌دادند. پس از کودتای ۲۸ مرداد، داریوش فروهر برای اجرای قانون اساسی مشروطه و برقراری مردم‌سالاری به مبارزات خود ادامه داد. در زمانی که سید رضا زنجانی و مهدی بازرگان به تشکیل نهضت مقاومت ملی اقدام کردند، فروهر نیز به آن پیوست.[۱] به خاطر این مبارزات، داریوش فروهر ۱۴ سال را در زندان سپری کرد. با آغاز انقلاب ۱۳۵۷ ایران، داریوش فروهر به مبارزات مردم پیوست.
پس از پیروزی انقلاب، داریوش فروهر در دولت مهدی بازرگان وزیر کار و سپس وزیر مشاور بازرگان بود. پس از آن برای انتخابات ریاست‌جمهوری ایران (۱۳۵۸) کاندید شد اما موفقیتی حاصل نکرد. وی از آغاز سال ۱۳۵۹ به صف منتقدین نظام جمهوری اسلامی پیوست. در سال ۱۳۶۰ چند تن از اعضای حزب وی اعدام شدند. خود وی نیز به زندان افتاد. داریوش فروهر از مخالفین رادیکال نظام جمهوری اسلامی در داخل کشور بود و خواستار برگزاری یک همه پرسی برای تعیین یک نظام حکومتی جدید برای ایران شده بود. وی به همراه پروانه اسکندری در اول آذر ۱۳۷۷ به بدست عوامل وزارت اطلاعات کشته شدند.[۲][۳]

زندگی‌نامه[ویرایش]

داریوش فروهر به سال ۱۳۰۷ در اصفهان[۴] به دنیا آمد. او از ۱۵ سالگی و پس از آشنایی با محمد مصدق، زندگی سیاسی خود را آغاز کرد و در دوران فعالیت سیاسی خود، پیش از انقلاب ایران بیش از ده بار بازداشت و زندانی شد. تجربه ۱۵ سال زندگی در زندان، او را سمبلی از مبارزه ساخت تا آنجا که برخی دوستان وی، زندان را خانه دوم او نامیدند.
داریوش و پروانه فروهر در جوانی
(زن و شوهر)
داریوش فروهر در آذرماه ۱۳۲۷ و در سن ۲۰ سالگی به عضویت در گروه مکتب درآمد که هسته مرکزی یک گروه سیاسی ملی‌گرا و مبارز بود. گروه مکتب سه سال بعد در یکم آبان ماه ۱۳۳۰ تبدیل به حزب ملت ایران شد و داریوش فروهر نیز به عضویت در کمیته موقت رهبری این حزب درآمد. او در هفدهم دی ماه همان سال و در سن ۲۳ سالگی به پس از صارمی کلالی به دبیری حزب ملت ایران انتخاب شد و به واسطه فعالیت‌های سیاسی‌اش پس از کودتای ۲۸ مرداد، برای دستگیری زنده یا تحویل مرده‌اش جایزه تعیین شد.
در سال ۱۳۳۸ نیز درحالی که در زندان به سر می‌برد ارتشبد هدایت که گویی حامل پیامی از سوی شاه بود، به او توصیه کرد تا برای همیشه از ایران برود. فروهر اما در پاسخ به او گفت که «زندان را به آزادی دور از وطن ترجیح می‌دهم».
در سال ۱۳۳۹ و با تشکیل جبهه ملی دوم، داریوش فروهر اگرچه در زندان بود اما به عضویت در شورای مرکزی این جبهه انتخاب شد. او در آستانه انقلاب ایران نیز با حضور در صف مقدم راهپیمایی‌های اعتراضی، اراده خود برای تغییر نظام سلطنتی در ایران را به نمایش گذاشت.

ادعای قتل محمد حدادزاده[ویرایش]

محمدحسن سالمی، نوهٔ کاشانی، طی یک مصاحبه ادعا کرد که در جریان حملهٔ طرفداران مصدق به منزل کاشانی، سرهنگ نجاتی، رقابی و داریوش فروهر در جمع حمله کنندگان به منزل بودند و سالمی شخصاً آن‌ها را از بالای پشت بام دیده است. او می‌گوید: «حتی دیدم که چگونه مرحوم فروهر، محمد حدادزاده تاجر معروف آهن [ و عضو مجمع مسلمانان مجاهد][۵] را با چاقو مجروح کرد؛ ضرباتی که نهایت به کشته‌شدن او انجامید.»[۶] منبعی دیگر، واقعه را به شکل دیگری نقل کرده است و آنرا یک برنامه از پیش تدوین‌شده می‌داند.[۷] با استناد به روح‌الله حسینیان،[۵] پس از سقوط دولت مصدق با پی‌گیری خانوادهٔ حدادزاده، داریوش فروهر تحت تعقیب قرار گرفت و در دی‌ماه ۱۳۳۲ دستگیر و بازداشت شد.[۵] وی منکر حضور و حتی اطلاع خود می‌گردد. با این که مطبوعات در آن روز واقعه، داریوش فروهر را جزو زخمی‌ها ذکر کردند، وی در پاسخ این سؤال بازپرس که پرسید «اگر عده‌ای بنا به دستور و رهبری شما در آن‌جا اقداماتی نموده‌اند، حاضر خواهید شد قبول کنید و به خاطر تان بیاورید که در آن شب در پامنار و اطراف منزل آقای کاشانی بوده‌اید یا خیر؟» گفت: «اگر نزدیک‌ترین کسان من بگویند، نمی‌پذیرم!»[۵] فروهر با قرار بازداشت شعبهٔ ۵ دادسرای نظامی تهران، در تاریخ ۱۳/۱۰/۱۳۳۲ بازداشت‌شد و سرانجام پس از چندماه بی‌هیچ نتیجه‌ای آزاد گردید و پرونده به‌دست فراموشی سپرده شد.[۵]

فعالیت‌ها در زمان انقلاب[ویرایش]

در خرداد ۱۳۵۶ سه تن از سران جبهه ملی یعنی دکتر کریم سنجابی، داریوش فروهر و شاپور بختیار نامه‌ای به شاه نوشته و از او خواستند که برای نجات کشور به حکومت استبدادی پایان داده، به اصول مشروطیت تمکین کند.[۸][۹]
متن نامه سه امضایی ۲۲ خرداد ۱۳۵۶ به شاه
پیشگاه اعلیحضرت همایون شاهنشاهی
فزایندگی تنگناها و نابسامانیهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور چنان دورنمای خطرناکی را در برابر دیدگان هر ایرانی قرار داده که امضاء کنندگان زیر بنابر وظیفه ملی و دینی در برابر خدا و خلق خدا با توجه به اینکه در مقامات پارلمانی و قضایی و دولتی کشور کسی را که صاحب تشخیص و تصمیم بوده، مسئولیت و مأموریتی غیر از پیروی از «منویات ملوکانه» داشته باشد نمی‌شناسیم و در حالی که تمام امور مملکت از طریق صدور فرمانها انجام می‌شود و انتخاب نمایندگان ملت و انشاء قوانین و تأسیس حزب و حتی انقلاب در کف اقتدار شخص اعلیحضرت قرار دارد که همه اختیارات و افتخارات و بنابراین مسئولیتها را منحصر و متوجه به خود فرموده‌اند این مشروحه را علی‌رغم خطرات سنگین تقدیم حضور می‌نماییم.
... بنابراین تنها راه بازگشت و رشد ایمان و شخصیت فردی و همکاری ملی و خلاصی از تنگناها و دشواری‌هایی که آینده ایران را تهدید می‌کند ترک حکومت استبدادی، تمکین مطلق به اصول مشروطیت، احیاء حقوق ملت، احترام واقعی به قانون اساسی و اعلامیه جهانی حقوق بشر، انصراف از حزب واحد، آزادی مطبوعات، آزادی زندانیان و تبعید شدگان سیاسی و استقرار حکومتی است که متکی بر اکثریت نمایندگان منتخب از طرف ملت باشد و خود را بر طبق قانون اساسی مسئول اداره مملکت بداند.
بیست و دوم خرداد ۱۳۵۶
دکتر کریم سنجابی / دکتر شاپور بختیار/ داریوش فروهر
فروهر در نهم آبان ۱۳۵۷ و پس از آزادی سید محمود طالقانی از زندان، از مردم خواست تا دستور حکومت نظامی را بشکنند. بدین ترتیب بود که صف عظیمی از مردم در حالی که شاخه‌های گل به دست داشتند، فاصله بازار تا خانه طالقانی را پیاده پیمودند. داریوش فروهر در همان راهپیمایی طی سخنانی اعلام کرد که «نظام آینده ایران باید با همه‌پرسی تعیین شود». او اما پس از این به زندان رفت و بعد از آزادی در آبان ماه ۱۳۵۷ به عنوان سخنگوی جبهه ملی ایران انتخاب شد. در روز بیست و هشتم آبان ماه، اتحاد نیروهای جبهه ملی طی صدور بیانیه‌ای اعلام موجودیت کرد. به موجب این اعلامیه سوسیالیست‌های نهضت ملی ایران، حزب ایران و حزب ملت ایران عناصر متشکله جبهه ملی چهارم بودند. مهندس کاظم حسیبی بعنوان رئیس شورای مرکزی و دکترکریم سنجابی، دکتر شاپور بختیار، داریوش فروهر و رضا شایان، دکتر اسدالله مبشری بعنوان اعضای کمیته مرکزی انتخاب شدند.[۱۰][۱۱]

پس از انقلاب[ویرایش]

داریوش فروهر در ۲۶ دیماه ۱۳۵۷ و همزمان با خروج شاه از ایران، برای ملاقات با خمینی عازم پاریس شد و ۱۶ روز بعد همراه خمینی به کشور بازگشت. او بلافاصله پس از انقلاب، در ۲۴ بهمن ۱۳۵۷ درکابینه دولت موقت به ریاست مهدی بازرگان شرکت کرد ودر ابتدا به عنوان وزیر کار و سپس به عنوان وزیر سیار و نماینده دولت در امور کردستان مشغول به کار شد. در اسفند ۱۳۵۷ سید روح‌الله خمینی از وی خواست تا به وضعیت کارگران رسیدگی کند.[۱۲] داریوش فروهر در ۳۱ خرداد ماه۱۳۵۸ در یک کنفرانس مطبوعاتی خروج خود و حزب ملت ایران را از جبهه ملی ایران اعلام کرد.[۱۳] وی در اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا شد و با ۱۳۳ هزار رأی (۰٫۹٪) پس از ابوالحسن بنی صدر، احمد مدنی و حسن حبیبی در رتبه چهارم قرار گرفت.
داریوش فروهر همزمان با آغاز پاییز سال ۶۰ به زندان رفت و پنج ماه زندان را نیز در کارنامه سیاسی پس از انقلاب خود به جای گذاشت. بنا به گفته دوستان و همراهان فروهر، این بازداشت پنج‌ماهه با کاهش ۱۵ کیلویی وزن وی همراه بود. مطابق برخی خبرها، آزادی فروهر به دستور مستقیم خمینی صورت گرفته بود. چرا که فروهر از سابقه همبندی با مصطفی خمینی فرزند سید روح‌الله خمینی در زندان شاه برخوردار بود و گویی شرح همراهی‌های او در زندان به گوشخمینی رسیده بود.
در اوایل دهه هفتاد فروهر سعی نمود به اتفاق حزب مردم ایران - جنبش برای آزادی مردم ایران - حزب زحمتکشان ملت ایران (نیروی سوم- منشعبین از دکتر بقایی -گروه خلیل ملکی) و حزب ملت ایران گروهی تحت عنوان اتحاد حزب‌ها و نیروهای ملی ایران را تأسیس نماید[۱۴] که در این راه ناموفق ماند.

قتل[ویرایش]

در پاییز ۱۳۷۷ پروانه و داریوش فروهر در خانه شخصی خود در «خیابان سعدی، خیابان هدایت، کوچه مراد زاده، پلاک ۱۸»[۱۵] طی قتل‌های سیاسی موسوم به قتل‌های زنجیره‌ای با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیدند.[۲]
قاتلان که به عنوان دانشجو-خبرنگار و با حربه «مصاحبه برای نشریه دانشجویی» به خانه‌شان رفته بودند، «ابتدا گردن، دهان و دستان‌شان را گرفتند، سپس با ضربات پیاپی چاقو سینه‌هایشان را دریدند[۱۶] و در نهایت اجسادشان را به سمت قبله[۱۷] قرار دادند». خامنه‌ای در یک سخنرانی پس از قتل فروهر دربارهٔ او اینگونه می‌گوید: «مرحوم فروهر، قبل از انقلاب دوست ما بود، اول انقلاب همکار ما بود، بعد از پدید آمدن فتنه‌های سال ۶۰ دشمن ما شد؛ اما دشمن بی خطر و دشمن بی ضرر... ایشان معروفیتی در بین مردم نداشت، کسی که تحت تأثیر حرف‌های او نبود، نفوذی نداشت، دشمن بی خطری بود انصافاً آدم نانجیبی هم نبود… حالا شما فکر می‌کنید کسی که مثل فروهر را می‌کشد، آیا این فرد می‌تواند دوست نظام باشد؟{خامنه‌ای ۱۸ دی ۱۳۷۷}»[۱۸]
وی را در قطعه ۸۹ ردیف ۱۸ شماره ۵ قبرستان بهشت زهرا تهران دفن کردند.

پانویس[ویرایش]

  1. پرش به بالا  کاتوزیان، همایون. مصدق و نبرد قدرت. رسا. - ترجمه احمد تدین
  2. ↑ پرش به بالا به: ۲٫۰ ۲٫۱ زخم باز پرونده قتل‌های زنجیره‌ای، دویچه وله فارسی
  3. پرش به بالا  «قتل‌های زنجیره‌ای؛ ۱۵ سال دادخواهی و اصرار بر حفظ خاطره جمعی»دویچه وله. ۲۱ نوامبر ۲۰۱۳.
  4. پرش به بالا  آفتاب
  5. ↑ پرش به بالا به: ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ ۵٫۳ ۵٫۴ "به بهانه پخش سریال پدرخوانده"مرکز اسناد انقلاب اسلامی (in Persian). 2008-02-09. Retrieved 2017-01-31.
  6. پرش به بالا  «نوه آیت‌الله کاشانی: داریوش فروهر ضارب محمد حدادزاده بود». شفاف، 2 شهریور 1390. بازبینی‌شده در 30 مرداد 1395.
  7. پرش به بالا  "نسخه چاپی"bultannews.com (in Persian). 1953-08-02. Retrieved 2017-01-31.
  8. پرش به بالا  چهاردهم مرداد، سالگرد انقلاب مشروطه
  9. پرش به بالا  بیانیه جبهه ملی ایران- اروپا به‌مناسبت ۲۲ بهمن
  10. پرش به بالا  جبهة ملی ایران
  11. پرش به بالا  حزب ایران به روایت اسناد ساواک - ص۳۸۹-مرکز اسناد انقلاب اسلامی - سیاوش یاری۱۳۸۴
  12. پرش به بالا  «حکم به آقای داریوش فروهر جهت رسیدگی به وضع کارگران»سایت جامع امام خمینی.
  13. پرش به بالا  مصاحبه خسرو سیف دبیر کل حزب ملت ایران با نشریه کوروش - قسمت ۴–۲۰۱۱
  14. پرش به بالا  بیانیه -اتحاد حزب‌ها و نیروهای ملی ایران - چهارشنبه ۲ - اسفندماه ۱۳۷۴(از این بیانیه جهت مشخص نمودن عنوان سازمان و نام احزاب استفاده شده‌است)
  15. پرش به بالا  مسافر پیکان قرمز- ویژه‌نامه قتل‌های زنجیره‌ای، ایران‌وایر
  16. پرش به بالا  گزارش قتل فروهرها، به روایت پرستو فروهر، بی‌بی‌سی فارسی
  17. پرش به بالا  خانه فروهرها پانزده سال بعد از کشته شدن داریوش و پروانه فروهر، بی‌بی‌سی فارسی
  18. پرش به بالا  «نظر رهبری در رابطه با قتل داریوش فروهر + فیلم»باشگاه خبرنگاران جوان.

جستارهای وابسته[ویرایش]

پیوند به بیرون[ویرایش]

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
(تغییرمسیر از قتل‌های زنجیره‌ای)
از راست: محمدجعفر پوینده (پژوهشگر و نویسنده)، محمد مختاری (نویسنده)،
پروانه اسکندری و داریوش فروهر (رهبر حزب ملت ایران) از جمله قربانیان قتل‌های زنجیره‌ای هستند.
قتل‌های زنجیره‌ای، به قتل برخی از شخصیت‌های سیاسی و اجتماعی منتقد نظام جمهوری اسلامی در دههٔ هفتاد خورشیدی در داخل و خارج از ایران گفته می‌شود که به گفتهٔ برخی منابع با صدور فتوی توسط روحانیون بلندپایه و توسط پرسنل وزارت اطلاعات در زمان وزارت علی فلاحیان (وزیر اطلاعات دوران ریاست‌جمهوری هاشمی رفسنجانی) و قربانعلی دری نجف‌آبادی (اولین وزیر اطلاعات در دولت محمد خاتمی) صورت گرفت.[۱][۲][۳]
وزارت اطلاعات طی اطلاعیه بی‌سابقه‌ای، عوامل قتل‌ها را معدودی از همکاران کج‌اندیش و خودسر که آلت دست عوامل پنهان و مطامع بیگانگان شده‌اند نامید. محمد خاتمی رئیس جمهور وقت، تیمی خارج از وزارت اطلاعات و بدون حضور وزیر وقت را مسئول رسیدگی به پرونده کرد. این تیم پس از یک ماه تحقیق، دست داشتن مقامات بلند پایهٔ وزارت اطلاعات در قتل‌ها را اعلام و عوامل را دستگیر کرد. دری نجف‌آبادی وزیر وقت اطلاعات، بلافاصله توسط خاتمی برکنار و یونسی جایگزین وی شد.
دادگاه قتل‌های زنجیره‌ای پس از توقیف مطبوعات در بهار ۷۹، دستگیر و زندانی کردن روزنامه‌نگاران پیگیر موضوع (اکبر گنجی و عمادالدین باقی) بدون حضور هیئت منصفه و در حالی که خانوادهٔ مقتولان در اعتراض به نحوهٔ رسیدگی در جلسات دادگاه حضور نیافتند، با محکوم کردن عوامل وزارت اطلاعات به چند سال زندان بسته شد.[۴][۵][۶]
گرچه در مجموع قتل‌ها در طول چندین سال اتفاق افتاده، قربانیان این قتل‌ها بیش از ۸۰ نفر از نویسندگان، مترجمان، شاعران، کنش گرایان سیاسی و شهروندان عادی[۷][۸] بودند که با روش‌های گوناگونی مانند تصادف خودرو، ضربات چاقو، تیراندازی در سرقت‌های مسلحانه و تزریق پتاسیم به منظور شبیه‌سازی حمله قلبی به قتل رسیدند.[۹][۱۰] در پاییز و زمستان سال ۱۳۷۷ (۱۹۹۸ میلادی) و هنگام به قتل رسیدن داریوش فروهر، پروانه اسکندری و سه نویسندهٔ مخالف نظام، در عرض ۲ ماه به عنوان یک بحران جدی مطرح شدند.[۱۱]
بسیاری بر این باورند که قتل‌ها، به منظور ایجاد مانع برای تلاش محمد خاتمی و اصلاح‌طلبان و حامیانش، برای ایجاد فضای باز سیاسی و فرهنگی و برقراری آزادی بیان در کشور صورت گرفته‌اند[۱۲][۱۳] و افرادی که در این زمینه مقصر شناخته شده‌اند، خود قربانیانی بودند که از مقامات بالای نظام دستور می‌گرفتند.[۱۴] با این وجود، بنیادگرایان یا جناح حاکم در کشور، که مخالف جدی دگراندیشان و اصلاح‌طلبان محسوب می‌شوند، عاملان قتل‌ها را «ابرقدرت‌های خارجی» و به‌خصوص اسرائیل دانستند که از آن جمله می‌توان به اولین واکنش سید علی خامنه‌ای در نماز جمعهٔ تهران، که قتل‌ها را به دشمنان خارجی منسوب کرد، اشاره کرد.[۱۴][۱۵]

محتویات

  [نهفتن

افشای قتل‌ها[ویرایش]

داریوش فروهر (رهبر حزب ملت ایران) و همسرش پروانه اسکندری عصر ۱ آذر سال ۱۳۷۷ در منزل شخصی‌شان واقع در محلهٔ فخرآباد تهران با ضربات چاقو به قتل رسیدند و جسدشان به نحو فجیعی مثله شد. به گفته برخی روزنامه‌نگاران سینه‌های پروانه اسکندری بریده شده بود. در روزهای ۱۲ و ۱۸ آذر، جسد دو نویسندهٔ دیگر محمد مختاری و محمدجعفر پوینده پس از چند روز بی‌خبری در جاده‌های اطراف شهر و جسد معصومه مصدق (نوه دکتر مصدق که تازه به کشور بازگشته بود) در منزل شخصی‌اش پیدا شد.[۱۶]
با توجه به بازبودن نسبی فضای مطبوعاتی و سیاسی ایران در آن دوره نسبت به سال‌های قبل، افشای این قتل‌ها بازتاب‌هایی در داخل و خارج از کشور داشت و رسانه‌های بین‌المللی آن را چالشی بزرگ در مسیر اصلاحات در ایران دانستند.[۱۷]

گمانه‌زنی‌های نخستین[ویرایش]

تا پیش از روشن شدن نقش وزارت اطلاعات در قتل‌های زنجیره‌ای و در کل دوره‌ای که رسانه‌های منتقد و اصلاح طلب احتمال دست داشتن نیروهای حکومتی در قتل‌ها را مورد اشاره قرار می‌دادند، هیچ‌کدام از نشریات یا فعالان محافظه‌کار چنین احتمالی را مطرح نکرده بود. در طول همین مدت، گمانه زنی‌هایی گسترده در سطح نشریات و محافل محافظه کار ایران مطرح می‌شد که قتل‌ها را به عاملانی غیر از وزارت اطلاعات ایران نسبت می‌دادند.[۱۸]
جمعیت موتلفه اسلامی در روزنامه آریا در تاریخ ۱۰ آذر ۱۳۷۷ احتمال داد که قتل‌ها نتیجه نوعی تصفیه‌های درون گروهی باشد. مسعود ده‌نمکی از چهره‌های انصار حزب‌الله، در روزنامه ایران در تاریخ ۲۳ آذر ۱۳۷۷، به نیروهای امنیتی و اطلاعاتی توصیه کرد که عاملان قتل‌ها را از میان دگراندیشان پیدا کنند. جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی در ۲۶ آذر همان سال با صدور بیانیه‌ای باند سید مهدی هاشمی (سیاستمدار) را یکی از متهمان احتمالی قتل‌ها دانست، و سه هفته بعد در ۱۷ دی ۱۳۷۷، روزنامه کیهان خبری در مورد ارتباط یکی از دستگیرشدگان در رابطه با قتل‌های زنجیره‌ای با باند مهدی هاشمی منتشر کرد. روزنامه جمهوری اسلامی در ۲۳ آذر خبر داد که دستگاه‌های امنیتی ایران فهمیده‌اند که قتل‌ها توسط دستگاه‌های جاسوسی خارجی و با هدف خدشه دار کردن چهره نظام جمهوری اسلامی ایران انجام شده است. محمدرضا باهنر، عضو هیئت رئیسه مجلس پنجم، اعلام کرد که عاملان قتل‌ها یا به گروه مهدی هاشمی و جریانات قم ارتباط دارند یا به سازمان مجاهدین خلق ایران یا تحت تأثیر سرویس‌های اطلاعاتی خارجی بوده‌اند. روزنامه قدس وابسته به آستان قدس رضوی و روزنامه جمهوری اسلامی نیز سازمان مجاهدین خلق را متهم اصلی پرونده معرفی کردند. حبیب‌الله عسگراولادی در تحلیلی متفاوت، قتل‌های زنجیره‌ای را کار کردهای طرفدار ترکیه و مخالفان عبدالله اوجالان دانست. در ۲۱ دی همان سال، روح‌الله حسینیاندر ادعایی خبرساز، عاملان قتل‌ها را از طرفداران جناح اصلاح‌طلب و هواداران رئیس‌جمهور محمد خاتمی معرفی کرد.[۱۸]

پیگیری قتل‌های زنجیره‌ای در مطبوعات[ویرایش]

قتل‌های زنجیره‌ای از زمان برملاشدن تا سال‌ها بعد، فضای مطبوعاتی ایران را کاملاً تحت تأثیر خود قرار داد و نشریات زیادی از طیف‌های سیاسی گوناگون به این قتل‌ها پرداخته و همچنان می‌پردازند. در حالی که نگاه مطبوعات اصلاح‌طلب به عاملان داخلی و حکومتی قتل‌ها بود، روزنامه‌های راست‌گرا کوشیدند تا عوامل این قتل‌ها را غیرحکومتی یا بنابر تحلیل مورد نظر رهبر ایران، آن‌ها را عامل بیگانگان و دشمنان و مخالفان نظام جمهوری اسلامی معرفی کنند.
دو روزنامه خرداد و صبح امروز بیشترین تحلیل‌ها و اخبار مربوط به ماجرای قتل‌های زنجیره‌ای را منتشر کردند و در حالی که ابعاد گسترده این قتل‌ها نمایان می‌شد، آن را به پرونده‌ای ملی تبدیل نمودند.[۱۹] سعید حجاریان، مدیرمسئول روزنامه خرداد می‌گوید که ما تلاش کردیم تا هیچ شماره‌ای از روزنامهٔ صبح امروز بدون مطلبی پیرامون قتل‌های زنجیره‌ای منتشر نشود.[۲۰][۲۱] انتشار پیاپی اخبار و سلسله مقالاتی از اکبر گنجی و عمادالدین باقی، در این میان بسیار اثرگذار بود.
در ۸ آذر ۱۳۷۷، روزنامه رسالت خبر از دستگیری چند نفر در ارتباط با قتل فروهرها داد و آن‌ها را از نزدیکان و افرادی که به خانه وی رفت‌وآمد داشته‌اند، معرفی کرد.[۱۹]
۱۰ آذر ۱۳۷۷، حسین شریعتمداری در سرمقاله روزنامه کیهان نوشت که عاملان این جنایت را در میان دوستان و آشنایان فروهر هستند که افراد وابسته به جریان‌های مخالف نظام، عناصر ضدانقلاب، خبرنگاران رادیوها و رسانه‌های بیگانه بوده‌اند و رابطه قاتل یا قاتلان با سرویس‌های جاسوسی آمریکا و دنباله‌های داخلی آنها کشف خواهد شد.[۱۹]
در ۲۴ آذر ۱۳۷۷، روزنامه کیهان به نقل از آیت‌الله خامنه‌ای نوشت که دخالت مستقیم یا غیرمستقیم دشمن در این حوادث آشکار خواهد شد؛ و از اینکه عده‌ای نظام جمهوری اسلامی را در این قتل‌ها شریک می‌دانند انتقاد کرد.
در ۱ دی ۱۳۷۷، روزنامه جمهوری اسلامی قتل‌ها را با سازماندهی سازمان سیا دانست که هدف آن احیای کانون نویسندگان می‌باشد، تا بتوانند با گرفتن مجوزِ فعالیتِ مجدد، از این کانون به عنوان اهرم بزرگ فرهنگی غرب در این کشور استفاده کنند.[۱۹] در ۶ دی نیز همین روزنامه نوشت که این قتل‌ها توطئه‌ای است که نیروهای امنیتی نظام، در معرض حمله قرار گیرند و به سهل‌انگاری، سوء مدیریت، ناتوانی و بی‌کفایتی متهم شوند. تا ساختار امنیتی کشور از حالت فعال خارج شده و در موضع انفعالی قرار گیرد.
در ۲ دی‌ماه ۱۳۷۷، روزنامه رسالت با انتشار یادداشتی از محمدکاظم انبارلوئی قتل‌های زنجیره‌ای را کار عاملان سازمان سیا و پنتاگون دانست که در پوشش گروه‌های توریستی به تهران رفت‌وآمد دارند.
در ۱۵ دی‌ماه ۱۳۷۷، پس از انتشار اطلاعیه گروه فدائیان اسلام ناب محمدی مصطفی نواب توسط روزنامه صبح امروز و درخواست روزنامه سلام برای شناسایی عوامل امنیتی داخلی دخیل در قتل‌ها، وزارت اطلاعات با انتشار اطلاعیه‌ای اعلام کرد «معدودی از همکاران مسئولیت ناشناس، کج اندیش و خودسر این وزارت که بی شک آلت دست عوامل پنهان قرار گرفته و جهت مطامع بیگانگان دست به این اعمال جنایتکارانه زده‌اند».[۱۹]

روند پیگیری قتل‌ها توسط نظام[ویرایش]

کمیته تحقیق خاتمی[ویرایش]

با توجه به حساسیت شدید جامعه نسبت به قتل‌ها و وعدهٔ خاتمی برای مجازات عاملین آن، بلافاصله به دستور سید محمد خاتمی رئیس جمهور وقت، کمیته‌ای ویژه، مرکب از علی یونسی، رئیس وقت سازمان قضایی نیروهای مسلح؛ علی سرمدی، معاون وزیر اطلاعات و علی ربیعی، مسؤول اجرایی دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی مسئول پیگیری قتل‌ها شدند.[۲۲]
علی ربیعی یکی از اعضای کمیته تحقیق خاتمی پیرامون چگونگی شناسایی و دستگیری متهمین می‌گوید: «ما به افراد عمده این گروه یعنی عالیخانی و سعید امامی (اسلامی)، بدون تردید شک داشتیم و حدس قوی می‌زدیم که قتل‌ها کار آن‌هاست؛ بنابراین برنامه‌ای در یک جلسه ریخته شد که من یقین داشتم به گوش سعید امامی (اسلامی) می‌رسد. در آن جلسه گفتیم که قرار است در چند روز آینده این افراد دستگیر شوند و اتفاقاً با آقای یونسی نیز هم‌نظر بودیم. بحث بازداشت به ضعیف‌ترین این حلقه، فشار وارد کرد و به نظر من موسوی حلقه ضعیف آن‌ها بود. این‌ها می‌خواستند مسئله را سریع‌تر بگویند که بله این کار را که کردیم تشکیلاتی بود و این، آن‌ها را شکست. ساعت حدود ۱۲ شب بود که بنده در منزل بودم و کسی زنگ زد و گفت با شما کار دارند. رفتم دم در و دیدم که بله! یکی از همین متهمان به در منزل آمده‌است. با وی قرار گذاشتم که فردا به اداره بیاید و بعد با هم صحبت کنیم. او صبح به اداره آمد و ماجرای قتل‌ها را به من گفت. حدود سه ساعت از ۹ صبح تا یک بعد از ظهر بخشی از این مسائل را این فرد گفت. من همان‌جا به آقای خاتمی تلفن زدم که به نظر من قصه روشن و باز شده‌است. حداقل این است که بخش‌های عمده‌ای از حدسیات ما درست بوده و می‌توان آن را پیگیری قضایی کرد».[۲]
متهمین که از مقامات رده‌بالای وزارت اطلاعات بودند، برای تکمیل پرونده و محاکمه تحویل سازمان قضایی نیروهای مسلح شدند اما به درخواست سازمان مذکور، کمیتهٔ تحقیق خاتمی انحلال خود را اعلام نکرد.[۲]
علی ربیعی در مصاحبه با خبرگزاری دانشجویان سال بعد اطلاعات بیشتری دربارهٔ انحلال کمیتهٔ تحقیق خاتمی ارائه داد: «در همان زمان جناب آقای نیازی با بنده صحبت کردند و ایشان فرمودند که اگر کمیته اعلام انحلال نماید، ما را با مشکل مواجه می‌کند. مردم تصور می‌کنند که رئیس جمهور پشت این پرونده نیست و با این جوی که در جامعه‌است، کار ما با مشکل مواجه می‌شود. شما این را اعلام نکنید. من نظر آقای نیازی را خدمت آقای رئیس جمهوری عرض کردم و در واقع آقای رئیس جمهوری هم متقاعد شدند که انحلال کمیته اعلام نشود.»
اما شواهد مانند انتخاب بازجویان سعید امامی و همسرش از سوی سعید حجاریان نشان می‌دهد که این کمیته تا مدت نامعلومی به کارش ادامه می‌داده است.[۲۳]
روح‌الله حسینیان دربارهٔ سرنوشت کمیته تحقیق خاتمی می‌گوید: «بعد از یک سال از رسیدگی به این پرونده خود آقای خاتمی به این نتیجه رسید که آن گروه، جریان رسیدگی را منحرف کردند و گروه جدیدی را انتخاب کردند که اگر چه از نیروهای چپ وزارت اطلاعات بودند اما متدین بودند؛ گروه جدید دستور آزادی افراد بی‌گناه را صادر کرد و کیفرخواست جدیدی را ارائه داد و دادگاه هم حکم را در مورد موسوی و همکارانش اعمال کرد. پس از کشف این موضوع که گروه بازجویی اول انحرافی عمل کرده است، یونسی وزیر اطلاعات وقت در جلسه‌ای از طرف آقای خاتمی پیام آورد که این مسئله در هیئت دولت مطرح شده است اما ما جواب حسینیان را چه بدهیم و خاتمی خواهش کرده بود که من دیگر موضوع را پیگیری نکنم تا به آن رسیدگی شود. من هم در پاسخ به خاتمی پیغام فرستادم که ما هم به دنبال بحران نبودیم اما دوستان شما کاری کردند که انحراف پیش آمد و بدانید که من ساکت می‌شوم اما شما نمی‌توانید دوستان خود را ساکت کنید.»[۲۳]

تحلیل رهبر ایران از عوامل در جلسه خصوصی سران قوا[ویرایش]

در شنبه اوّل خرداد ۱۳۷۸، جلسه‌ای با حضور آیت‌الله خامنه‌ای، سران سه قوه (آقایان خاتمی و ناطق نوری و محمد یزدی) و آیت‌الله هاشمی رفسنجانی (رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام)، با حضور آقایان یونسی (وزیر اطلاعات) و نیازی (رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح) و سه تن مسئولان پرونده، برای رایزنی در مورد پیگیری قتل‌ها تشکیل شد. در این دیدار رهبر ایران با توجه به جنجال‌ها بر سر قتل سعید امامی گفت:
ببینید، قبای دشمن لای در گیر کرده، گوشه‌ای از دزد در دست ماست و او دارد جنجال می‌کند تا ما رهایش کنیم. هنر اطلاعاتی این است که نگذارید و مسئله را ثابت کنید. شبهه آقای هاشمی که چطور ممکن است سه چهار نفر بتوانند براندازی کنند دو جور قابل فرض است: یکی این‌که چند نفر در اطلاعات نشسته‌اند تا اطلاعات را سرنگون کنند. یک فرض دیگر این است که یک سرویس اطلاعاتی و مغز متفکری دارد طراحی می‌کند برای براندازی. سه عنصر را پیدا کرده یا دوانده است. اگر این باشد همه این‌ها قابل فهم است. من برایم مسئله حل شده است. البته چیزهایی هست که ممکن است محکمه‌پسند نباشد. یک محکمه داخل دل آدم است که آدم استفتا می‌کند. این یک قضیه کوچک و عادی نیست. شما کشف کنید یا نکنید، کسی را دستگیر کنید یا نکنید، مسئله برای من قطعی است. لکن، برای دستگاه اطلاعاتی این مهم است که این بخش را در بیاورد… به‌نظرم می‌رسد تمام نیرو را باید روی صادق (مهرداد عالیخانی) متمرکز کنیم. موسوی (مصطفی کاظمی) را جذب کرده‌اند. اما صادق نفوذ کرده است. این نفوذی است. یکی از سررشته‌هایی که می‌توانید جلو بروید این آقاست و خیلی مهم است. این تیپ کار که انجام داده، جمع‌آوری کرده، خانه امن و تشکیل نیرو در آلمان داده، این کار یک سرویس است. برای ما که این کارها را نکرده. پس برای یک سرویس کرده که باید بگردید دنبال آن…[۲۴]
او در مورد علت مرگ سعید امامی به خاتمی می‌گوید: «احتمال دارد به او برسانند که خودت خودکشی کن تا تو را به بیمارستان برسانند و ما ترتیب نجات تو را می‌دهیم بعد آنجا او را بکشند. این احتمال را اگر ضعیف هم باشد نباید نادیده بگیرند.»[۲۴]

اطلاعیه رسمی وزارت اطلاعات[ویرایش]

بر اثر پافشاری رئیس جمهور وقت، محمد خاتمی، وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در تاریخ ۱۵ دی ۱۳۷۷ طی اطلاعیه‌ای که قبلاً نظیر آن در هیچ وزارت‌خانهٔ جمهوری اسلامی دیده نشده بود به صورت رسمی اعلام کرد که عده‌ای از اعضای آن وزارتخانه در طراحی قتل‌ها دست داشته‌اند.[۲۰] متن این اطلاعیه به شرح ذیل بود:
وقوع قتل‌های نفرت‌انگیز اخیر در تهران، نشان از فتنه‌ای دامن‌گیر و تهدیدی برای امنیت ملی داشته‌است. وزارت اطلاعات بنابه وظیفهٔ قانونی و به دنبال دستورها صریح رهبری و ریاست جمهوری، کشف و ریشه‌کنی این پدیدهٔ شوم را در اولویت کاری خود قرار داد و با همکاری کمیتهٔ ویژهٔ تحقیق رئیس‌جمهوری، موفق گردید شبکهٔ مزبور را شناسایی، دستگیر و تحت تعقیب و پیگرد قانونی قرار دهد و با کمال تاسف، معدودی از همکاران مسئولیت ناشناس، کج‌اندیش و خودسر این وزارت که بی‌شک آلت دست عوامل پنهان قرار گرفته و در جهت مطامع بیگانگان دست به این اعمال جنایتکارانه زده‌اند، در میان آن‌ها وجود دارند. این اعمال جنایتکارانه نه تنها خیانت به سربازان گمنام امام زمان (عج محسوب می‌شود، بلکه لطمهٔ بزرگی به اعتبار نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران وارد آورده‌است. وزارت اطلاعات ضمن محکوم کردن هر جنایت علیه انسان‌ها و هرگونه تهدید امنیت شهروندان و درک عمیق از ابعاد فراملی این فاجعه، عزم قاطع خود را در ریشه‌کنی عوامل و محرکان خشونت سیاسی و تضمین امنیت اعلام داشته و به امت شریف ایران اطمینان می‌دهد همان‌گونه که در فراز و نشیب‌های انقلاب اسلامی، حافظ امنیت و استقلال کشور و حقوق شهروندان بوده‌است، این‌بار نیز با تمام توان و امکانات خود بقایای باندهای منحرف و قانون‌ستیز را مورد هجوم قرار داده و سایر سرنخ‌های داخلی و خارجی این پروندهٔ پیچیده را برای دستیابی به دیگر عوامل این فتنه دنبال خواهد کرد.[۶]
روزنامه سلام یک روز قبل از انتشار این اطلاعیه، در یادداشتی، پشت پردهٔ قتل‌های زنجیره‌ای را اینچنین روایت کرده بود:[۲]
نمی‌توان تصور کرد افرادی از درون قدرت به مرحله‌ای از انحراف و ضلالت رسیده باشند که انجام جنایاتی از این نوع را مشروع بدارند و بپندارند با چنین جنایات و ظلم‌هایی می‌توان به اسلام و نظام اسلامی خدمت و آن را تقویت کرد.

برکناری وزیر اطلاعات[ویرایش]

قربانعلی دری نجف‌آبادی در سمنان، ۲۲ بهمن ۱۳۸۷
بهمن ماه قربانعلی دری نجف آبادی وزیر اطلاعات وقت از سمت خود استعفا داد. نجف آبادی بارها در مصاحبه‌ها گفته بود که از قتل‌های صورت گرفته توسط پرسنل وزارت اطلاعات، بی اطلاع است. دادستان مجتمع قضایی نیروهای مسلح تنی چند از مسولین عالی رتبهٔ وزارت اطلاعات را دستگیر کرد. از این افراد می‌توان به سعید امامی مشاور وزارت و معاون سابق امنیت وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی (در زمان تصدی فلاحیان)، مصطفی کاظمی معاون امنیت وزارت اطلاعات در زمان انجام قتل‌ها و اکبر خوش‌کوش رئیس گروه ضربت وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی اشاره کرد.[۲۲]
دری نجف‌آبادی بعدها خاطر نشان کرد: هنگامی که مسئولیت وزارت اطلاعات را به عهده گرفت، سعید امامی معاون بررسی وزارتخانه بود و به دلیل حساسیتی که نسبت به وی وجود داشت، او را از این سمت برکنار کرد و به وی حکم مشاور را داد و سپس مصطفی کاظمی (متهم دیگر پروندهٔ قتل‌ها) را به آن دلیل که رابطهٔ نزدیکی با جبههٔ دوم خرداد و ستاد انتخاباتی خاتمی داشته با تأیید محمد خاتمی رئیس‌جمهور وقت به سمت معاونت خود برگزیده‌است.[۳]

دادگاه قتل‌های زنجیره‌ای[ویرایش]

دادگاه متهمان قتل‌های زنجیره‌ای بدون حضور خانوادهٔ مقتولان و وکلای آن‌ها نیز به صورت غیرعلنی تشکیل شد و رئیس دادگاه اعلام کرد که پس از استماع نظر و استدلال معاون دادستان نظامی تهران، چون علنی بودن دادرسی را موجب اخلال در امنیت و نظم عمومی تشخیص داده، مستند به بند ۳ ماده ۳۲۷ قانون آیین دادرسی کیفری و اصل ۱۶۵ قانون اساسی، قرار دادرسی غیرعلنی را صادر نموده است.
دادگاه در فاصله ۳ تا ۳۰ دی ۷۹ به صورت غیرعلنی و بدون حضور هیچ‌یک از وکلا یا اعضای خانوادهٔ مقتولان به ریاست محمدرضا عقیقی رئیس شعبهٔ دادگاه نظامی یک تهران برگزار شد.
با برگزاری ۱۲ جلسه دادگاه محرمانه و غیرعلنی در نهایت شعبهٔ یک دادگاه نظامی تهران به ریاست قاضی عقیقی در حکمی مصطفی کاظمی قائم مقام وقت معاونت امنیتی وزارت اطلاعات و مهرداد عالیخانی مدیرکل وزارت اطلاعات را به جرم آمریت و صدور دستور چهار فقره قتل به چهار بار حبس ابد محکوم کرد.
علی روشنی مسئول وقت حراست بهشت زهرای تهران به جرم مباشرت در قتل محمد مختاری و محمد جعفر پوینده به دو فقره قصاص نفس و محمود جعفرزاده عضو اداره عملیات وزارت اطلاعات را به جرم مباشرت در قتل داریوش فروهر به یک فقره قصاص نفس محکوم شدند. همچنین علی محسنی دیگر عضو ادارهٔ عملیات وزارت اطلاعات را به جرم مباشرت در قتل پروانه اسکندری (فروهر) به یک فقره قصاص نفس پس از پرداخت نصف دیهٔ کامل به قاتل محکوم شد.
حمید رسولی و محمد عزیزی (وزارت اطلاعات) از مدیران میانی وزارت اطلاعات هر دو به جرم آمریت و صدور دستور در راستای اجرای دو فقره قتل آقای داریوش فروهر و خانم اسکندری به دو فقره حبس ابد محکوم شدند. خسرو براتی به جرم معاونت در قتل به ده سال زندان و اصغر سیاح به شش سال زندان محکوم شدند و سایر متهمان شامل ابوالفضل مسلمی، مصطفی کاظمی، محمدحسین اثنی‌عشر، علی صفایی‌پور و علی ناظری به دو و نیم تا چهار سال زندان محکوم شدند.
دادگاه ۳ نفر از اعضای بازداشت‌شدهٔ وزارت اطلاعات را تبرئه کرد و متهمان همگی به غیر از خسرو براتی از اعضای رسمی وزارت اطلاعات بودند.[۲۲][۲۵]
با اعتراض وکلای متهمان قتل‌های زنجیره‌ای رای دادگاه در دیوان عالی کشور نقض شد[۲۶] و محمد عزیزی و علی روشنی در شعبهٔ پنجم دادگاه نظامی تهران به تغییر عنوان اتهام مواجه شدند. مجازات محکومان به قصاص نیز به دلیل آنچه گذشت خانوادهٔ مقتولان ذکر شد، به ۱۰ سال زندان کاهش یافت.[۲۷]

متهمین و محکومین[ویرایش]

علی فلاحیان[ویرایش]

علی فلاحیان در دو دولت هاشمی رفسنجانی برای مدت ۸ سال وزیر اطلاعات بود. او از آغاز انقلاب مناصب مهمی همچون حاکم شرع، دادستان دادسرای ویژه روحانیت، و قائم مقام وزارت اطلاعات را نیز عهده‌دار بوده است. فلاحیان سعید امامی را به معاونت امنیتی وزارت اطلاعات برگزید و به نظر می‌رسد که طرح «قتل‌های درمانیcv» از جمله طرح‌های ساخته و پرداخته او بوده باشد.[۲۸]
در اسناد بازجویی سعید امامی آمده است: «من از آغاز انقلاب تا به امروز سرباز گوش به فرمان نظام مقدس اسلامی و مقام ولایت بوده و هستم، هیچگاه بدون کسب اجازه یا بدون دستورها مقامات عالی نظام کاری انجام نداده‌ام. حکم اعدام داریوش فروهر و پروانه اسکندری را به روال معمول همیشگی علی فلاحیان به من داد.»
احکام اعدام سایر محاربین قبلاً در زمان وزارت فلاحیان صادر شده بود. از مدت‌ها پیش قرار بر این بود که عوامل مؤثر فرهنگی وابسته که توطئه تهاجم فرهنگی را در ایران پیاده می‌کردند و جمعاً صد نفر بودند اعدام شوند. حکم حذف ۲۹ نفر از نویسندگان از مدت‌ها پیش مشخص و صادر شده بود که در مورد ۷ تن از آن عناصر، احکام در دوره وزارت علی فلاحیان اجرا شده بود.»[۲۹]

قربانعلی دری نجف‌آبادی[ویرایش]

در اسناد بازجویی سعید امامی آمده است: وقتی حکم اعدام فروهرها به ما ابلاغ شد پرسیدیم که تکلیف احکام معطل مانده اعضای کانون نویسندگان چه می‌شود که حاج آقا دری نیز گفتند هرچه سریع‌تر اقدام شود بهتر است و این بار نیز مثل ماقبل انجام شد با فرق اینکه بجای ابلاغ از سوی فلاحیان امور از طریق حاج آقا دری نجف‌آبادی هماهنگ می‌شد. فلاحیان با وجود آنکه خود حاکم شرع بود، اما معمولاً و در موارد حساس احکام حذف محاربان را شخصاً صادر نمی‌کرد. او این احکام را از آیت‌الله خوشوقت، آیت‌الله مصباح، آیت‌الله خزعلی، آیت‌الله جنتی و گاهی” نیز از محسنی اژه‌ای دریافت می‌کرد و بدست ما می‌داد. ما فقط به آقایان اخبار و اطلاعات می‌رساندیم و بعد هم منتظر دستور می‌ماندیم»[۲۹]
شیرین عبادی، برندهٔ جایزهٔ صلح نوبل و فعال حقوق بشر در مصاحبه با روزنامهٔ زود دویچه تسایتونگ گفته است که:[۳۰] «من پس از انجام وظایف کاری به عنوان یک وکیل و همچنین زمانی که در عرصهٔ حقوق بشر فعال شدم، نامم در لیست مرگ رژیم قرار گرفت». وی در پاسخ به سؤال خبرنگار روزنامهٔ آلمانی زود دویچه تسایتونگ مبنی بر این که «موضوع لیست ترور چیست؟» گفت: «به‌طور اتفاقی، من با همکاران وکیلم در حال بررسی موضوع قتل نیروهای اپوزیسیون در ایران بودیم که ناگهان اسم خودم را در لیست ترورهای آینده مشاهده کردم. مسئولین دقت نکرده بودند که اسم من را از لیست موجود در پروند پاک کنند. لیست به امضاء وزیر اطلاعات وقت آقای قربانعلی دری نجف‌آبادی مزین است. پس از انتشار لیست مذکور و آغاز اعتراضات زیاد، ایشان چاره‌ای جز استعفا نداشت».[۳۰]

دستوردهندگان احتمالی قتل‌های زنجیره‌ای[ویرایش]

در اسناد بازجویی سعید امامی آمده است: «علی فلاحیان با وجود آنکه خود حاکم شرع بود، اما معمولاً و در موارد حساس احکام حذف محاربان را شخصاً صادر نمی‌کرد. او این احکام را از آیت‌الله خوشوقت، آیت‌الله مصباح، آیت‌الله خزعلی، آیت‌الله جنتی و گاهی نیز از محسنی اژه‌ای دریافت می‌کرد و به دست ما می‌داد. ما فقط به آقایان اخبار و اطلاعات می‌رساندیم و بعد هم منتظر دستور می‌ماندیم».[۲۹]

سعید امامی (اسلامی)[ویرایش]

سعید امامی یا سعید اسلامی از مأمورین بلندپایه وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران و از معاونین علی فلاحیان از زمان وزارتش بود. او در زمان قتل‌های زنجیره‌ای در وزارت اطلاعات مشاور بود.
سعید امامی پنجم بهمن ماه سال ۷۷ بازداشت شد ولی نام او و سایر متهمان بازداشت شده به رسانه‌ها راه نیافت تا آن‌که آخرین روزهای خرداد ۷۸ اخباری از برخی از بازداشت شدگانی که سمت‌هایی در حد مدیرکل را در وزارت اطلاعات بر عهده داشتند در برخی از روزنامه‌ها انتشار یافت. رئیس وقت سازمان قضائی نیروهای مسلح سعید امامی را یکی از چهار عامل اصلی قتل‌های زنجیره‌ای معرفی کرد و گفت: «عاملان اصلی با توجه به تحقیقات انجام گرفته مصطفی کاظمی، مهرداد عالیخانی، خسرو براتی و سعید امامی هستند.» نیازی کمترین مجازات سعید امامی را اعدام اعلام کرد و گفت: «با توجه به مدارک موجود و اعتراف‌های صریح سعید امامی، وی هیچ گونه راه فراری نداشت و اگر با این اتهامات به دادگاه می‌رفت حکم او اعدام بود.»[۳۱]
چند ماه بعد، در تاریخ ۳۱ خرداد ۱۳۷۸ (خورشیدی)، دادستان مجتمع قضایی نیروهای مسلح طی اطلاعیه‌ای مدعی شد که سعید امامی که بالاترین عضو و مسئول اصلی «قتل‌های خودسرانه» معرفی شده بود، در زندان اوین، هنگام استحمام، با خوردن داروی نظافت، خودکشی کرده‌است.[۳۲]
بسیاری احتمال دادند که او برای جلوگیری از افشای بسیاری از مسائل مربوط به وزارت اطلاعات و ارتباط آن با قتل‌ها، در زندان کشته شده‌است.[۳۳] برخی دوستان سعید امامی از جمله روح‌الله حسینیان ادعا کردند «سعید امامی کشته شد تا طراحی قتل‌ها را به گردن او بیندازند.» بسیاری از اصلاح‌طلبان نیز مدعی شدند سعید امامی کشته شد تا آمران اصلی قتل‌های زنجیره‌ای معرفی نشوند.[۳۴]
مطبوعات ایران، امامی را نه تنها در قتل فروهرها، مختاری، پوینده و شریف مسئول دانستند، بلکه از او به عنوان یکی از عوامل قتل‌های دهه ۶۰ و ۷۰ شمسی شامل ترور سعیدی سیرجانی، واقعه ترور میکونوس، ماجرای اتوبوس ارمنستان (عملیات ناموفق به دره افکندن اتوبوس حامل ۲۱ تن از نویسندگان و روشنفکران) و مرگ غیرمنتظره احمد خمینی فرزند روح‌الله خمینی (بنیانگذار جمهوری اسلامی) نام بردند.[۴][۳۳]

مصطفی کاظمی[ویرایش]

حسینیان می‌گوید که مصطفی کاظمی (موسوی) در اعترافاتش برنامه‌ریزی، دستور و مدیریت پروژه قتل‌ها را پذیرفته است: «آقای موسوی همه جریان را پذیرفته، خودش دستور داده. برنامه ریخته و شخصاً مدیریت پروژه قتل‌ها را هم پذیرفته است.»
او می‌گوید: «در این ماجرا، مدتی قبل از این‌که این قتل‌ها شروع بشود، آقای موسوی خدمت آقای خاتمی می‌رسد، ناگفته نماند که برای معاونت امنیت هم از طرف ریاست جمهوری، آقای موسوی پیشنهاد شده بود به آقای دری که ایشان به عنوان معاون امنیت نصب شود اما به ادله مختلف پذیرفته نشد. اما به عنوان جانشین معاون امنیت منصوب شد. قبل از این‌که این قتل‌ها به وقوع بپیوندد، ایشان خدمت رئیس‌جمهوری می‌رسد و مطلبی را اعلام می‌کند و می‌گوید که در وزارت اطلاعات، سناریویی در حال تدوین است و می‌خواهند عده‌ای را به قتل برسانند تا باعث سقوط دولت شما بشود. هنوز از قتل‌ها خبری هم نبود و حتی با یکی از مشاورین ریاست جمهوری هم تماس تلفنی گرفته و این جریان را گفته که خوشبختانه نوارش موجود است و ضبط شده این مکالمه. بعد از مدتی قتل‌ها شروع شد.»[۲۳]

مهرداد عالیخانی[ویرایش]

خسرو براتی[ویرایش]

اعترافات متهمان[ویرایش]

در بهمن ۱۳۷۸، فیلم اعترافات شش تن از متهمان قتل‌های زنجیره‌ای با حضور نیازی رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح و عهده‌دار رسیدگی به پرونده قتل‌ها، در جلساتی جداگانه برای آیت‌الله خامنه‌ای، سران سه قوه و در جلسه غیر علنی مجلس پنجم، برای نمایندگان پخش شد که عکس‌العمل‌های متفاوتی را دربرداشت. متهمان در این فیلم مدعی همکاری با اف‌بی‌آی، سازمان سیا و موساد شده بودند.[۳۵]
اغلب نمایندگان جناح چپ (اصلاح‌طلب)، فیلم اعترافات را ابهام‌آمیز و فاقد ارزش حقوقی خواندند و پخش سراسری آن را نیز خلاف مصالح دانستند. برخی نمایندگان جناح راست نیز وابستگی این افراد به نهادهای خارجی را قبول نکردند. علیرضا غنی‌زاده، نماینده مردم ارومیه در مجلس پنجم در مورد فیلم نمایش داده‌شده اظهار کرد که در فیلم، متهمان اعتراف کردند که در تلاش برای ممانعت از پیگیری پروندهٔ قتل‌ها، نزد مسئولین رفته تا این‌گونه القا کنند که روند دستگیری‌ها، باعث ایجاد سستی در روحیهٔ نیروهای اطلاعاتی شده و موجب سوء استفاده مخالفین می‌شود، به همین دلیل با بمب‌گذاری در مشهد، قصد فراهم آوردن سوژهٔ تبلیغاتی این موضوع را داشتند. اما در مقابل این افراد، رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح، نیازی، ضمن تأکید بر واقعی بودن اعترافات و نبود هیچ‌گونه فشار برای اعتراف گرفتن از متهمان، از انتشار گسترده گوشه‌هایی از این فیلم در داخل و خارج از کشور، گلایه کرد.[۳۵]
در خرداد ۱۳۸۰، فیلمی سه ساعته از مراحل بازجویی فاطمه دری نوگورانی، همسر سعید امامی و تعدادی دیگر از بازداشت شدگان پرونده قتل‌ها منتشر شد و بخش‌هایی از آن بر روی اینترنت قرار گرفت. این فیلم، حکایت از شکنجه شدید این زندانیان برای اخذ اعترافات عجیب در مورد ضدیت با جمهوری اسلامی، ارتباط با سرویس‌های جاسوسی بیگانه و فسادهای گسترده جنسی داشت. بازجویان با تهدید و ضرب و شتم و نسبت دادن اتهامات اخلاقی درصدد اثبات ارتباط عاملان اجرایی قتل‌های زنجیره‌ای با بیگانگان و سفر به اسرائیل بودند. تهیه کنندگان فیلم شکنجه متهمان قتل‌های زنجیره‌ای طی نامه‌ای به رئیس جمهور خاتمی در مرداد ۱۳۸۰، تأکید داشتند که بازجویی از متهمان به ویژه متهمان زن دارای صحنه‌های بسیار وحشتناک‌تر بوده که در فیلم موجود نیست.[۳۶]
بی‌بی‌سی مدعی است علنی شدن این نحوه بازجویی از متهمان که نتیجه آن، انحراف پرونده بر مبنای صدها صفحه اعترافات ساختگی بود، با پیگیری‌های بعدی محمد خاتمی، منجر به دستگیری اعضای تیم بازجویی و سر تیم آنها به نام جواد عباسی کنگوری معروف به جواد آزاده شد. از سوی دیگر محافظه کاران، تلاشی گسترده را برای کشف عوامل انتشار این فیلم آغاز کردند. در ادامه این تلاش بود که عده‌ای از مسئولان وزارت اطلاعات و از جمله ناصر سرمدی معاون امنیت داخلی وزارتخانه به اتهام درز دادن فیلم شکنجه‌ها مورد بازجویی قرار گرفتند. در واکنشی جداگانه به انتشار فیلم شکنجه، در تابستان ۱۳۸۰ جواد آزاده و سایر اعضای تیم بازجویی، کتابچه‌ای محرمانه را که به «جزوه ۸۰ صفحه‌ای» معروف شد در سطح نهادهای حکومتی ایران توزیع کردند.[۳۶]
در ادامه فضایی که پس از انتشار فیلم شکنجه‌ها به وجود آمد، پرونده از تیم جواد آزاده گرفته شد و به گروه دیگری سپرده شد. سپس، برخی از دستگیر شدگان پرونده قتل‌ها آزاد شدند و در عوض، جواد آزاده و همکارانش به زندان افتادند. تعدادی از بازداشت شدگان این پرونده پس از آزادی به کمیسیون اصل نود مجلس ششم مراجعه و اعلام کردند که در دوران بازداشت شکنجه شدند.[۲۲] با وجود اعترافات متهمان به جاسوسی، در حکم قضایی پرونده قتل‌ها، هیچ‌کس به «جاسوسی»، «خیانت» یا «ارتباط با دولت متخاصم» متهم نشد؛ که نشان‌دهنده رویکرد تبلیغاتی این اعترافات است.[۳۶]
در مقابل عبدالله شهبازی معتقد است انتشار گزینشی فیلم بازجویی‌ها حربهٔ عوامل قتل‌های زنجیره‌ای برای انحراف پرونده و جلوگیری از افشاء ارتباطات خارجی عاملین بوده است. او توضیح می‌دهد که سه عضو اصلی تیم اول پیگیر پرونده در تحقیقات خود به شواهد تکان‌دهنده‌ای در مورد شخصیت و ارتباطات خارجی سعید امامی دست پیدا کردند. سعید امامی فردی متظاهر به مذهب اما از حیث اخلاقی منحرف بوده که به طور سری محافلی شبیه محافل شیطان‌پرستان برگزار می‌کرده و سفرهای مخفیانه‌ای به اسرائیل داشته است. سعید امامی بخشی از شبکه‌ای بزرگ‌تر بوده که در دستگاه‌ها و نهادهای ایران حضور داشتند. بعد از ارائه مستندات این گروه به مقامات عالی، انتشار گزینشی فیلم بازجویی‌ها و جنجال مطبوعات و جناح‌های سیاسی، باعث برکناری این تیم و مسکوت ماندن موضوع روابط خارجی سعید امامی می‌شود.[۳۷]

افراد پیگیر و درگیر دربارهٔ پرونده قتل‌های زنجیره‌ای[ویرایش]

ناصر زرافشان[ویرایش]

ناصر زرافشان در اسفند ماه سال ۱۳۷۹ خورشیدی، پس از قبول وکالت خانواده‌های قربانیان قتل‌های زنجیره‌ای، در اواخر آذر ۱۳۷۹، ۱۰ روز قبل از برگزاری دادگاه متهمان، به اتهام «افشای اسرار پرونده و تشویش اذهان عمومی» بازداشت شد و از سوی سازمان قضایی نیروهای مسلح به ۵ سال زندان و ۵۰ ضربه شلاق محکوم شد.[۲۷][۳۸]

اکبر گنجی[ویرایش]

اکبر گنجی که حیطهٔ کاری خود را به این پرونده و افشای رازهای این قتل‌ها تخصیص داده بود، پس از مدتی با گسترش دایرهٔ کاری خود، دامنهٔ تحقیقاتش را به تمامی قتل‌های مرموز «دگر اندیشان» در سال‌های قبل بسط داد. با الهام از یک داستان بلوک شرق اروپا، کتابی به نام «عالی‌جنابان خاکستری» نوشته «ویتالی شنتالینسکی»،[۳۹] از اسامی رمز همچون «تاریک‌خانهٔ اشباح» برای محفل طراحان قتل‌ها، استفاده کرد. طراحان قتل‌ها را «عالیجنابان خاکستری» و اجراکنندهٔ آن را «شاه‌کلید» نامید. به باور او، دستورها از تاریکخانه به شاه‌کلید داده می‌شد و شاه‌کلید آن دستورها را برای اجرا، به سعید امامی که تنها یک مجری برای قتل‌ها بوده‌است، ابلاغ می‌کرد.[۲۰]
در ماه آذر سال ۱۳۷۹، گنجی پس از زندانی شدن و هنگام حضور در دادگاه، علناً علی فلاحیان، وزیر اطلاعات سابق در دوران هاشمی رفسنجانی را شاه‌کلید قتل‌های زنجیره‌ای نامید و از روحانیون دیگری نیز نام برد، از جمله محمدتقی مصباح یزدی که او را محرک و صادرکنندهٔ فتوای قتل‌ها یا به اصطلاح، «مراد عالیجنابان خاکستری» خواند.[۴۰] این اظهارات منجر به حملهٔ بنیادگرایان به وی و انکار نوشته‌های او توسط ایشان شد.[۲۰] کتاب‌های «تاریک‌خانهٔ اشباح» و «عالی‌جناب سرخ‌پوش و عالی‌جنابان خاکستری» به پرفروش‌ترین کتاب‌های تاریخ ایران مبدل شده و در مدت شش ماه بیش از دویست هزار نسخه از آنان فروش رفت.
در تاریخ ۷ دسامبر ۲۰۱۰ میلادی، اکبر گنجی در مصاحبه‌ای با بخش فارسی بی‌بی‌سی مدعی شد که «قتل‌های زنجیره‌ای ایران پروژه‌ای حکومتی بود» و «خود آقای خامنه‌ای هم پشت آن بود و شروع کردند به ترور مخالفان در داخل و خارج کشور و تعداد زیادی از مخالفان را هم در خارج کشور ترور کردند».[۴۱]

عمادالدین باقی[ویرایش]

عمادالدین باقی ضمن انتشار مقالات متعدد، کتاب «تراژدی دموکراسی در ایران» را در دو جلد منتشر کرد و به بررسی چگونگی رویداد قتل‌های زنجیره‌ای پرداخت که این کتاب توقیف و خود وی محاکمه شد. برگزاری دادگاه قتل‌ها پس از توقیف گستردهٔ مطبوعات در بهار ۱۳۷۹ و در شرایطی که دو روزنامه‌نگار پیگیر قتل‌ها هر دو در زندان بودند، انجام شد.

پرستو فروهر[ویرایش]

روح‌الله حسینیان[ویرایش]

در حالی که مقامات بلندپایهٔ جمهوری اسلامی حکم به «خودسر» بودن برخی از کارکنان وزارت اطلاعات و در راس آنان سعید امامی داده‌بودند و بر خودکشی سعید امامی تأکید می‌کردند و حتی روزنامهٔ منسوب به محافظه‌کاران، «کیهان»، ادعای سفر مخفیانه امامی را به اسرائیل مطرح نموده بود و سایر نشریات چون تهران تایمز، شبکهٔ جاسوسی امامی را مرتبط با آژانس یهود دانستند،[۴۲] روح‌الله حسینیان، رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی به دفاع از سعید امامی پرداخت و فرضیهٔ خودکشی وی را رد کرده و عنوان داشت که او به قتل رسیده‌است. او در اولین گام، در گفتگویی با روزنامه کیهان ادعا کرد که «نیروهای مرتکب قتل‌ها، از طرفداران جدی رئیس‌جمهوری بوده‌اند». و پس از مدت کوتاهی، به یک برنامهٔ زندهٔ تلویزیونی به نام «چراغ» دعوت شد و او در آن برنامه ادعای خود را تکرار نمود که با واکنش تند دولت محمد خاتمی به علی لاریجانی، رئیس وقت سازمان صدا و سیما روبه‌رو شد و صدا و سیما نیز طی اطلاعیه‌ای انجام تخلف توسط برخی گردانندگان برنامهٔ چراغ را پذیرفت و حسینیان دیگر مجالی برای شرکت در برنامه‌ای از این دست نیافت. حسینیان همچنین در مجلس ختم امامی نیز شرکت نمود که با اعتراض برخی نمایندگان مجلس روبرو شد.[۴۳][۴۴][۴۵][۴۶]
ناطق نوری، رئیس مجلس وقت نیز در جلسه‌ای با روحانیت مبارز شرق تهران تأکید کرد که افرادی به‌عنوان دگراندیش در وزارت اطلاعات نفوذ کرده و به‌دنبال تسویه حساب بودند. حسینیان اندکی بعد در سخنرانی جنجالی‌ای در مدرسهٔ علمیهٔ حقانی توضیحات بیشتری بیان کرد و مدعی شد که طراح قتل‌ها موسوی از معاونین وزارت اطلاعات بوده و هدف او ایجاد تقابل بین رهبری و خاتمی و ایجاد فرصت برای جریان دوم خرداد برای تصاحب کامل قدرت بوده‌است.[۴۷][۴۸] او بر این باور است که بازجوهای اولیه که زیر نظر دولت بودند، پرونده را منحرف کرده‌اند و پس از رسیدگی‌های ابتدایی در دور جدید بازجویی‌ها بی‌گناهی سعید امامی مشخص شده بود. حسینیان خواهان بازشدن پرونده برای مشخص شدن ریشه‌های قتل‌ها شد.[۴۹]

عبدالله شهبازی[ویرایش]

عبدالله شهبازی، پژوهشگر و مورخ ایرانی، با رد نظر روح‌الله حسینیان، معقتد است که قتل‌های زنجیره‌ای در حقیقت دسیسه سرویس‌های اطلاعاتی خارجی بوده که از طریق نفوذی‌هایی چون سعید امامی و مهرداد عالیخانی این قتل‌ها را با هدف ایجاد بحران نزاع سیاسی بین جناح چپ و راست ایران، تضعیف دستگاه اطلاعات ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و همچنین منحرف کردن افکار عمومی از قراردادهای پنهانی دولت وقت با شرکت‌های استعماری انگلیسی طراحی کردند. شهبازی بدین ترتیب نظر رهبر ایران سید علی خامنه‌ای را در مورد قتل‌های زنجیره‌ای که آن را به توطئه خارجی نسبت داده تأیید می‌کند.[۵۰]

آثار و تبعات پیگیری قتل‌های زنجیره‌ای[ویرایش]

مقامات نظامی انفجار بمبی در شهر مشهد را به هواداران سعید امامی و مصطفی کاظمی نسبت دادند. این بمب‌گذاری به کشته شدن یک نفر و زخمی شدن دو تن دیگر انجامید.[۳۵][۵۱]
پیگیری قتل‌های زنجیره‌ای و روشن شدن زوایای بیشتری از عملکرد وزارت اطلاعات توسط مطبوعات نقش مهمی در سرنوشت انتخابات مجلس ششم ایفا کرد. جناح راست که اکثریت مجلس را برای دو دوره در اختیار داشت در مجلس ششم به یک اقلیت ضعیف تبدیل شد و هاشمی رفسنجانی (که قتل‌ها و تخلفات وزارت اطلاعات در دوران وی روی داده بود) نیز نتوانست به مجلس راه یابد. خصوصاً مقالات و کتب اکبر گنجی و عمادالدین باقی که اندکی پیش از انتخابات منتشر و مورد استقبال گسترده قرار گرفت در شکست هاشمی رفسنجانی و کاندیدهای جناح راست مؤثر بود.
سابقهٔ فعالیت برخی از اصلاح‌طلبان در دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی در دههٔ شصت سبب شد که دامنهٔ افشاگری‌ها و پیگیری‌ها هیچ‌گاه به سال‌های دههٔ شصت (که اوج درگیری سیاسی و بعضاً نظامی جمهوری اسلامی و گروه‌های اپوزیسیون بود و طی آن هزاران نفر از اپوزیسیون زندانی، شکنجه و اعدام شده و ده‌ها نفر از مقامات جمهوری اسلامی نیز توسط برخی از گروه‌های اپوزیسیون ترور و کشته شدند) کشیده نشود. مطبوعات اصلاح‌طلب تنها به افشای قتل‌هایی که در دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی روی داده بود پرداختند و خصوصاً از نزدیک شدن به واقعهٔ اعدام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ به شدت پرهیز می‌کردند. علت عدم انتشار روزنامهٔ اصلاح طلب آریا مصاحبه‌ای با عزت‌الله سحابی اعلام شد که وی در آن ریشهٔ قتل‌های زنجیره‌ای را در اعدام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ دانسته بود. حسین‌علی منتظری تنها مقام حکومتی بود که به اعدام‌ها اعتراض کرد.[۵۲]

متوقف شدن قتل‌ها[ویرایش]

در پی مشخص شدن نقش وزارت اطلاعات در قتل‌ها، محمد خاتمی گفت که قول می‌دهد چنین قتل‌هایی دیگر در این وزارتخانه تکرار نشود. حسین باستانی، تحلیل‌گر بی‌بی‌سی فارسی مدعی است، توقف قتل‌های زنجیره‌ای پس از ماجرا، منطقا معنایی جز این نداشت که فرایند حذف فیزیکی منتقدان در این وزارتخانه، پیش از آن با اطلاع حکومت در جریان بوده است.[۳۶]

راه‌اندازی دستگاه اطلاعات موازی توسط خامنه‌ای[ویرایش]

آن‌گونه که محمد محمدی ری‌شهری در کتاب خاطرات خود نقل می‌کند روح‌الله خمینی به میر حسین موسوی نخست وزیر وقت پیام داده بود که «در مورد همهٔ وزارتخانه‌ها هر کس را که خواستی منصوب کن اما در مورد وزارت اطلاعات با من هماهنگی کن.» از آن پس و در دوران علی خامنه‌ای نیز این رویه حفظ شده و وزارت اطلاعات عملاً با نظر مقام رهبری در ایران اداره می‌گردیده‌است. خاتمی نیز علی‌رغم پیروزی گسترده در انتخابات پست وزارت اطلاعات را به روحانی راستگرا (قربانعلی دری نجف‌آبادی) داد. پس از برکناری دری نجف‌آبادی در پی رویداد قتل‌های زنجیره‌ای، گرچه خود او از اتهام دست داشتن در قتل کنار گذاشته شد اما برکنار گردید. با برکناری وی و اخراج برخی دیگر از عوامل سعید امامی از وزارت اطلاعات، کنترل خامنه‌ای بر این وزارت به حداقل رسید. خامنه‌ای در پی آن حفاظت اطلاعات سپاه، حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی، حفاظت اطلاعات قوه قضائیه را فعال کرده و از آن طریق به اعمال کنترل امنیتی خود ادامه داد. برخی منابع از کنترل شخص خاتمی و وزرایش توسط این نهادها خبر می‌دادند. اصلاح‌طلبان از عنوان «نهادهای موازی اطلاعاتی» برای این تشکلات استفاده کرده و خواستار برخورد با آن شدند گرچه در این زمینه به موفقیتی دست نیافته و بعضاً خود قربانی آن شدند.[۵۳][۵۴][۵۵]

ماجرای کوی دانشگاه[ویرایش]

در ۱۵ تیر ۱۳۷۸، روزنامه سلام نامه‌ای از سعید امامی که ۱۶ مهر ۱۳۷۷ نوشته شده بود، خطاب به قربانعلی دری نجف‌آبادی، وزیر وقت اطلاعات را منتشر کرد. سعید امامی در این نامه از وضعیت فرهنگی کشور ابراز نگرانی کرده بود و از محمد مختاری، که چند روز بعد توسط وزرات اطلاعات کشته شد، نام برده بود. در پی انتشار این نامه، روزنامه سلام در ۱۸ تیر توقیف شد. شماری از دانشجویان دانشگاه تهران در کوی دانشگاه تجمعی در اعتراض به توقیف «سلام» برگزار کردند. پلیس، مأموران امنیتی و نیروهای لباس شخصی شبانه به کوی دانشگاه تهران ریختند و دانشجویان را کتک زدند. دست کم یک نفر در این حمله کشته شد. سید محمد خاتمی رئیس جمهور وقت، حمله به کوی دانشگاه تهران (۱۸ تیر ۱۳۷۸) را «تاوان پیگیری پرونده قتل‌ها» نامید.[۵۶]

برخی قربانیان قتل‌های زنجیره‌ای[ویرایش]

قربانیانی که پروندهٔ قتل ایشان توسط دادگاه‌های ایران پیگیری شد و بعضاً به صدور حکم علیه مقامات وزارت اطلاعات انجامید:[۱۴]
قربانیان عملیات میکونوس که پروندهٔ ایشان در دادگاه‌های آلمان پیگیری و به صدور حکم علیه مقامات وقت ایران منجر شد:
برخی دیگر از افرادی که ادعا شده از قربانیان قتل‌های زنجیره‌ای بوده‌اند:

جستارهای وابسته[ویرایش]

پانویس[ویرایش]

  1. پرش به بالا  محاکمه عبدالله نوری وزیر کشور در دوران قتل‌ها و مدیر مسئول روزنامه اصلاح طلب خرداد (آنچه روزنامه خرداد در خصوص پرونده قتل‌ها مطرح کرده پاسخگویی وزیر اطلاعات وقت است که هم قدرت داشته و هم ظاهراً فتوی صادر کرده، از نظر ما وزیر اطلاعات وقت باید بخاطر قتل‌ها پاسخگو باشد چون امنیت ملی را به خطر انداخته…- روزنامه همشهری، ۱۱ آبان ۱۳۷۸)
  2. ↑ پرش به بالا به: ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ قتل‌های زنجیره‌ای پرونده ناتمام ـ بخش اول در وب‌گاه روزنامه ایران (شماره ۲۱۶۸ - سال هشتم - دوشنبه ۱۰ تیر ۱۳۸۱)
  3. ↑ پرش به بالا به: ۳٫۰ ۳٫۱ روایت دادستان کل ایران از ارتباط یکی از عاملان قتلهای زنجیره‌ای با اصلاح طلبان در وب‌گاه بی‌بی‌سی فارسی
  4. ↑ پرش به بالا به: ۴٫۰ ۴٫۱ پیامد قتل‌های زنجیره‌ای در عرصه سیاسی ایران در وب‌گاه بی‌بی‌سی فارسی خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام «bbc1» چندین بار با محتوای متفاوت تعریف شده‌است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  5. پرش به بالا  قتل‌های زنجیره‌ای، پرونده‌ای در ابهام و فراموشی؟ بی‌بی‌سی
  6. ↑ پرش به بالا به: ۶٫۰ ۶٫۱ بیانیه وزارت اطلاعات پیرامون دست داشتن برخی از عوامل خود سر این وزارتخانه در قتل‌های زنجیره‌ای و دستگیری آنان توسط کمیته تحقیق محمد خاتمی روزنامه همشهری، ۱۳۷۷/۱۰/۱۶ صفحهٔ ۲
  7. پرش به بالا  ‏ «Victims of serial killings by the information ministry (Abbridged from Enghelabe Eslami NO. 477) (from 1988–1999)». Iran Bulletin، ۲۰۰۰. بازبینی‌شده در ۲۹ دسامبر ۲۰۱۴.
  8. پرش به بالا  ‏ «بدون عنوان». Marze Por Gohar. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی در ۲۴ نوامبر ۲۰۰۷.
  9. پرش به بالا  Ebadi, Shirin, Iran Awakening, by Shirin Ebadi with Azadeh Moaveni, Random House New York, 2006, p. 131-2
  10. پرش به بالا  «تخمین‌هایی که از تعداد قربانیان انجام شده‌است، متفاوت است، طبق «مرز پرگوهر» ۱۰۳ تن قربانیان قتل‌های زنجیره‌ای بوده‌اند، اما فقط محل و زمان قتل ۵۷ تن از آنان گزارش شده‌است و ۴۶ نفر دیگر ناپدید گشته و بعدها جسد تکه‌تکه شده آنان در نواحی مختلف حومه شهر پیدا شده‌است، تعداد دقیق قربانیان مشخص نیست و شاید رقمی بالاتر از این باشد.»
  11. پرش به بالا  «Killing of three rebel writers turns hope into fear in Iran" , Douglas Jehl, New York TimesDecember ۱۴۱۹۹۸ p.A۶
  12. پرش به بالا  «Killing of three rebel writers turns hope into fear in Iran" , Douglas Jehl, New York Times, Dec. 14, 1998 p.A6
  13. پرش به بالا  دوم خرداد در بزرگداشت اصلاحات در وب‌گاه روزنامه ایران (شماره ۲۱۳۶ - سال هشتم - دوشنبه ۶ خرداد ۱۳۸۱)
  14. ↑ پرش به بالا به: ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ ۱۴٫۲ Iranian killers spared death penalty BBC News, 29 January, 2003
  15. پرش به بالا  سخنرانی خامنه‌ای در نمازجمعه تهران ۱۳۷۷/۱۰/۱۸
  16. پرش به بالا  معما بازخوانی یک پرونده در وب‌گاه روزنامه ایران (شماره ۲۰۷۲ - سال هشتم - چهارشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۸۰)
  17. پرش به بالا  Killing of 3 Rebel Writers Turns Hope to Fear in Iran - The New York Times
  18. ↑ پرش به بالا به: ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ حسین باستانی. «قتل فروهر کار کُردهای مخالف اوجالان بود!». بی‌بی‌سی فارسی، ۵ ژانویه ۲۰۱۴–۱۵ دی ۱۳۹۲.
  19. ↑ پرش به بالا به: ۱۹٫۰ ۱۹٫۱ ۱۹٫۲ ۱۹٫۳ ۱۹٫۴ جلال یعقوبی. «۴۴ روز تاریخی مطبوعات ایران؛ از اولین قتل تا بیانیه وزارت اطلاعات». بی‌بی‌سی فارسی، سه شنبه ۷ ژانویه ۲۰۱۴–۱۷ دی ۱۳۹۲.
  20. ↑ پرش به بالا به: ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ ۲۰٫۲ ۲۰٫۳ قتل‌های زنجیره‌ای در وبگاه ایران مانیا خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام «iranmania» چندین بار با محتوای متفاوت تعریف شده‌است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  21. پرش به بالا  کمیته پژوهش انجمن اسلامی دانشگاه پلی تکنیک. «بازخوانی قتل‌های زنجیره‌ای». عصر نو، شنبه ۲۲ دسامبر ۲۰۰۸ - آذر ۱۳۸۷.
  22. ↑ پرش به بالا به: ۲۲٫۰ ۲۲٫۱ ۲۲٫۲ ۲۲٫۳ شهاب نیکزاد. «بازخوانی پرونده قتل‌های زنجیره‌ای». بی‌بی‌سی فارسی، دوشنبه ۲۳ نوامبر ۲۰۰۹–۲ آذر ۱۳۸۸.
  23. ↑ پرش به بالا به: ۲۳٫۰ ۲۳٫۱ ۲۳٫۲ News, پایگاه خبری تحلیلی فردا | Farda. «بازخوانی ماجرای قتل‌های زنجیره‌ای در پی اظهار علاقه تاج‌زاده». پایگاه خبری تحلیلی فردا | Farda News. بازبینی‌شده در 2017-01-06.
  24. ↑ پرش به بالا به: ۲۴٫۰ ۲۴٫۱ «شاقولی به‌نام آقای حسینیان»عبدالله شهبازی.
  25. پرش به بالا  گویا
  26. پرش به بالا  Iran Newspaper
  27. ↑ پرش به بالا به: ۲۷٫۰ ۲۷٫۱ بازخوانی پرونده قتل‌های زنجیره‌ای، بی‌بی‌سی
  28. پرش به بالا  لاهیجی. دموکراسی و حقوق بشر در ایران. 2010. 320.
  29. ↑ پرش به بالا به: ۲۹٫۰ ۲۹٫۱ ۲۹٫۲ ۲۹٫۳ سعید امامی: فلاحیان به من دستور حذف سید احمد خمینی را داد. جرس. تاریخ انتشار: ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۱, ساعت ۲۱:۰۹
  30. ↑ پرش به بالا به: ۳۰٫۰ ۳۰٫۱ سخن گفتن از امنیت شوخی است وقتی وزیر امنیت لیست ترور امضاء می‌کند (پیک نت)
  31. پرش به بالا  بازخوانی پرونده قتل‌های زنجیره‌ای در بی‌بی‌سی
  32. پرش به بالا  روزآنلاین، ۲۴ آذر ۱۳۸۴، درخواست برکناری وزیران کشور و اطلاعات
  33. ↑ پرش به بالا به: ۳۳٫۰ ۳۳٫۱ A Man Called Saeed Emami at IranTerror Database
  34. پرش به بالا  همان
  35. ↑ پرش به بالا به: ۳۵٫۰ ۳۵٫۱ ۳۵٫۲ اظهار نظر نمایندگان درباره پخش فیلم اعترافات باند سعید امامی در وب‌گاه روزنامه همشهری خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام «hamshahri2036» چندین بار با محتوای متفاوت تعریف شده‌است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  36. ↑ پرش به بالا به: ۳۶٫۰ ۳۶٫۱ ۳۶٫۲ ۳۶٫۳ حسین باستانی. «کاربرد 'ضداطلاعات' در هدایت ذهن ایرانیان؛ تجربه قتل‌های زنجیره‌ای». بی‌بی‌سی فارسی، دوشنبه ۱۳ ژانویه ۲۰۱۴–۲۳ دی ۱۳۹۲.
  37. پرش به بالا  «معمای سعید امامی و «قتل‌های زنجیره‌ای»»عبدالله شهبازی.
  38. پرش به بالا  ناصر زرافشان آزاد شد
  39. پرش به بالا  vitali shentalinsky
  40. پرش به بالا  GANJI IDENTIFIED FALLAHIAN AS THE "MASTER KEY" IN CHAIN MURDERS
  41. پرش به بالا  اکبر گنجی: قتل‌های زنجیره‌ای پروژه‌ای حکومتی بود، بی‌بی‌سی فارسی
  42. پرش به بالا  گمانه‌زنی‌های جدید درباره قتل‌های زنجیره‌ای در وب‌گاه روزنامه همشهری
  43. پرش به بالا  روح‌الله حسینیان، پشت میز سابق سعید حجاریان! در وبگاه رادیو فردا
  44. پرش به بالا  همه مردان حاکمیت یکدست در وبگاه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران
  45. پرش به بالا  اعتراض نمایندگان مجلس به تحرکات تبلیغاتی دوستان سعید امامیدر وب‌گاه روزنامه همشهری
  46. پرش به بالا  در پاسخ به پیام رئیس‌جمهوری، رئیس صدا و سیما تخلف در برنامه تلویزیونی «چراغ» را پذیرفت در وب‌گاه روزنامه همشهری
  47. پرش به بالا  سخنرانی حسینیان پیرامون قتلهای زنجیره‌ای در وبگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی
  48. پرش به بالا  سخنرانی جنجالی روح‌الله حسینیان در مورد قتل‌های زنجیره‌ای در وب‌گاه شریف نیوز
  49. پرش به بالا  «متن سخنان حسینیان دربارهٔ موضوع آفت‌های انقلاب اسلامی»(فارسی)‎. خبرگزاری فارس، ۱۷ اردیبهشت ۱۳۸۷. بازبینی‌شده در ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۷.
  50. پرش به بالا  عبدالله شهبازی. «شاقولی به نام آقای حسینیان»سایت شخصی عبدالله شهبازی.
  51. پرش به بالا  Rogue group blamed for Iran bombing November 17, 1999 BBC World
  52. پرش به بالا  بازخوانی قتل‌های زنجیره‌ای
  53. پرش به بالا  متن کامل استعفانامهٔ بهزاد نبوی(بی‌بی‌سی فارسی)
  54. پرش به بالا  «دربارهٔ سازمان اطلاعات موازی». گویا نیوز.
  55. پرش به بالا  «پاسخی به ابراهیم یزدی، علی افشاری». گویا نیوز.
  56. پرش به بالا  «گاهشمار قتل دگراندیشان». بی‌بی‌سی فارسی، جمعه ۱۰ ژانویه ۲۰۱۴–۲۰ دی ۱۳۹۲.
  57. ↑ پرش به بالا به: ۵۷٫۰ ۵۷٫۱ ناگفته‌ها در پرونده قتل‌های زنجیره‌ای
  58. پرش به بالا  مراسم یادبود قربانیان ترور میکونوس در برلین (صدای آلمان)
  59. پرش به بالا  مسیحیت در ایران: جرم سیاسی ـ امنیتی (صدای آمریکا)
  60. ↑ پرش به بالا به: ۶۰٫۰ ۶۰٫۱ میردامادی بار دیگر نیازی را به مناظره درباره قتل‌های زنجیره‌ای فراخواند در وب‌گاه روزنامه همشهری (شماره ۲۷۶۸)
  61. پرش به بالا  عالیجناب سرخپوش و عالیجنابان خاکستری، صفحهٔ ۶۴
  62. پرش به بالا  دویچه وله فارسی | DW.DE
  63. پرش به بالا  عالیجناب سرخپوش و عالیجنابان خاکستری، صفحه ۱۸۲ تا ۱۸۴
  64. پرش به بالا  عالیجناب سرخپوش و عالیجنابان خاکستری، صفحه ۲۰۲ تا ۲۰۴
  65. پرش به بالا  ناگفته‌ها در پرونده قتل‌های زنجیره‌ای، صفحه ۹ تا ۱۱
  66. پرش به بالا  عالیجناب سرخپوش و عالیجنابان خاکستری، صفحات ۵۷، ۶۲، ۷۰، ۹۶، ۱۱۹، ۱۲۹، ۱۸۴، ۲۰۲
  67. پرش به بالا  عالیجناب سرخپوش و عالیجنابان خاکستری، صفحات ۵۲، ۵۹، ۶۰، ۶۵، ۷۳، ۷۴، ۹۰، ۹۷، ۱۰۴، ۱۲۵، ۱۳۳
  68. پرش به بالا  عالیجناب سرخپوش و عالیجنابان خاکستری، صفحات ۵۷، ۶۴، ۷۰، ۹۶، ۱۱۹، ۱۲۹، ۱۳۳، ۱۸۴، ۲۰۲
  69. پرش به بالا  "قتل‌های زنجیره‌ای با قتل طرفداران منتظری در سپاه آغاز شد"، مسعود نقره کار

منابع[ویرایش]

پیوند به بیرون[ویرایش]

هیچ نظری موجود نیست:

پادکست سه پنج