من شخصاً ارادتِ بسیار زیادی به کورشِ هخامنشی ندارم، از جمله چون زیاد نمیشناسماش. یک وقتی اگر فرصتی پیدا بشود شاید کمی نوشتههای جدّی بخوانم در این مورد که استوانهاش چقدر حاویِ چیزهایی است که، با تسامح، میشود مربوط به حقوقِ بشر تلقیشان کرد (و چقدر با فتحنامههای مرسومِ آن زمان تفاوت دارد)، و سهمِ محمدرضا پهلوی در شهرتِ حقوقبشریِ این استوانه چقدر بوده است.
از آنانی که این شاهِ خاص را بهجدّ ’پدرِ ایرانیان‘ (یا چیزی از این دست) مینامند کاش کسانی بدونِ لفّاظی و دشنام و تمسخرِ توئیتری و ارجاعهای مبهم برایمان توضیح بدهند که، به باورِ ایشان، کورش از حدوداً چه زمانی (یا دستکم از چه قرنی) در فرهنگِ ایران اهمیت پیدا کرده است—مشخصاً: توضیح بدهند که چگونه است که فردوسی و انوری و سعدی و خیام و فرخیسیستانی و منوچهری و نظامی و سنایی و عطار و حافظ و جامی نامی از او نیاوردهاند.
گیرم که فضائلِ پدر موروثی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر