بهواسطه فمینیسم زنان به سکسیستها ثابت کردهاند که آنها هم از پس هرکاری که مردان بتوانند بکنند، برمیآیند و به لطف فمینیسم در کشورهای سکولار غربی، امروز زندگی از هر زمان دیگری در تاریخ بهتر شده است. حالا وقت آن رسیده که مردان ثابت کنند که هر کاری زنان بتوانند بکنند، مردان هم میتوانند انجام دهند. نه آلتهامان را از دست خواهیم داد و نه فوتبال به پایان خواهد رسید، و هیچکس ما را مجبور نخواهد کرد که با پیراهن بلند چیندار و کفش پاشنهبلند برقصیم - اما زنان هم ما را قضاوت نخواهند کرد، اگر دلمان بخواهد اینطور باشیم… «مردانگی» به پایان نرسیده است، بلکه تازه آغاز شده است.
مقدمه
بله، دنیای ما عمیقا «مردانه» است و همهچیز در آن - از جمله رختخوابهای ما - به نفع مردان قالبگیری شده است. اما سادهانگارانه است که فکر کنیم فقط زنان از کلیشههای جنسیتی و جنسی آسیب میبینند. برای خیلی از مردان - یا دست کم آن دسته که این متن درموردشان حرف میزند: مردان دگرجنس و دوجنسگرا یا هر مردی که میخواهد با یک «زن» رابطه جنسی برقرار کند - اصلا آسان نیست که نقشی را که جامعه برایشان تعریف کرده بازی کنند. این مقاله توضیح میدهد که چطور و چرا خیلی از مردان از این که مجبورند قهرمان افسانهای باشند که در آن مردها همیشه سکس میخواهند و همیشه میتوانند سکس داشته باشند، از این که باید نقش مرد ماچو را بازی کنند، خودآگاه و ناخودآگاه رنج میبرند.
دوستی اخیرا به من گفت که سکس به او استرس زیادی وارد میکند. در جریان جستوجوهایم فهمیدم که وضعیت خیلی از مردها همین است.
اشتفان، شبی در باری در برلین با زنی با موهای تیره و خندهای زیبا ملاقات میکند. با نگاهی که آدم را به چالش میکشد و ساقهایش… بعد برای یک آبجوی دیگر به خانه اشتفان میروند، نگاهشان به سیمای شبانه شهر میافتد و بعد... آدم فکر میکند میداند چه اتفاقی قرار است بیافتد، مگر نه؟ اما اشتفان میگوید: «یک فاجعه تمامعیار بود. به نظر آن زن این که من نمیخواستم باهاش بخوابم، فاجعه بود. آنقدر عصبانی بود که تا آخر هم آرام نشد.»
مدتی بعد، یک شب دیگر در یک بار دیگر اشتفان به من گفت که این اتفاق زیاد برایش میافتد و این واکنشی باورنکردنی و خشمگین و ترسناک به این است که او به عنوان یک مرد دگرجنسگرا، نمیخواهد فوری و باقاطعیت لباس زنانی را که ملاقات میکند، از تنشان بکَنَد. بعد از آن او بارها نقش بازی کرده است. حتی کلی تمرین کرده است تا بتواند طوری بازی کند که زنان زندگیاش پی نبرند که او یک «ورزشکار حرفهای سکس» نیست. اشتفان میگوید: «راستش در آن لحظه علاقهای به خوابیدن با آنها نداشتم. ولی اعتراف به این موضوع… میدانی… سخت است دیگر.»
اولین بار بود که مردی برای من تعریف میکرد که روایت «هوس وحشیانه و مردانه»، افسانه مردی که همیشه میخواهد، همیشه میتواند و همیشه ارضا میشود، به او فشار میآورد. از خودم پرسیدم آیا ممکن است که این موضوع فقط شامل اشتفان نباشد؟ ممکن است مردان بیشتری از این باور در عذاب باشند که یک دستورالعمل معین ِ آلتمحور برای سکس وجود دارد و همه مردها مجبورند آن را رعایت کنند؟ مردانی که فکر میکنند وظیفهشان این است که شرایط را مهیا کنند، [آلتشان را] فرو کنند، نفسشان را نگه دارند؛ و بعد چراغها روشن، آتشبس؟ مردانی که به رختخواب میروند بدون این که واقعا تمایلی به آن داشته باشند؟
مردان زیادی در رختخواب از «وظایفشان» در عذاب هستند
از مردان در دایره دوستان و آشنایانم میپرسم: آیا با چنین اضطرابی آشنایی دارید؟ پاسخها به چهرههای شوکهشده و رقتانگیز، شانه تکان دادن و «نمیدانم» محدود میشوند و یا «خب، بله، احمقانه است که همیشه باید قدم اول را برداری، این که همیشه موقع لاس زدن مسئولیت به عهده توست، همینطور وقتی سر اصل مطلب میروی». یأس را میشود در چهرهشان خواند. این مردها جواب میدهند «اما سکس یک مسئله شخصی است، نه؟» و ترجیح میدهند در مورد جزئیات آن دهنلقی نکنند، مثلاً میگویند «این که در رختخواب آدم آنطور نیست که به آن باور دارد (و دارد نقش بازی میکند)، روشن است. اما این را که نباید لو داد.»
جسپر (Jesper) که ۳۱ سال دارد، میگوید: «آه بله! نه تنها قدم اول، بلکه قدم دوم و سوم را هم باید برداری. به عنوان مرد باید کنترل همهچیز را در دست داشته باشی. باید [زن را] لخت کنی و دراز کنی. [در این موقعیت] هیچ اهمیتی ندارد که زن طرف مقابلت چقدر فمینیست است. این چیزها وقتی میخواهی به حریم زنان احترام بگذاری، چطور ممکن است؟»
شاید در فضای آنلاین تمایل بیشتری به حرف زدن وجود داشته باشد. به سراغ یک محیط مجازی میروم که این روزها در آن مناسبات جنسی رنگ واقعیت میگیرند: اکیوپاید OkCupid، یک پلتفرم آشنایی آنلاین (Online-Dating-Plattform) و مشخصا لیبرال است و با رفتارها و گرایشهای جنسی مختلف آغوش باز برخورد میکند. در این پلتفرم به مردان بین ۲۰ تا ۵۰ سال پیام میدهم و میپرسم: «آیا با فشار وظایف در رختخواب آشنا هستند؟» مردان خیلی زیادی جواب میدهند، خیلی بیشتر از آن که انتظارش را داشتم. البته باید بگویم که این جواب هم بود که «مشکل من این است که همیشه فراتر از انتظارات میروم، خودت میتوانی امتحان کنی عزیزم!». اما فقط دو بار چنین پاسخهایی دریافت کردم. اکثر سوالشوندگان تمایل نشان میدهند که بیشتر در مورد این مفهوم بدانند و خیلی از آنها هم وارد گفتوگو با من میشوند.
خیلیهاشان میگویند که آنها هم مثل اشتفان استرس سکس را قبلا تجربه کردهاند، هرکس به شیوه خودش. در یک چیز مشترکند: «چه خوب که بالاخره یک نفر سراغ این موضوع رفت!» برای این سوال که این فشار و استرس از کجا میآید، دو پاسخ وجود دارد: ۱) ریشه این ترس زنان مستقل و بالغی هستند که توقع زیادی دارند. ۲) محتوای همیشه و همهجا در دسترس پورنو.
سیپ (Cyp) با ۲۷ سال سن معقتد است: «این توقع را من هم احساس میکنم. مثلا در مورد موی بدن (یا در واقع این که هر بدنی باید بدون مو باشد، نه فقط بدن زنان)، یا در مورد این که مرد چه مدت و چه شدتی باید به سکس ادامه بدهد. به لطف فمینیسم، زنان این روزها اعتمادبهنفس بالاتری دارند. اما بنابه تجربه من، به شکل مضحکی زنان نمیخواهند هنگام سکس کنترل اوضاع را به دست بگیرند، بلکه میخواهند حتی بیشتر تحت تسلط باشند.»
آیا مشکل از زنان است؟
زنان خواستههای زیادی از مردان دارند؟ با بیورن زوفکه (Björn Süfke)، روانکاو، تماس میگیرم. اگر یک نفر باشد که بداند اوضاع مردان در رابطه با مردانگیشان چطور است، قطعا اوست. دو دهه است که وقتش را برای این موضوع گذاشته، فقط به مردان مشاوره میدهد و کتابهای زیادی در این مورد نوشته است.
او میگوید: «معلوم است که مشکل، زنان نیستند. اما توقعات جامعه از زبان زنان بیان میشوند، توقعاتی که در سالهای اخیر بالاتر رفتهاند.» این روانکاو معتقد است در دهه اخیر مردان امتیازهای ویژه زیادی را از دست دادهاند، در محل کار، جایی که دیگر اینطور نیست که مردان بهصورت کاملا طبیعی بر زنان تسلط داشته باشند؛ در خانه، جایی که حالا مردان بیشتری لباسهاشان را باید خودشان بشویند. و در رختخواب، جایی که دیگر صرف پس انداختن یک بچه برای «به اندازه کافی مرد بودن» بسنده نیست.
تا اینجا میشود گفت این که مردها باید با تغییر مناسبات کنار بیایند، درواقع مسئلهای مربوط به زنان است. همینطور به این دلیل که مردان دگرجنسگرا میخواهند برای زنان جذاب و دوستداشتی بهنظر برسند. در طرف دیگر اما علاقه زنان به مردان ِ مردسالار نسبت به دهه ۱۹۵۰ به شدت کاهش یافته است. دوران ماچوها بهسرآمده است.
مردان اجازه ندارند کم بیاورند
از طرف دیگر اما هنوز دوران مردان «به اصطلاح سوسول» هم نشده است. به گفته زوفکه، روانکاو، مشکل در واقع این است که درک سنتی از مردانگی در ذات خود همچنان باقی مانده است. آن هم بهشکلی نسبتا برابر در ذهن و فانتزی مردان و زنان. این نتیجه را پژوهش وزارت خانواده آلمان هم نشان میدهد. در جریان این پژوهش در پاسخ به این سوال که کدام ویژگی مردان دلنشین و دوستداشتنی است، هم زنان و هم مردان قبل از هرچیزی به خصوصیات سنتی مردانه اشاره کردهاند: اهمیت به خانواده، موفقیت شغلی، توانایی مدیریت.
این، آن فهمی از مردانگی است که از قدرت و اقتدار تشکیل شده است. به عبارت دیگر: از توان جسمی و جنسی. زوفکه میگوید: «میدانید، اولین قانون مردانگی این است: تو حق نداری کم بیاوری. و نکته دردناک در سکسوالیته مردان این است که 'گند زدن و ناکامی' کاملا مشهود و قابل لمس است.» چنین ناکامیای میتواند به یک بحران جدی در فهم فرد از مردانگی خودش ختم شود. این روانکاو اضافه میکند: «مثلا میتوانم به یکی از مراجعهکنندگانم اشاره کنم، مرد ۴۵ سالهای که برای مشاوره نزد من آمد، چون فقط یک بار دچار نعوظ نشده بود. فقط یک بار!»
پورن تصور ما را از سکس تغییر میدهد
از منظر روانشناختی «توانایی» کلمهای کلیدی در مورد موضوع مردانگی است و البته کاری که از مردان در رختخواب برمیآید. در آلمان مردان از این طریق زنان را تحت تاثیر قرار میدهند. آنطور که نتایج یک پژوهش نشان داده است، ۱۲/۵ (دوازده و نیم) درصد مراجعه به وب در آلمان، به سایتهای پورنو است. این نرخ بیشتر از هرجای دیگری در جهان است. در این میان ۸۰ درصد مخاطبان پورنو، مردان هستند. این که دقیقا چطور مراجعه مداوم به پورن رفتار جنسی را تحت تاثیر قرار میدهد، مورد بررسی روشن علمی قرار نگرفته است. از جمله دلایل انجام نشدن چنین تحقیقی این است که هیچ گروهی برای مقایسه دوطرفه وجود ندارد. هیچ مرد جوانی وجود ندارد که 'هرگز' محتوای پورن ندیده باشد. اما گذشته از پورنوگرافی، در فیلمهای سینمایی و سریالهای تلویزیونی هم، مردان به شکل ستایشآمیزی در صحنههای سکس بر همهچیز تسلط دارند. «گزارش بهداشت مردان» بنیاد «سلامت مردان» هشدار میدهد: «قهرمانان مرد در رسانهها از لحاظ جسمی قوی، جذاب و پرتوان هستند. بدون هیچ تلاشی 'پیروزیهای' جنسی به دست میآورند و میتوانند به زنان زیادی دسترسی جنسی داشته باشند. سکسشان همیشه کاملا بدون فکر است و مسائلی مثل رضایت و توافق، پیشگیری و رابطه جنسی امن هیچ جایی در رسانهها ندارند.» همزمان مردان جوان همیشه مجبور میشوند با احساساتشان مثل چیزهای بیاهمیت و بیمعنی برخورد کنند. به این دلیل مردان زیادی با دنیای احساسات خودشان غریبه میشوند. زوفکه (روانکاو) در اینباره توضیح میدهد: «این معمولا به این معنی است که مردان نمیتوانند احساساتشان را بیان کنند. اما قضیه در واقع بدتر از این حرفهاست و خیلی از مردها حتی نمیدانند چطور میتوانند احساسات خودشان را درک کنند.»
با چنین پیشنیازهای مشکل است که مردان نیازها و خواستهای خودشان را بشناسند و نه فقط از آنچه «باحال و عالی» بهحساب میآید، تقلید کنند. وقتی درباره کارکرد احساسی و ارتباطی سکس حرف میزنیم، نیازها و خواستها در جریان داستانهای تخیلی قهرمانان مست پورنوگرافی تقریبا هیچ نقشی بازی نمیکنند.
اویلو (Evilo)، پسر جوان ۲۶ ساله میگوید: «من احساس میکنم با تمام مردها فرق دارم. برای من موضوع فقط سکس نیست. این هم برایم مهم است که بتوانیم همدیگر را خوب بشناسیم و چیزهای مشترکمان را پیدا کنیم. وگرنه مناسبات جنسی با هیچ اشتیاقی همراه نیستند. بله، روشن است، میتوان با کسی فقط بهخاطر سکس به رختخواب رفت. اما بعد چه؟ این چه چیزی برای من دارد؟ یک بوسه مشتاقانه میتواند از هر سکسی باحالتر باشد.»
آیا مردان در شرایط بحرانی هستند؟
بعد از سوالاتم از مردها و صحبت با زوفکه - روانکاو - حالا برایم روشن است که مردها معمولا در رختخواب زیر فشار هستند. بهطورکلی یک احساس گسترده ناامنی بین مردان دگرجنسگرا در مورد این که چطور باید رابطه جنسی را با زنان آغاز کنند، وجود دارد. پژوهشهای مختلف مثل مطالعه مردان موسسه راینگلد در سال ۲۰۱۵ هم این موضوع را ثابت کردهاند.
اما سوال این است که آیا میتوان به این دلیل از یک بحران مردانگی حرف زد؟ در «گزارش بهداشت مردان» آمده است که از حدود یک قرن قبل این مسئله مدام و دقیقا وقتی که قرار است که مردانگی به بحث و گفتوگو گذاشته شود، تکرار میشود. به همین دلیل کریستف می (Christoph May)، پژوهشگر مسائل مردان، ترجیحا از «بحران خودانتقادی مردان» حرف میزند، زیرا رسانهها این روزها به موضوع علاقهمند هستند. تنها وقتی در مورد مفهوم فرهنگی «مردانگی» بازاندیشی کنیم، میتوانیم شروع کنیم به فاصلهگذاری با آن. این دگرگونی به آرامی در حال پیشروی است - تا به حال جنبش اجتماعی بزرگی در اینباره اتفاق نیفتاده و بهنظر هم نمیرسد قرار است پیش بیاید، تازه اگر از اندک تحرکات واپسگرایانه و بهوضوح ضدزن طرفدار مردسالاری صرف نظر کنیم.
اما از کجا معلوم که چه اتفاقی در سالهای بعد میافتد؟ دست کم یک علاقه رسانهای به این موضوع وجود دارد. همین که سال گذشته کتابی مثل «پسرها گریه نمیکنند» (Boys don’t Cry) که در آن یک مرد ۲۰ و چند ساله علیه «مردانگی زهرآگین» بحث میکند، به یکی از پرفروشترینها تبدیل شد، میتواند یک نشانه کوچک باشد.
جک اوروین (Jack Urwin) در این کتاب نوشته است: «بهواسطه فمینیسم زنان به سکسیستها ثابت کردهاند که آنها هم از پس هرکاری که مردان بتوانند بکنند، برمیآیند و به لطف فمینیسم در کشورهای سکولار غربی، امروز زندگی از هر زمان دیگری در تاریخ بهتر شده است. حالا وقت آن رسیده که مردان ثابت کنند که هر کاری زنان بتوانند بکنند، مردان هم میتوانند انجام دهند. نه آلتهامان را از دست خواهیم داد و نه فوتبال به پایان خواهد رسید، و هیچکس ما را مجبور نخواهد کرد که با پیراهن بلند چیندار و کفش پاشنهبلند برقصیم - اما زنان هم ما را قضاوت نخواهند کرد، اگر دلمان بخواهد اینطور باشیم… «مردانگی» به پایان نرسیده است، بلکه تازه آغاز شده است.»
مردانی هم وجود دارند که نمیخواهند به «مردانگی» به همین شکل ادامه دهند. مثلا اشتفان که دیگر نمیخواهد ادای «ورزشکار حرفهای سکس» را دربیاورد. یا کریس، دوستپسر یکی از دوستانم، که به من معرفی شد، چون - همانطور که خودش میگوید - دارد روی مردانگیاش کار میکند. او که ۳۰ سال دارد، وقتی یکدیگر را در یک روز بارانی ماه اوت در یک کافه میبینیم، با لحن ملایمی میگوید: «خیلی از مردان حتی نمیدانند که در چه رنج عظیمی هستند.» او که قبلا مدرس کارگاههای سکسیسم در مدارس بوده حالا سعی میکند در زندگی روزمرهاش به چنین بحثهایی بپردازد، مثلا با لاکی که روی ناخشهایش است میگوید: «باورش سخت است، اما فقط کمی لاک ناخن برای به چالش کشیدن مردانگی مردان کافی است.»
مدتها تلاش او برای پیدا کردن آدمهای همفکر برای این که بتوانند با هم تبادل نظر کنند، بیثمر بوده است. او معتقد است در زندگی روزمره چهره دیگری از مردانگی داشتن هنوز خیلی پیچیده است، بهخصوص وقتی پای زنان در میان باشد: «مهمترین ترس، جذاب نبودن یا ناامیدکننده بودن در رختخواب است. از شر این ترس نمیشود به این سادگی خلاص شد.» بهخاطر همین او با حرکات مربوط به اندامهای جنسی زنان و همینطور کنترل نفس به خوبی آشناست تا در موارد جدی بتواند نقش بازی کند (و جذاب بهنظر برسد). به همین دلیل هم دیروز صورتحساب نوشیدنی زنی را در کلوب پرداخت کرده است.
شاید کریس، اشتفان و مردانی که من در اکیوپاید OkCupid با آنها آشنا شدم، باید با هم درمورد این که « یک مرد کی و چطور باید کاری را بکند که مردها باید بکنند» حرف بزنند. و این که اصلا آیا باید این کار را بکند یا نه؟ یا این که یک مرد میتواند موضوع را سادهتر کند، و این که چطور میتواند به بهترین شکل شروع کند. شاید آنوقت زنان هم یادشان بیاید که حالا آنها هم درآمد دارند و بهاینترتیب میتوانند گاهی خرجش کنند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر