با بوق و کرنا اعلام کرده است «به حسن روحانی رای دادهام و به همين رای كه دادم، احترام ميگذارم. بنابراين من دعوت ايشان را برای افطار پاسخ خواهم داد. ..و در اين مهمانی حضور خواهم يافت»
کاش آقای دولت آبادی به رائی که زمانی به منشور کانون نویسندگان داد، به امضای خود در متن 134 نویسنده و دستکم به اثر ماندگار خود «جای خالی سلوچ» نیز«احترام» می گذاشت. (راستی نشست نهائی شدن متن 134 در خانه ما یادت هست و آن بحث ها در باره استقلال نویسنده از قدرت؟ )
مدعی است که «اهل فعالیت سیاسی» نیست اما در دو دهه و اندی اخیر به فعالیت سیاسی روی آورده و آن هم در حدِ مبتذلِ تقلیل یافتن به مهره تبلیغات انتخاباتی رفسنجانی و روحانی، در حد بدل شدن به زینت المجالس سخنرانی های سیاسی روسای جمهور و وزیران ارشاد اسلامی و..البته به شیوه همه کاسبکاران دو نبش از «ژست اپوزیسیونی» برای محافل اروپائی نیز غافل نیست (سخت است چنین نوشتن در باره کسی که با او ماجراها داشته ای اما سکوت تا کنونی نیز بسیار سخت بود)
با این همه به گفته برتولد برشت «آدم، آدم است» و آدم حق دارد از رای خود برگردد ، حق دارد بر استقلال هنری و شخصی و فکری خود پا بگذارد. حق دارد پای علم سانسورچیان سینه بزند، حق دارد مجیز «سردار سلیمانی» را بگوید، حق دارد بر سفره افطار و خوان جلادان بنشیند. «افطار»؟ راستی یادم رفت بنویسم که نماز و روزه ات قبول.
....و این مختصر اما به معنای اصالتِ کرشمه های سینماگرانِ نان به نرخ روز خور نیست هرچند این توصیف تنها در باره برخی از رد کنندگان دعوت به افطار صادق است و نه همه آن ها .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر