اگر تا دهه ۶۰ میلادی استفاده از کلمه «نیگر»- که تغییر یافته کلمه نگرو به معنی سیاه پوست است و شاید بتوان معادل فارسی کاکا سیاه را برایش در نظر گرفت- برای مخاطب قرار دادن امریکاییهای سیاه پوست یک امر رایج بود، در قرن بیست و یکم این کلمه هم ردیف کلمات مستهجن و توهین آمیز قرار دارد و کسی به مخیلهاش خطور نمیکند که بتواند این کلمه را استفاده کند و مورد شماتت و نقد جدی جامعه قرار نگیرد. کلمه «نیگر» سمبل زبانی انباشته از نژاد پرستی شد و نشانه تاریخی که مالامال از ظلم به نژادی دیگر است.
از آنجایی که زبان میتواند به عنوان عامل مهمی در تبیین و یا تغییر نگرشهای اجتماعی و فرهنگی در خصوص یک قوم، جنس و یا طبقه اجتماعی نقش ایفا کند و همانگونه که فعالان جنبش مدنی سیاه پوستان در آمریکا بخشی از فعالیتهایش را به پالایش و اصلاح زبان از کلمات و اصطلاحات تبعیض آمیز اختصاص دادند، زبان جنسیت زده نیز سالهاست که یکی از دغدغه های فعالان حقوق زنان و اندیشمندان فمنیست است.
زبان جنسیت زده زبانی است که به تولید و با تولید نقشهای کلیشهای زنان میپردازد. کلیشههایی که به تشدید تبعیضهای عمیق فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی زنان دامن میزند.
مثالهای سنتی و کلاسیک از این نوع زبان جنسیت زده را میشود در زبان فارسی، مثل بسیاری از زبانهای دیگر، به سادگی پیدا کرد: «ضعیفه»، «فتنه»، «ناقص العقل»، «کمتر از زن» از جمله صفاتی است که برای تحقیر و تسخیر یک جنس به کار میرفت/میرود.
در زبان جنسیت زده معمولا صفات منفی صفاتی زنانه است و صفات مثبت مردانه. «مردانگی» صفتی با بار معنایی مثبت است که مرد بودن را به عنوان یک برتری- به خودی خود و بدون نیاز به هیچ افزودنی- میپندارد.
در چنین زبانی است که در آن فقط قول «مردانه» قول است. زبانی جنسیت زده است که در آن در اوج دعوا و درگیریها، فحشهای جنسی به اعضای مونث وابسته به طرف مقابل داده میشود، یک زبان جنسیت زده است.
علیرغم اینکه جامعه ایران، جامعه ای که صحبت از امر جنسی را بر نمیتابد و آن را تابو میداند، ولی تجربههای روزانه کوچه و خیابان حکایتی متفاوت دارند و انباشته است از توهینها و فحشهای جنسی.
تحقیر زبانی یک جنس در قالب طنز و جوکهای جنسی و جنسیتی امری بسیار رایج است، و البته چون با ترفند خنده و شوخی صورت میگیرد، به سختی قابل تشخیص است و عجین شدنش با عنصر خنده باعث میشود راحت تر و با کمترین انتقاد پذیرفته شود، جا بیفتد و حتی با سرعت بیشتری گسترش یابد.
در زبان جنسیت زده زن در وابستگی با مرد و یا در مرتبهای فرودست تر از مرد قرار میگیرد و به واسطه این وابستگی به رسمیت شناخته میشود: والده (فرزند پسر)، همشیره (برادر)، عیال/منزل (شوهر).
هر روز میتوان نمونه هایی از کلیشههای زبانی جنسیتی را در نوشتههای وبسایتها و وبلاگها و روزنامه ها مشاهده کرد.
بسیاری از این کلیشه ها در رسانه های فارسی زبان بدون آنکه به طورجدی مورد نقد و پرسش قرار گیرند مرتبا در حال تولید و بازتولیدند. به کار بردن صفات زنانه برای تحقیر شخصی که مورد انتقاد و تنفر است در نوشته روزنامه نگاران و نویسندگان دیده میشود.
در زبان جنسیت زده، متنها و اعلامیههای سیاسی و روشنگر هم از افتادن در دام کلیشههای زبانی مصون نیستند. فعال زن سیاسی با برجسته شدن نقشهای سنتیاش شناسانده میشود.نسرین ستوده اول مادر است بعد وکیل و فعال حقوق بشر.
زنان مبارز و معترض و در بند «شیر زن» میشوند، چون زن بودنشان به تنهایی نمیتواند بار شجاعتشان را به دوش بکشد. «زنانگی» در زبان جنسیت زده احتیاج به پسوند و پیشوندی «مردانه» دارد تا مقامش را ارتقا دهد. بسیار دیدهایم تعاریفی از این قبل « آن زن برای خودش یک پا مرد است». اگر هم زنی الگویی قابل تحسین است، این تحسین به واسطه دارا بودن صفات «مردانه» است.
بدون شک برای رفع این کلیشهها و تبعیض های زبانی باید قدمهایی برداشت، حداقل اگر اعتقاد داریم که زبان جنسیت زده به ادامه حیات تبعیضهای جنسی و جنسیتی کمک میکند.
ابتدایی ترین قدم میتواند این باشد که حساسیتهایمان را نسبت به کاربرد این کلیشهها افزایش دهیم و بی تفاوت از کنار آنها نگذریم. در هر گفتگو، مکالمه و نوشتار سعی کنیم این کلیشهها را شناسایی و به آنها واکنش نشان دهیم.
قدم دیگر را شاید باید کسانی که در تولید و استفاده مکرر از زبان در قالب نوشتار روزانه و ادبیات دستی دارند، بردارند. آنانی که به عنوان الگوهای فکری و اجتماعی و سیاسی مورد توجه جامعه هستند باید در استفاده از کلیشههای جنسیتی در کلامشان بیشتر حساس باشند.
در اصل برای نقد یک زبان تبعیض آمیز باید استفاده از زبان از سطح ناخودآگاه به سطح خودآگاه آورده شود. بدین معنی که مرتب کلام و زبان مورد نقد و تحلیل و اصلاح قرار گیرد. البته این نقد زبان فقط محدود به جنسیت نمیشود. بلکه شامل کلیشه های قومیتی، نژادی و طبقاتی نیزهست که نمونههای هر روزه اش را در جوکهای قومیتی میبینیم.
برابری اجتماعی بین زن و مرد بدون پالایش زبان از تبعیض ها و کلیشههای جنسیتی شاید بسیار سخت حاصل شود و برای پیش بردن این امر باید در عرصههای مختلف به فعالیت دست زد.
مبارزه برای برابری سیاسی و اقتصادی و حقوقی باید همزمان با تلاش برای زدودن زبان از کلیشهها و تبعیضهای جنسی و جنسیتی باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر