ولی آنچه به مرگ من اهمیت میدهد این است که به خاطر آن هزاران نفر از مردم به خیابان میریزند و علیه شما به مقابله برخواهند خواست
منبع این مطلب توانا
در دوران حکومت نازیسم در آلمان، اعتراضات و مبارزات مدنی متعددی در این کشور علیه دولت حاکم و اقداماتاش برگزار میشد که عمدتا نیز با برخورد شدید و خشن گشتاپو، سرویس امنیتی آلمان نازی مواجه میشد اما نقش زنان در بعضی از این مبارزات بسیار پررنگ است. یکی از دخترانی که یک تنه و شجاعانه علیه آلمان نازی ایستاد و در این راه جان خود را از دست داد، سوفی شول، از قهرمانها و نمادهای مبارزات مدنی علیه آلمان نازی بود.
سوفی شول در سال ۱۹۲۱ در شهری شمالی در آلمان به نام فروختنبرگ به دنیا آمد. پدرش شهردار همان شهر بود و سوفی فرزند چهارم در میان شش فرزند. تحصیلات ابتدایی و دبستان را در همان شهر محل تولد به پایان برد و به خاطر شغل پدر که تجارت را پیشه کرده بود، تا پیش از دانشگاه به چند شهر دیگر نیز مهاجرت کردند. در همان دوران کودکی و نوجوانی نیز عقاید سیاسی پدر و برادران به شدت بر فکر سوفی تاثیر گذاشته بود، مثلا وقتی در دوازده سالگی وقتی از وی برای عضویت در لیگ دختران آلمانی دعوت شد، برخلاف دخترهای همسن خود، رویکردی انتقادی نسبت به آن داشت. علاوه بر این بازداشت برادر بزرگتر وی در سال ۱۹۳۷ به خاطر شرکت در جنبشهای علیه آلمان نازی نیز تاثیر عمیقی بر روحیه او گذاشت.
پس از پایان تحصیلات و پیش از ورود به دانشگاه در سال ۱۹۴۰ وی به دنبال کار در مهدکودک رفت، چرا که در آلمان نازی میبایست هر دانشآموزی به عنوان پیشنیاز دانشجو شدن و قبل از ورود به دانشگاه، دورهای کار اجباری را طی کند و سوفی امیدوار بود که کار در مهدکودک این پیشنیاز را برطرف سازد. ولی این گونه نشد و وی به مدت شش ماه به کار اجباری به عنوان پرستار در یکی از واحدهای کمکی در جنگ گمارده شد. این دوره نیز باعث تفکر عمیقتر سوفی نسبت به باورهای سیاسی خود و احساس تضاد هر چه بیشتر با سیاستهای دولت حاکم شد. به خصوص که پدر او نیز در همان زمان به خاطر اظهار انتقادی علیه هیتلر در بازداشت به سر میبرد.
پس از پایان این دوره کار اجباری، وی نهایتا در سال ۱۹۴۲ در رشته زیستشناسی و فلسفه وارد دانشگاه مونیخ شدو در جو روشنفکری دانشگاه به سرعت جذب گروههای دانشجویی شد. برادر دیگرش هانس نیز که دو سال از او بزرگتر بود و پیش از او وارد دانشگاه مونیخ شده بود، پایه ثابت این تشکلها و اقدامات اعتراضی بود.
گروههایی که این جوانان عضو آنها بودند عمدتا حلقههای فکری-مطالعاتی بود که حول محورهایی نظیر فلسفه، شعر، سیاست و هنر دور هم گرد میآمدند و تفریحات ثابتی مانند کوهنوردی، اسکی و شنا داشتند و به قدری با هم وقت میگذراندند که بیشتر شبیه خانواده یکدیگر بودند تا دوست. ریشه فعالیتهای عملی سیاسی سوفی نیز از همین محافل رقم خورد و به خاطر اینکه دختر بود و کمتر نیز مورد ظن گشتهای گاه به گاه گشتاپو قرار میگرفت، شایستگیهای تشکیلاتی خود را به دیگر اعضای این گروهها نشان داد. این دانشجویان با مطالعه جنبش دانشجویان امریکا علیه تبعیض نژادی، روش مبارزه بدون خشونت را برای اعتراض خود انتخاب کردند.
گروه اصلی که این خواهر و برادر با همراهی تعدادی دیگر از دانشجویان دانشگاه مونیخ پایهریزی کردند، گروه «رز سفید» نام داشت و هدفش آگاهی بخشی به شهروندان و آزادسازی ایشان از دست آلمان نازی بود. آنها معتقدبودند: «هر کس ظرفیت این را دارد که در جای خود علیه رژیم موجود اعتراض کند و سهمی در براندازی آن داشته باشد. و باید دانست پیروزی بر هیولای نازیسم کار آسانی نیست و برای دستیابی به آن باید هزینههایی وحشتناک پرداخت» و خطاب به مردم آلمان میگفتند: «آیا میخواهید شما هم دیر یا زود به سرنوشت یهودیها دچار شوید؟ آیا میخواهید تا ابد توسط همه مردم جهان مورد نفرت واقع شوید؟ پس اگر چنین نیست علیه حزب نازی به پا خیزید و با اعمالتان ثابت کنید که متفاوت از آنها فکر میکنید.» اعضای این گروه با پخش کردن جزوههایی در اماکن عمومی که چنین مضامینی در آنها نگاشته بود به مبارزه مدنی خود علیه دولت هیتلر ادامه میدادند و حتی در آن وضع خفقانآمیز در خیابانها شعارهایی مانند «مرگ بر هیتلر»، «هیتلر قاتل»، و «آزادی» سر میدادند.
نهایتا یک روز که سوفی با برادرش هانس مشغول پخش شبنامهها از طبقه سوم یکی از ساختمانهای دانشگاه بود یکی از افسران گشتاپو آنها را دید و با یورش گارد گشتاپو به ساختمان هر دوی آنها به همراه کریستف، از اعضای رز سفید، دستگیر شدند. در روزهای بعدی دادگاه محاکمه آنها برگزار شد و سوفی در این دادگاه و در برابر قاضیگفت: «بالاخره روزی یک نفر باید حرفهایی که ما میزنیم و مینویسیم را میگفت، این حرفها فقط اعتقاد ما نیست، بسیاری از دیگران نیز با ما در آنها همعقیدهاند و فقط جرات ابراز آن را ندارند.» قاضی دادگاه در همان روز ۲۲ فوریه ۱۹۴۳ سوفی، هانس و کریستف را به خیانت محکوم و حکم اعدام ایشان را صادر کرد. تنها ساعاتی بند نیز حکم در یکی از میادین اصلی شهر مونیخ و توسط گیوتین اجرا شد و سر از بدن هر سه جوان جدا شد. آخرین صحبتهای سوفی پیش از اجرای حکم اعدام این بود: «به چه خوب، یک روز آفتابی من باید بروم. ولی آنچه به مرگ من اهمیت میدهد این است که به خاطر آن هزاران نفر از مردم به خیابان میریزند و علیه شما به مقابله برخواهند خواست.»
همین طور هم شد و در روزهای بعد از مرگ سوفی، خبر اعدام وی به شدت پخش شد و موجب همدردی مردم سراسر کشور شد. به نوعی که یکی از بزرگترین مبارزات مدنی تاریخ آلمان نازی در چند روز بعد، در ۲۷ فوریه همان سال در برلین برگزار شد که نقشآفرینان اصلی آن نیز زنان بودند و عملا موجب جلوگیری از کشتار و خاتمه بازداشت تعداد گستردهای از یهودیان و دیگر شهروندان شدند. در ماهها و سالهای بعد نیز داستان سوفی شول، قهرمان مبارزه مدنی علیه آلمان نازی نیز در تاریخ ملت آلمان جاودانه شد و صدها مدرسه در سراسر کشور به نام او و برادرش مزین شدند. تندیسهای مختلف او در شهرهای آلمان و موزههای هولوکاست به چشم میآید. حتی از زندگی وی فیلمهای متعددی نیز ساخته شده که موفقترین آنها «سوفی شول – آخرین روزها» نام دارد و به روزهای پایانی و محاکمه و اعدام وی میپردازد. سوفی دختری بود که نشان داد چگونه تنها با رزی سفید در دست میتوان حتی ستونهای دهشتناکترین نظامهای سیاسی را لرزاند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر