تو زیبا ترین دختر توی کهکشانی!
واقعا این نوع آرایش بهت میاد!
واوووو چه زیبا!
وای چقدر نازی تو!
ملوسکم!
….
این جملات و اصطلاحات شما را بیش از هرچیز یاد چه چیزی می اندازد!؟ شاید یاد تجربه شخصیتان در مراوده با جنس مخالف! و غایت خاطرات و یادگاری های آن دوره! علی حده چنین واژگانی میبایست در یک جمع (منطقاً دو نفره) دختر و پسر بکار رود و دو طرف در خلوت عاشقانهشان از چنین تئاویلی برای اثبات دوست داشتن طرف مقابل و یا رسیدن به مقصودی به همراه ابراز محبتهای فیزیکی بهره جویند!
اما اینروزها چنین ابراز محبتی در عرصه عمومی و در پیش چشم دیگران که غالبا با تکه پرانی های جنسیست صورت میپذیرد! هرچند منظور از عرصه عمومی سطح اجتماع و جاییست که حضور مردم در آن محسوس است اما در این جستار منظور من از عرصه عمومی، یک عرصه ی مجازیست: فیس بوک!
دخترکی جوان عکسی از خود در شبکه ی اجتماعی منتشر کرده که در آن با آرایش غلیظ و لباسهای غالبا غیر شرعی؟! که در محافل زنانه پوشیده میشود! خندان و سرخوش به دوربین نگاه میکند! این صحنهای ست شما غالباً در شبکه های اجتماعی به آن برخوردهاید. و معمولا در پای این عکسها نیز خیل کثیر کثیر کامنتهای ریاکارانه و مدایح سالوس وارنه و تشبیهات عجبیب و غریب و لایکهای بی شمار چشمان بیننده را به خود جلب میکند!
چنین رفتاری چه از سوی صاحب عکس و چه از سوی خیل مشتاقان! در فرهنگ کلاسیک و نگاه رسمی و شرعی در جامعه ی ما امری مذموم تلقی شده و به هر طریق سعی به مقابله با آن میشود. موارد بسیاری وجود داشته که برخی از این دختران به خاطر انتشار عکس های خود در شبکههای اجتماعی کارشان گیر نهادی افتاده است. گذشته از این انگهاییست که ممکن است به این دختران چسبانده شود! و خصائلی غیر اخلاقی به ایشان نسبت داده شود! علت این امر هم آنست که زنان در شرع اسلام میبایست خود را مستور از نگاه “نامحرمان” نگه دارند و حتی الامکان در محلهای مفسده انگیز حضور نیابند!
دیر زمانی بود که چنین رویکردی از سوی نگاه رسمی مبین وجود نرمهایی خاص در اذهان عمومی جامعه و طبیعتا انعکاس آنها در عرصه ی عمومی بود! اما در شرایط فعلی و با وقوع انقلاب ارتباطات جامعه دستخوش تغییری نسبتاً سریع شد. دیگر مثل سابق و به صراحت نمیتوان گفت رفتار و نگاه فرهنگ رسمی فیدبک نرمهای اجتماعی در افکار عمومیست! گویی جامعه مایل به دیدن زیبایی و جذابیت صریح و بی پرواتری شده است!
چنین تغییری در روابط و عاملیتهای اجتماعی و خصائل بین الاذهانی جامعه نیز تاثیر بسزایی داشته و ابزارهای بسیاری به جامعه راه یافته و مورد مصرف قرار میگیر که شرایط مطلوب خواهندگان تغییر را مهیا تر میکند! در فرهنگ سنتی که در بسیاری از مناطق کشور مخصوصا شهرهای کوچکتر و دور از مرکز رواج دارد، آرایش و برقراری رابطههای جنسی با افراد -پیش از ازدواج- هنوز به عنوان خطوط قرمزی تلقی میشود که عدول از آن مستوجب مجازات و رسوایی ست! اما در شهرهای بزرگ و مرکزی وضعیت به گونهی دیگریست!
در حوزه ی اجتماعی مورد بحث ما یعنی شبکههای اجتماعی غالبا افرادی که فعالیت میکنند افرادی از نوع دوم هستند که گرایشهایی متضاد با فرهنگ و هنجارهای سنتی دارند! آن بسیاری از خطوط قرمز و هنجارهای عرفی و شرعی و بل قانونی را نادرست! متحجرانه و بعضا نامعقول دانسته و براثر همین دیدگاه در شبکهی اجتماعی که نظارت و تحدید محسوسی درآن وجود ندارد، وجاهت و هویت شان را چونان که میخواهند قوام میدهند! آنان براثر چنین رویکردی صورتهای عینی ایدئولوژی زدهگی و سنتگرایی را تغییر داده و با به چالش کشیدن آن سعی میکنند بدن خود را با حد اعلای زیبایی نشان بدهند. به واقع بدن به عنوان محور هویت سازی و کانون منحصر به فرد این تجربه به ایفای نقش میپردازد.
نمایش انداموارههای هارمونیک بصورتی که محرک گرایش و تمایلات جنسی بوده بعنوان یک صنعت و عامل درآمدزایی در جوامع مدرن و نظامهای سرمایه داری محسوب میشود، اما این حوزه در کشور ما و بواسطه ی جغرافیای فرهنگی خاص خود صورتی متمایز از نمود جهانی آن یافته است! در واقع اگر چه در غرب فستیوال ها و جشنوارههای پر زرق و برقی برای نمایش مدهای جدید برگزار شده و شرکتهای بسیاری جدیدترین و به روزترین محصولات خود را که با رعایت قواعد و موازین حرفهای برتن اندموارههای هارمونیک کردهاند. تا جلوهگری و زیبایی و توان تحریک غرایز در آن چند برابر شود.
صورت بندی زنانه و حتی مردانه توسط جوانان و اعضای طبقه ی متوسط و مرفه جامعه در پیروی از الگوهای پوششی و تنانه کپی برداری ناقص و بعضاً آماتوری و بومی شده (بخوانید اسلامی شده) الگوهای مدیست های حرفهای کمپانیهای تولیدی محصولات تنانهاست. در این صورت بندی جوانان و خاصه دختر تا جایی که توانستهاند به خطوط قرمز حیطهی پوشش خود نزدیک شده و با کراهتی عیان به رعایت آن میپردازند! چه اینکه در فرهنگ رسمی و تعریف شده توسط نهادهای قانونی و فراقانونی حوزههایی از بدن که میبایست مستور بمانند تعیین شده و این ارگانها نسبت به عدول از این حیطهها حساسیت نشان میدهند. در واقع در بطن جامعهی حقیقی به دلیل بروز چنین رویکردی اعضای طبقه متوسط و مرفه یا همان مدیستهای آماتور به ایجاد جوامع کوچک تر با رویکردی آزادانه تر نسبت به این مسائل و با حالتی غیر رسمیتر پرداختهاند! شبکههای اجتماعی نیز یکی از بدیع ترین این جوامع غیر رسمیست که دولت هنوز نتوانسته یا نخواسته کنترل فراگیری و همه جانبهای روی آن داشته باشند! از همین رو در چنین جامعهای به رغم مجازی بودن این امکان برای اعضای جامعه مهیا میشود که محوریت تن را بعنوان فرمی برای شکل دهی به هویت خویش قوام دهند. در اینجا بدن به مثابه یکی از سطوح تضاد و تقابل بخش قابل توجهی از افراد جامعه و دستگاه قدرت به ایفای نقش میپرداز و صاحبان این بدنها برای توجیه و اکتساب استقلال و آزادی خویش محملی برای برساختن خواست افراد جامعه میشود. این “جدال و موازنه بین دستگاه قدرت و بدنها” در طول سه دههی اخیر فراز و فرود بسیاری داشته است. در بازهای از زمان در سالهای پس از انقلاب و با اعلام اجباری شدن حجاب شعارهایی با مضامین اندرزگونه (نظیر: ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است) و صورتی خشونتگرایانهتر (نظیر یا روسری یا تو سری) در ادبیات نمایندگان نظام قدرت ایجاد شد.
در دههی هفتاد و با اتمام جنگ سیاست های دولت در برقراری امکان رشد و توسعه بخش خصوصی طبقه ی متوسط جدیدی را شکل داد. بسیاری از چیزهایی که امروز برای همه ما نمودهای عادتی و پیش پا افتاده در شکل دهی به هویت افراد هستند، در آن دوران و سالهای ابتدایی پس از جنگ بعنوان جرائمی علنی مستوجب مجازات بودند. جابجا کردن نوارها و دستگاه ویدئو، داشتن موهای بلند، استفاده از عینکهای دودی تین ایجری ، پراهن و تی شرت آستین کوتاه و حتی پوشیدن جوراب سفید و شلوار جین، برای ما امروز چیزهایی عادی به شما میآیند ولی برای کسانی که جوانی خود را درآندوران گذراندهاند مصادیق بارز مجرمیت و نابههنجاری بود. بسیاری از الگوهای مورد استفاده از از در آن دوران برای ساحت قدرت همچان نامشروع و “مبتذل” تلقی شده و در حیطههایی که افراد مجبور به تعامل یا اصطکاک با سیستم هستند، گاهاً افراد را وادار به کنار گذاشتن این الگوهای ابتذال مینماید. اما همین افراد و همتایان شان در سطح جامعه و محیطهای غیر رسمی به پیگری الگوهای خود میپردازند!
با مشاهده ی این تغییرات و بداهت آنها در جامعه این توصیف فوکویی از قدرت که بر اساس آن” قدرت نامی است که به یک موقعیت استراتژیک پیچیده در جامعهایی معین اطلاق میشود”. برای ما محقق میشود و می فهمیم که بقول لیبر : بنابر این دولت ( یا طبقه یا گروه ) قادر نیست که کل شاخههای واقعی روابط قدرت را که از طریق بدنهی اجتماع تکثیر یافته است پوشش بدهد.
زنان:
زنان در مقام موجودات جسمانی که نمود تنشان برای مردان میتواند عامل کشش و جذابیت باشد، یکی از مهمترین عرصههای این تقابل و موازنه را در اندام خود تعین بخشیدهاند. مستوری جسمانی و به دور از محیطهای مردانه بودن، امتناع از اختلاط با جنس مخالف و رعایت اکتهای اجتماعی زنانه از مهمترین قواعد تنانه زنان در عرصه ی عمومیست. که هنوز مورد تایید دستگاه قدرت و طیف سنت گرای جامعه قرار نگرفته است. در این مقال که عیبنیت بخشیدن به اندام زنان به عنوان محمل و نمود ابتذال توسط ایشان تعریف شده و عامل این ابتذال نیز خود این زنان تلقی میشوند، تشخص زنان در مقام ابژهای جنسی که ارضای غرایز شهوانی مرد اصلی ترین مولفهی هویت بخشی آنها در اجتماع تعبیر میشود به عنوان برداشتی نامیمون از توجیه غایتانگارانه ی دستگاه قدرت از این ابتذال در جامعه تعیین شده است.
اما در جوامع و محافل کوچکتر و غیر رسمی پارادیمهای زنانه نمودی متفاوتتر یافته و نرمهای رفتاری بومی و سنتی صورت مدرن تر میابند. در این الگوها اصراری به مستوری زیبایی و انداموارههای محرک زنانه وجود ندارد و حتی زیباتر نمایش دادن آن به زعم ممنوعیت در عرصه ی عمومی اجتماع امری مترقی و رشک برانگیز تلقی میشود. اگر بتوانیم این توجیه بودریار را که :بدن در این مقال و مواجههی اجتماعی جایگزین روح شدهاست، بنابراین می باید “اسطوره ی لذت” را به عنوان جز جدایی ناپذیر این نوع تنانگی تئوریزه نماییم. اینکه زنان در مقام نمودهای مشهود و فیزیکی این اسطوره میتوانند هویت یافته و خودرا آرایش کنند میتواند وسوسه کننده باشد. چراکه در فرهنگ ما که مستوری به عنوان یک ارزش تلقی میشود، کنار زدن این پرده ی ستر و نمایش استتیکال و محرک زنانهگی (که در جامعه ی واقعی جرم محسوب میشود) در این جوامع غیر رسمی و شبکههای اجتماعی مجازی برای بسیاری از زنان و دختران امری جذاب و لذت بخش تلقی میشود. این لذت نیز امری دوجانبه است که بینندگان این نمایش جسمانی هم از این “عرض اندام” رضایت دارند، کافیست به تعداد لایکها و کامنتهایی که پای عکس این دختران و زنان اضافه میشود دقت کنید.
در نهایت باید پذیرفت که بدن می تواند واسطه ای میان فرد و جامعه شده و در مواجهه باجامعه میتوانند تاثیری متقابل و دوسویه بر یکدیگر داشته باشند و بقول مری داگلاس بدن «آینه ای است که جامعه را در خود منعکس می کند».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر