آخرین
سرمایه دار فیلمی از الیا کازان
این
فیلم که محصول سال 1976 هالیوود است با محوریت یک مدیر تولید در دوران سینمای
کلاسیک آمریکا یا سینمای استودیویی آن دوران به چند نکته اشاره می کند ، از نقد بر
نظام فیلم سازی آن دوران گرفته تا سرمایه داری تشکیل انجمن ها ، محوریت هنرپیشه ها
و غیره
خلاصه
فیلم
مرد
میان سالی که مدیر تولید یک کمپانی مطرح فیلم سازی است و به دلیل نبوغ بالای او در
تولید فیلم های پر فروش بسیار مورد توجه دیگران است او مدتی است که همسر زیبا و
هنرپیشه خود را از دست داده است و در تنهایی به سر می برد، او (مونرو اسدار) در
شبی یک دختر را می بیند که به دلیل شباهتش با همسر از دست رفته اش به جستجوی او می
گردد و پس از یافتن او با او قرار ملاقات می گذارد این رابطه تازه در زندگی مونرو
اسدار آتش اشتیاق به زندگی را شعله ور می کند اما در این بین مشکلات دختر برای
ادامه این ارتباط مونرو را به سوی نابودی می برد.
نقد
فیلم
فیلم
آخرین سرمایه دار (The Last Tycoon ) با
سکانسی از فیلمی که کمپانی مونرو اسدار در حال تهیه آن است آغاز می شود تصویری از
خیانت یک زن به مردی که به او ابراز علاقه می کند را نشان می دهد، که به صورت سیاه
و سفید برای ما پخش می شود با صدایی تصویر رنگی و رئال فیلم آغاز می شود که مونرو
را در حال تماشای این فیلم و نقد آن و تغییر چند صحنه از آن صحب می کند اینجا ما
هنوز نمی دانیم مونرو اسدار کیست تنها می بینم که به صحنه های فیلم ایراد می گیرد
و درخواست تغییر آن را دارد پس از این صحنه گردش چند دختر جوان را می بینیمکه
پیرمردی لوکیشن های فیلم برداری کمپانی را به آنها نشان می دهد و جایی است که به
مرگ همسر مونرو که هنرپیشه ای مطرح و زیبا بوده است اشاره می کند و به خود مونرو
به عنوان یک قدرت در کمپانی و اولین جایی در فیلم که ما نام مونرو اسدار را می شنویم،
پس از آن دوباره فیلم به صورت سیاه و سفید است که ما را متوجه می کند که فیلم در
حال تهیه است که بخشی از آن برای پخش می شود این صحنه خیانت یک زن به همسر اش را
به تصویر می کشد در حالی که با همسر اش در حال صحبت تلفنی است معشوقه اش در کنار
او ایستاده است پس از صدای کارگردان که فیلم برداری را قطع می کند و راضی از فیلم
گرفته شده بخشی از نفوذ بازیگری دیده می شود جایی که همه از فیلم برداری راضی
هستند به غیر از هنرپیشه زن که اسرار به دوباره گرفتن فیلم می کند و در انتها
کارگردان را راضی می کند، در بخشی از فیلم مونرو در اتاق کار خود در حال استراحت
است که زلزله ای اتفاق می افتد و دختر یکی از اعضای هیئت مدیره کمپانی و دو نفر از
این اعضا به سرعت به سمت اتاق مونرو می روند و ما اینجا با صحنه ای رو برو می شویم
مونرو اصلا نمی داند چه اتفاقی افتاده است و در این صحنه الیا کازان با زیرکی
تنهایی این مرد را به ما نشان می دهد اتاق تاریک، بی خبری از زلزله و نمایی باز از
اتاقی بزرگ و تاریک این حس تنهایی و انزوا را به تماشاگر می دهد پس از این صحنه
مونرو را به محوطه استودیو می خواهند زیرا یکی از منابع آب بر اثر زلزله ترکیده
است و دکور فیلم زیر آب رفته است در همان صحنه است که مونرو دو دختر را می بیند که
روی سر مجسمه ای هستند شناور در آب که مونرو جذب یکی از آنها می شود این صحنه باز
هم زیرکی کازان را به رخ تماشاگر می کشد او در تاریکی و زیر نور زیبا و لطیف
پرژکتورها که القاء کننده مهتاب است و آب نمایی از دختری زیبا را به تماشاگر نشان
می دهد که ما هم به عنوان تماشاگر عاشق آن دختر خواهیم شد چه رسد به مونرو اسدار
تنها البته باید این را گفت که مردی به سرشناسی مونرو در دنیای سینما هرگز نمی
گذارد دختران زیبا به او جذب نشوند اما این دختر به دلیل شباهت اش با همسر مونرو
باعث جذب کردن مونرو شد؛ پس از آن مونرو به دنبال دختر می گردد.
در
حدود گذشتن یک ساعت از فیلم و در صحنه ای که مونرو دختر را یافته است و در جلوی
منزل او ایستاده است ما به عنوان تماشاگر متوجه شده ایم که مونرو اسدار یک مرد پر
قدرت در زمینه سینما است که از هیچ شروع کرده و به این مکان رسیده است و در ضمن در
حال حاضر کسی در اندازه های او یافت نمی شود و دست نیافتنی است حتی گاهی در مقابل
هیئت مدیره کمپانی می ایستد و حرف خود را به کرسی می نشاند و هیچ کس نمی تواند بر
حرف او حرف بزنند؛ اما در این صحنه که دختر مورد نظر مونرو در مقابل او ایستاده
کازان با یک نمای از بالا به پایین مونرو را نشان ما میدهد و در یک نمای از پایین
به بالا دختر را و اینجا کازان به ما می گوید که هر چه قدرت و نیرو از این مرد تا
این لحظه از فیلم به شما نشان دادم اینجا می گویم که در مقابل این دختر بسیار
شکننده است و ما در ادامه می بینیم که مونرو واقعا در مقابل این دختر شکننده است،
مونرو زمانی که خود را معرفی می کند دختر او را می شناسد اما هیچ عکس العملی چون
دیگر دختران نشان نمی دهد و در ضمن به مونرو روی چندان خوشی هم نشان نمی دهد او
حتی مونرو را به داخل خانه هم نمی برد و از دیدن دوباره مونرو سر باز می زند
اینجاست که مونرو و ما به عنوان طرفداران مونرو احساس ضعف می کنیم و بازهم ما به
عنوان تماشاگر می فهمیم که همه نقطه ضعفی دارند.
در
چند صحنه بعد زمانی که دختر تن به ارتباط با مونرو می دهد مونرو او را به خانه
ساحلی که تازه برای خود می سازد می برد خانه تنها چارچوبی از چوب است و مونرو به
دختر پیشنهاد می دهد که سقف آنجا را او انتخاب کند که دختر با بیان اینکه (ممکن من
سقف اصلا نخواهم) صحنه ای جالب را درست می کند در صورتی که این جمله می تواند بر
ساکن نشدن دختر هم معنی بدهد، آن شب را هر دو تا صبح در آن خانه باهم بودند و روز
بعد دختر کمی از خود می گوید که مدت ها با مردی بوده ولی به دلایلی که در فیلم هم
گفته می شود او را رها کرده پس از جدا شدن دختر (کاتلین) از مونرو که باز هم صحنه
ای جالب را از تفکرات کازان را به ما نشان می دهد صحنه ای که در پارکینگ ماشین هر
دو در دو جهت مختلف از نمایی باز( long
) گرفته شده است آینده را فیلم را پیشاپیش به ما نشان می دهد پس از آن لذت شب
گذشته مونرو نامه ای از دختر را در ماشین خود می یابد که در آن ذکر شده است که
بزودی ازدواج می کند و دیگر نمی تواند او را ببیند در این و بعد از آن عیش بسیار
شب گذشته کازان دنیا را بر سر تماشاگر و مونرو می کوباند رابطه ای که تازه داشت
جان می گرفت و قدرت مرد قدرتمند فیلم را افزون می کرد به راحتی و نوشتن نامه ای به
پایان می رسد از این پس مونرو به روزگار گذشته باز می گردد و شاید حتی کمی بدتر از
گذشته او طی یکی ملاقات دیگر دختر را می بیند و ار راحتی ازدواج و خوب بودن مردن
زندگی دختر از زبان دختر مطمئن می شود و این باز هم او را بیشتر می رنجاند، مونرو
کمتر با کسی صحبت می کند او به دلیل یکی از مردان قدرتمند فیلم سازی با نماینده
نویسندگان باید صحبت کند و این صحبت در انتها به دلیل بهم ریختگی مونرو به درگیری
منجر می شود روز بعد مونرو به یک جلسه هیئت مدیره خواسته می شود و در آنجا به
مونرو گفته می شود که به دلیل درگیری با نماینده نویسندگان و مسائل دیگر او باید
کمی استراحت کند و به مسافرت طولانی مدت برود یا بگونه ای از کار برکناراش می کنند
پس از این صحنه مونرو به اتاق اش می رود و صحنه ای از فیلمی را برای خود بازسازی
می کند که نشان می دهد تمام این حرکت ها بازیی برای از بین بردن او بوده است و
دختر (کاتلین) تنها عروسکی برای از بین بردن جایگاه مونرو اما با این حال ما به
عنوان تماشاگر اجازه آن را داریم که این پایان را هم نپذیریم و آن را تنها تفکر
اشتباه مونرو بدانیم به همین دلیل الیا کازان را به این دلیل که در پایان کار به
ما پیشنهادی از طرف شخصیت اصلی قصه اش می دهد که قصه بر چه مبنایی است و هم این
آزادی را به ما داده که به آن گونه که دوست داریم به پایان رسانیم باید ستوده شود.
نتیجه
در
پایان نمی توان تنها یک نتیجه گرفت اما نتیجه ای که من گرفتم آن است که الیا کازان
در نقش کارگردان این فیلم کار خود را به بهترین شکل انجام داده است البته در کاراش
مشکلاتی هم همچون نپرداختن به دیگر شخصیت ها نه به اندازه شخصیت اصلی اما به
اندازه خود و دیگر مشکلات اما با این حال از دیدگاه من کاری آموزنده از الیا کازان
را تماشا کردم که تکمیل کننده آن بازی بسیار دیدنی رابرت دنیرو بود که تماشای این
فیلم را آسان تر و جذاب تر می کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر