تو شکایت می کنی که فساد و شارلاتان بازی هست، غر می زنی که این رو نداریم
و اون رو از ما گرفتند. ولی آخر کار، با شکایت، داستان خوب نوشته نمیشه. چون
داستان خوب از زیبایی های دنیا میگه. از خلقِ چیزهای جدید و مثبت. ولی از کجا این
چیزای نو رو توی جامعه ام پیدا کنم؟ تازه باید کلیشه ایی هم نباشه. اصیلِ اصیل
ترجمه ونداد زمانی: در باره نویسنده هندی الاصل Pankja Mishra
و دیدگاه های سیاسی و ادبی اش نظرات بلندپروازانه ایی وجود دارد. به او
لقب یکی از صد متفکر دنیای معاصر داده شده است. او را جانشینی محق برای
ادوارد سعید دانسته اند و کتاب هایش که همواره گفتگوی تمدن شرق و غرب را مد
نظر قرار می دهد در محیط های آکادمیک غرب با اشتیاق زیاد مورد بررسی قرار
می گیرد. کنجکاوی های او، این بار معطوف برنده جایزه نوبل، رمان نویس ترکیه اورهان پاموک است.
پنکاج میشرا: به نظر می رسد
در دنیای انگلیسی زبان، دو نوع برداشت عمومی در باره تو وجود دارد. از
طرفی از تو به عنوان یک داستان نویس که دغدغه ات تاریخ ترکیه است یاد می
کنند و از سوی دیگر این تصویر را از تو دارند که یک ادیب بین المللی هستی.
اما من معتقدم هیچکدام از آن تعریف ها به تلاش های فرهنگی تو نزدیک نیست.
به نظر من مشغله ذهنی تو مثل داستایوفسکی، در باره مدرنیت ناقصی است که در
جوامع وجود دارد. جوامعی که مدام به فکر جبران عقب ماندگی شان نسبت به
دنیای غرب هستند.
اورهان پاموک: من با این تعریف تو موافقم. یک بخش از من توجه اش را
کاملا به جزئیات زندگی و انسانیت معطوف کرده است. کار من ضبط و ثبت صدای
مردم در خیابانها و زندگی مخفی نگه داشته شده طبقه متوسط و قشر مرفه ترکیه
است. نیمه دیگر من به تاریخ دلبسته است و کنجکاو طبقات اجتماعی و
مرزبندی های جنسیتی است. نیمه ای که می خواهد حقائق اجتماعی را از واقعی
ترین شکل ممکن به دست آورد.
پنکاج میشرا : واکنش اولیه فرهنگ ترکی/عثمانی در باره نویسنده سکولاری
که با رمان که یک شیوه ابراز غربی است به تاریخ عثمانی و اسلام می پردازد
چه بود؟
اورهان پاموک : در ابتدایی امر بعضی ها
معترض بودند که چرا من از زبان پاک قدیمی، زبانی که مادربزرگم حرف می زد
استفاده نکردم. زبانی که امپراطوری عثمان به کار می برد. زبانی که فارسی و
عربی در آن مشهود بود. حتی بعضی ها گله می کردن که چرا من در باره دوران
عثمانی می نویسم و از اتفاقات سیاسی جاری الهام نمی گیرم.؟ جالب این بود که
به نوشته های اولیه ام انتقاد داشتند که در باره دوران سپری شده می نویسم.
من ولی دوست داشتم در باره بخش ِرماتنیک، تلخ و سیاهِ فرهنگ عثمانی
بنویسم. می خواستم به بقیه نویسندگان ترکیه نشان دهم که من نمی ترسم و
نوشتن در این زمینه خلاقانه است.
پنکاج میشرا: : فکر می کنم در سفری که به امریکا داشتی اذعان کردی که ادبیات عثمانی، فارسی و عربی الهام بخش نوشته های تو است؟
اورهان پاموک: من ۳۳ ساله بودم که به تفاق همسر سابقم به امریکا رفتیم
چون می خواست در دانشگاه کلمبیا ادامه تحصیل بدهد. اولین باری بود که از
امریکا دیدن می کردم.من شیفته کتابخانه های امریکا و فرهنگ امریکایی و
دلبازی اش شدم. عاشق عظمت و پهناوری امریکا شدم… و اینکه مثلا در آن زمان ،
ترکیه ۳ هزار کتاب منتشر می شد و در امریکا این رقم به هشتاد هزار می
رسید. مجذوب امریکایی شدم که رسانه هایش من رو نمی شناختند. هیجکس مرا نمی
شناخت. .من فقط یک نویسنده بی نام و نشان در ترکیه بودم.
این همه جنب و جوش و عظمت امریکا، احساس خودکم بینی و غیض را در من
ایجاد کرد. دلم می خواست به اتاقم پناه ببرم و دست به دامن نوشته های صوفی
بیفتم و این احساس و انگیزه در من شکل گرفت که ادبیات مدرن و هویت مدرن
ترکیه را اختراع کنم. همه عظمتی که در امریکا تجربه کردم برایم احساس
دلهره ایی را در خود داشت، نوعی توهین و تحقیر، چیزی شبیه نوشته های
نویسنده معروف ترینیدادی انگلیس V. S. Naipau که در باره استعمار می نوشت.
پنکاج میشرا: یک پاراگراف از نوشته های ۳۰ سال پیش تو را می خواندم که
مصادف بود با قتل و خشونت سیاسی در ترکیه بیداد می کرد. تو نوشته بودی: «
حبس کردن خودم در یک اتاق و تلاش برای نوشتن یک تاریخ جدید، یک داستان جدید
با تشبیه و تمثیل، با ایهام، در سکوت و همراه با صداهایی که قبلا شنیده
نشده، خیلی بهتر از نوشتن در باره تاریخ یک شکست و جستجوی تعریفی برای شکست
و مهمتر از همه برای توجیه یک شکست دیگر است».
اورهان پاموک: توی سن ۳۰ سالگی تازه یاد گرفتم که گله و شکایت، شیرین
ترین چیز تو دنیای بیرون از غرب است. تو شکایت می کنی که فساد و شارلاتان
بازی هست، غر می زنی که این رو نداریم و اون رو از ما گرفتند. ولی آخر کار،
با شکایت، داستان خوب نوشته نمیشه. چون داستان خوب از زیبایی های دنیا
میگه. از خلقِ چیزهای جدید و مثبت. ولی از کجا این چیزای نو رو توی جامعه
ام پیدا کنم؟ تازه باید کلیشه ایی هم نباشه. اصیلِ اصیل.
برای همین وقتی به تاریخ نگاه می کنم نمی خواهم به عنوان مقصرِ شکست،
نگاهش کنم. نسل من همیشه این سئوال ساده لوحانه را می پرسید: چرا و کجا
امپراطوری عثمانی شکست خورد؟ چرا ما بورژوازی خودمون رو تدارک ندیدم؟ این
سئوالی بود که همیشه می خواستیم جواب بدیم.
پنکاج میشرا: اون سئوال همیشگی شما حالا تبدیل شده به اینکه چرا ترکیه
برکشته به اسلام؟ این باور وجود داره که سکولار شدن بیشتر باعث گسترش
نیروهای مترقی میشه ولی ترکیه انگار داره بر میگرده عقب و مسلمون تر میشه.
اورهان پاموک: .به نظر من این تغییرات از زاویه سیاسی و فرهنگی ریشه
دار نیست. شاید طبقه ایی که من متعلق به اون هستم دیگه قدرت سیاسی نداره
ولی احساس می کنم که نسل من قدرت فرهنگی اش رو حفظ کرده. بله شاید ترکیه یک
حکومت مسلمان محافظه کار داره ولی آنها از نظر فرهنگی کاره ایی نیستند.
البته «چپ» هم دیگه نماینده فرهنگ در ترکیه دیگه نیست ولی مطمئناً
سکولارها هستند.
ادامه دارد
Orhan Pamuk on Taksim Square, the Effects of ‘Breaking Bad,’ and Why the Future of the Novel Is in the East
http://www.newrepublic.com/article/113948/orhan-pamuk-interview-taksim-square-erdogan-literature