"شاید کسی باور نکنه ولی تو اون چاردیواری دربسته بود که آرزو کردم ای کاش من هم یک دختر داشتم. اگر داشتم او را دریا می خواندم."
از همین فکر "رویا"، مادر خیالی فیلم با من از دریا بگو، "دریا"، دختری که هرگز نبود متولد می شوند و تماشاگر به همراه او، که نمادی است از نسل جوان و جستجوگر ایران امروز، به قلب زندان های جمهوری اسلامی و سال ۱۳۶۷ سفر می کند.
رویا روی دیوارهای سلول برای بچه ها یک پارک کوچک، چند درخت و یک نیمکت نقاشی کرده است. در همان سلولی که کودکان زنان زندانی در صف کوچکی می ایستند تا برای بازی و سرگرمی به نوبت سیفون مستراح را بکشند. مادرانشان هم چشم ها را بسته اند تا با صدای آن، زیر پلک هایشان زمزمه آبشاری دوردست را مجسم کنند.
فیلم مستند – داستانی "با من از دریا بگو" تازه ترین اثر رضا علامه زاده، فیلمساز ساکن هلند است که به مناسبت بیست و پنجمین سالگرد اعدام زندانیان سیاسی تابستان ۶۷ ساخته شده است.
در سال ١٣٦٧ به فرمان آیت الله خمینی گروهی از زندانیان که دوران محکومیتشان را سپری می کردند طی سه ماه به جوخه های اعدام سپرده شدند و از مرداد ماه تا اواسط آذر همان سال بیش از چهار هزار نفر کشته شدند.
نسخه فارسی فیلم برای نخستین بار در روز هشتم مارس در سینمای جیمز بریجز در حضور فیلمساز و بیژن شاهمرادی تهیه کننده فیلم، سرمایه گذاران، جمعی از رسانه های فارسی زبان، منتقدان و چهره های ایرانی در دانشگاه لس آنجلس به نمایش در آمد.
رضا علامه زاده پس از اکران فیلم به حاضران گفت: "می خواستم این فیلم را که چهار شخصیت اصلی آن دو مادر و دو دختر هستند در چنین روزی، یعنی روز جهانی زن، به مادران خاوران تقدیم کنم."
آقای علامه زاده می گوید فکر ساختن فیلمی در مورد اعدام های ۶۷ سال ها با او بوده است: "این حادثه بسیار بزرگی در تاریخ معاصر ایران است. اما اگر حقیقتش را بخواهید به دو دلیل روشن این کار تا امروز عقب افتاد. یکی مشکل امکانات مالی بود که همه فیلمسازها در مورد ساختن فیلم هایی که ممکن است بازده مالی نداشته باشد دارند. مشکل دیگر هم این بود که این حوادث در سکوت و خاموشی و درتاریکی زندان رخ داده و شما هیچ چیز تصویری از این قضایا در دست ندارید. نه عکسی، نه فیلمی نه صدایی و نه سندی. در واقع چند نفری که از این فجایع جان سالم به در بردند از ایران خارج شدند و حرف هاشان را زدند و خاطراتشان را گفتند. چیز دیگری در اختیار یک مستندساز نیست."
از آنجا که کار مستند سازی بدون تصویر یا صدا غیرممکن به نظر می رسید آقای علامه زاده تصمیم گرفت تا فیلم را به صورتی قصه وار اما بر مبنای واقعیت بسازد: "فکر کردم آن را به شکل تلفیقی از مستند و داستانی بسازم. این داستانی بودن فیلم باعث شد که من بتوانم آن زوایای تاریک را بسازم. درواقع این تنها راه حل قضیه بود."
رضا علامه زاده در یک نگاه
رضا علامهزاده، کارگردان، منتقد فیلم و نویسنده ایرانی متولد ۱۳۲۲ خورشیدی است. او در خانوادهای از طبقه متوسط در شهر ساری متولد شده، اما در تهران بزرگ شده است.
در ۲۵ سالگی، سال ۱۳۴۷در اولین دوره مدرسه عالی تلویزیون و سینما پذیرفته میشود. اول رشته تدوین فیلم و سپس دوره تخصصی کارگردانی فیلم را پشت سر میگذارد.
در سال ۱۳۵۲ به دلیل فعالیت سیاسی به زندان میافتد. تا این زمان او دو فیلم سینمایی، «قدیر» (۱۳۵۰) و «فدایی» (۱۳۵۱) را کارگردانی کرده و دو فیلم نیز برای کودکان، به نام «دار» (۱۳۵۲) و «شاهد» (۱۳۵۲) ساخته بود.
علامهزاده پس از آزادی از زندان در دوره انقلاب (آبان ۱۳۵۷) چند فیلم مستند از جمله «حرف بزن ترکمن» (۱۳۵۸) و «ماهی سیاه کوچولوی دانا» (۱۳۵۹) و دو فیلم کوتاه داستانی برای کودکان به نامهای «آقای بیمهای» (۱۳۶۰) و «نقش» (۱۳۶۱) میسازد.
چند سال بعد در سال ۱۳۶۲ از کشور خارج و ساکن هلند میشود. در خارج از کشور تا به امروز فیلمهای میهمانان هتل آستوریا (۱۹۸۸) و مصدق (۲۰۰۵، فیلم/نمایش) را ساخته است. در زمینهی فیلمهاى کودکان و نوجوانان نیز چند جمله ساده (۱۹۸۶) را ساخته است.
از دیگر فیلمهای مستند علامهزاده میتوان به شب ممتد (۱۳۴۸)، شب بعد از انقلاب (۱۹۸۹)، ملتى بر دو چرخ (۱۹۹۰)، ما کولى هستیم (۱۹۹۰)، سایه اما مىماند(۱۹۹۲)، جنایت مقدس (۱۹۹۴)، شعر عمل است (۱۹۹۴)، روشنآموزى (۱۹۹۵)، بچههاى راه دور (۱۹۹۵)، صداى سنگ (۱۹۹۶)، دستنوشته نمىسوزد (۱۹۹۷)، موج و آرامش (۱۹۹۷)، ریل (۲۰۰۰) و تجاوز در زندان (۲۰۰۹)اشاره کرد.
رضا علامهزاده علاوه بر چند فیلمنامه و پژوهش، هفت مجموعه داستان و رمان در کارنامه کاری خود دارد: تنه قطور درخت افرا (مجموعه داستانهای کوتاه، ۱۳۵۷)، غوک (رمان،۱۹۹۲)، اولین پوپکى که کاکل در آورد (داستان کودکان،۱۹۹۴)، راز بزرگ من (مجموعه داستانهای کوتاه،۱۹۹۵)، تابستان تلخ (۱۹۹۶) و آلبوم خصوصى (رمان،۱۹۹۹)
موفقیت فیلم قبلی آقای علامه زاده -
کلیکتابوی ایرانی، مستندی درباره شرایط زندگی بهائیان ایران- و استقبال تماشاگران از آن کمک کرد تا مشکل نبود امکانات مالی برای تهیه فیلم اخیر تا حدود زیادی برطرف بشود: "توانستم از یک امکانات مالی محدود برخوردار باشم و خب، همین مسئله خیلی در ساختن این فیلم کمک کرد."
تلفیق خیال و واقعیت
با من از دریا بگو، بازی فیلمساز در دو قلمرو واقعیت و خیال و روایتی است از زندگی دو مادر و دو دختر آنها. رویا و دریا شخصیت هایی خیالی هستند که ماجراهایشان از روی خاطرات و افراد واقعی برداشت شده است.
مادر و دختر دیگر (آذر و نینا) واقعی اند و در فیلم در نقش خودشان ظاهر می شوند. رویا و آذر همبندند. رویا نقاش جوانی است که در روز گشایش اولین نمایشگاه نقاشی اش با حضور نویسنده مورد علاقه اش غلامحسین ساعدی درتهران دستگیر و زندانی می شود. همبند او آذر، مادرکردتبار جوانی است که با دخترکوچکش، نینا در همان سلول در اوین زندانی است.
بخش داستانی فیلم، روایت هایی واقعی از زبان بازیگران نقش کسانی است که حاضر نشده اند جلوی دوربین فیلمبرداری یکبار دیگر بازگوکننده تجربه های تلخ و هراسناک خود از اعدامهای گسترده، شکنجه های جسمی و روحی باشند. این بخش با صدای گلنار و میرعلی حسینی و موسیقی اسفندیارمنفردزاده ازبخش های دیگر فیلم، از جمله فیلم های مستند تاریخی کمتر دیده شده جدا می شود.
با من از دریا بگو گاه گفت و شنودی است با نسل جوان ایران امروز و گاه نقبی است به درون خود فیلمساز و شاید به صورتی نمادین، به درون "انسان روشنفکر"ی که در آن دوران حامی آبت الله خمینی و انقلاب اسلامی بوده است.
این انسان روشنفکر امروز با انتقاد از خود و لحنی پوزش آمیز می کوشد تا یک بار دیگر دلایل "فریب خوردگی" خود را بررسی و یا توجیه کند. این بازنگری گاه از لابلای فیلم های مستند تاریخی، گاه از طریق مرور اندیشه های اسلامی، زمانی با بازگشت به نوفل لوشاتو، مقر آیت الله خمینی در فرانسه در ابتدای رهبری انقلاب، و گاه از زبان علی کشتگر، محسن یلفانی، احمد موسوی، امیراطیائی و سیمین بهبهانی انجام می شود.
در این مسیر فیلمساز از شهادت شاهدان دادگاه بین المللی لاهه برای رسیدگی به وقایع تابستان ۶۷، نظریات فعالان حقوق بشری، اعترافات زندانیانی چون آذرآل کنعان، ایرج مصداقی، مهدی اصلانی و افشاگری های شجاعانه مادران خاوران نیز بهره گرفته است.
رضا علامه زاده می گوید: "من این وقایع را از روی کتاب های خاطراتی که زنان زندانی ما در آن دوره بویژه آن هایی که بچه داشتند یا با بچه ها درسلول بودند نوشته اند عینا برداشت کرده ام."
او که در طول سال ها تعداد زیادی مستند ساخته است می گوید پیدا کردن یک خط داستانی در ساخت فیلم مستند روندی است که در دو فیلم اخیر او تازگی دارد: "در فیلم قبلی ام – تابوی ایرانی – برای اولین بار یک خط داستانی بخصوص را دنبال کردم. خانمی با دخترش تصمیم می گیرد وسایلش را بفروشد و ایران را ترک کند و به ترکیه برسد. خب، همین مسئله خیلی به گیرایی فیلم افزود. اما در فیلم با من از دریا بگو فکر می کنم این خط داستانی خیلی پررنگ تر است. یعنی اگر همسنگ خود مستند نباشد بر آن می چربد. این مستند بیشتر قصه است. اما قصه ای که از واقعیت گرفته شده و با واقعیت ارتباط دارد و بارها می آید توی واقعیت و برمی گردد ودرواقع قسمت استنادی قضیه خیلی بالاست."
رضا علامه زاده و بیژن شاهمرادی، تهیه کننده فیلم
با این همه ساختن مستندی با فرم کنونی برای فیلمساز چالش هایی هم به همراه داشته است: "ذهنیت روشنی که از یک فیلم مستند داشتم مثل مصاحبه ها و غیره و بعد بخش تخیلی فیلم که دقیقا قصه است و با نقاشی و صدا بیان می شود در واقع دوتا ژانر خیلی متفاوت را با هم تلفیق کردم و می بایستی مطمئن باشم خوب در می آید. اما با عکس العملی که امشب از تماشاگران گرفتم اطمینان دارم این اتفاق افتاده است."
رضا علامه زاده می گوید یک احساس همدلی و همدردی و شاید حتی وظیفه، نیروی محرکه و برانگیزنده او درساختن فیلم با من ازدریا بگو بوده است: "این مسئله نه فقط برای من بلکه برای بیژن شاهمرادی هم که اسمش تهیه کننده است اما در واقع در همه مراحل این پروژه با هم کار کرده ایم اهمیت دارد. تصور اینکه این فیلم به زودی از یک کانال تلویزیونی برای ایران پخش بشود و بعد تصور این که مادرهایی که بچه هایشان توی آن فجایع کشته شده اند این فیلم را ببینند و حسی که آنها خواهند داشت آن قدر برای من رضایت بخش است که باقی چیزها دیگر واقعا برایم بی اهمیت می شود."
"
فیلمساز از شهادت شاهدان دادگاه بین المللی لاهه برای رسیدگی به وقایع تابستان ۶۷، نظریات فعالان حقوق بشری، اعترافات زندانیانی چون آذرآل کنعان، ایرج مصداقی، مهدی اصلانی و افشاگری های شجاعانه مادران خاوران بهره گرفته است"
"نمی خواهم مادرها فکر کنند که اگر ۲۵ سال سکوت بوده کسی به آنها فکر نکرده است. آن رضایتی که یک روزی اینها (مادران) می بییند و آن حس تلخ و شیرینی که به آن ها دست می دهد همان انگیزه ای است که مرا و دیگران را وادار کرد که دنبال این کار برویم."
نمایی از بخش تخیلی فیلم، دریا -زن جوان و دخترخیالی مادری که دیگر نیست- را نشان می دهد که در میان شقایق های سرخ و آلاله های پژمرده ای که از میان شن های مرطوب ساحل سردرآورده اند قدم می زند و با هجوم آب امواج اقیانوس که نماد هستی و تداوم است کتابی به نام "زنده باد زندگی" را به آب ها می سپارد.
رضا علامه زاده می گوید: "در فیلم خواسته ام استقامت و تداومی را که در بازماندگان و نجات یافتگان وقایع کشتارهای جمعی ۶۷ وجود دارد و هنوز بعداز ۲۵ سال پابرجا مانده هم به نمایش بگذارم."
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر