اما شاید مهمترین بخش صحبتهای کیمیایی به رابطه او با سعید امامی اختصاص داشت. کیمیایی چندینبار رابطه خود را با این مقام پیشین اطلاعاتی رد کرد و گفت دوبار او را دیده؛ اما به سفارش کسی فیلم نساخته است: «اگر روزی یک مامور امنیتی یا پلیس سیاسی کسی را بخواهد، کیست که نرود؟ چون اگر نرود داستان دیگری شروع میشود. در آن زمان یکی از مدیران سینما گفت (وزارت) اطلاعات مرا خواسته است. در آنجا پیشنهاد ساخت فیلمی به من داده شد که من قبول نکردم و میدانم به چندنفر دیگر هم پیشنهاد شد، این کار هیچ فضیلتی نیست؛ چون فضیلت از جایی شروع میشود که تا این لحظه برای فیلمسازی هیچ پولی از قدرت نگرفتهام و هر آنچه بوده از همین بودجهای است که مردم بلیت خریداری کردهاند.»
کیمیایی با بیان اینکه «من در این سالها از کنار این موضوع آرام رد شدم»، گفت: «اما مرتب بحث زیاد شد و گفتند فیلم «سلطان» یا «ضیافت»، همین فیلمهایی است که توسط ماموری که اسمش سعید امامی است، پیشنهاد شده است. من چیزی نمیگفتم ولی آنها مرتب میگفتند سعید امامی. هرچند من داستان فیلم پیشنهادشده را هم مطرح کردم تا همه بدانند که هیچکدام از فیلمهای من مشابه آن پیشنهاد نیست به همین دلیل در اینجا اعلام میکنم که اگر شما در فیلمهای من یا در پایان آنها، اسمی مشابه سعید امامی دیدید که از او تشکر کردهام، انکارم کنید.»
کیمیایی در بخش دیگری از این گفتوگو باز تاکید کرد: «من از جایی پول نگرفتم، مثل یک هنرمند پاک این را میگویم، من سعید امامی را دوبار دیدم، او یک مامور بود و هروقت آنها کسی مثل من را بخواهند، باید برود، چه من و چه شما باشیم، فرقی نمیکند، پس این حرف را، تمام کنید برای من. سعید امامی را پتک کرده و دایم بر سرم میکوبند.»
او در پاسخ به اینکه چرا فیلمهایش نسبت به سالهای دور افت کرده است، گفت: «من در کارم افت نکردهام، اما فقط میتوانم اشاره کنم به تعداد نیروهایی که صرف شد تا من فیلم خودم را نسازم. من بدون اینکه از جایی سفارش قبول کرده باشم و بدون اینکه از جایی پول بگیرم فیلمهای خود را ساختهام.»کیمیایی البته از برخی برخوردهای تند با خود گفت و افزود: «بیادبیها یا عصبانیتها شروع میشود، مطلقا احترام کوچک و بزرگ رعایت نمیشود و به محض اینکه حرف بزنی، آن چیزی را که در یک جایی نگه داشتهاند دوباره مطرح میکنند و این کار یک شگرد شده که با آدمهای سیاسی محبوب یا آدمهای درشت تصمیمگیر کشورمان هم انجام میدهند.»کیمیایی که چند روز بعد از سیوششمین سالگرد آتشزدن سینما رکس آبادان در مرداد ۱۳۵۷ که فیلم «گوزنها» ساخته این کارگردان را نمایش میداد، در این گفتوگو شرکت کرده بود افزود: «من از زمان آتشزدن سینما رکس آبادان اعلام کردم که باید با فیلم مبتذل به وسیله ساخت فیلم خوب مبارزه کرد، نه اینکه سینما را آتش بزنیم و این راه درستی نیست.»کیمیایی درباره غم غربتی که در فیلمهایش وجود دارد، بیان کرد: این موضوع از همان ریشههای طبقاتی که در یک هنرمند شکل میگیرد، ایجاد میشود. انسان در هر شرایطی تنهاست و من خیلی دلگیر کسانی هستم که خارج از ایران هستند. در شروع انقلاب اصلا معلوم نبود اتفاق چیست و خیلیها آن را نمیفهمیدند و چون نمیفهمیدند از ایران رفتند. البته بعد هم بهشدت پشیمان شدند و من با خیلی از آنها صحبت کردم و این موضوع را میدانم. او در پاسخ به این سوال که چرا هیچوقت از ایران نرفته است، گفت: «یکی از کسانی که با او صحبت کردم رفیق من بود که گفت بیخودی از ایران بیرون آمده است؛ به همین دلیل فکر میکنم باید شرایط طوری باشد که وقتی آنها میگویند اشتباه کردهاند، بتوانند برگردند؛ مخصوصا هنرمندان باید، بتوانند به کشور بازگردند. اصلا مگر قرار است هنرمندان بتوانند تصمیمات درست سیاسی بگیرند؟»
کیمیایی با بیان اینکه «با رفتن بهروز وثوقی، یک بازیگر خوبمان را از دست دادیم»، افزود: «خوب است بهروز وثوقی به ایران برگردد، کارهایش را بکند و فیلم بسازد. از نظر ما او اشتباه کرد که رفت، وثوقی آدم سیاسی نیست و قطعا خودش هم میداند که اشتباه کرده است. دیگر ۳۵ساله گذشته و آن اتفاقات و داغی که خصیصه هر انقلابی است، تمام شده است. اینها هنرمندان این سرزمین هستند و باید بتوانند برگردند.»
.............
فرزانه ابراهیم زاده
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر