جیمز گری یک پارادوکس است؛ یک فیلمسازِ ناهمزمان. و منظورم از ناهمزمان چیزهایی از جنسِ متعارض با روح زمانه، خلاف جریان آب یا حتا شورشی نیست. او هیچکدام از اینها نیست اما عمیقاً ناهمزمان است. نه «فیلمساز متفاوت» است، نه «مستقل»، و نه به طریقِ اولیٰ، «رادیکال». او «هالیوودی» است و عمیقاً «سنتی».
منبع این مطلب گریگوی پیر
نویسنده مطلب: وحید مرتضوی
جیمز گری یک پارادوکس است؛ یک فیلمسازِ ناهمزمان. و منظورم از ناهمزمان چیزهایی از جنسِ متعارض با روح زمانه، خلاف جریان آب یا حتا شورشی نیست. او هیچکدام از اینها نیست اما عمیقاً ناهمزمان است. نه «فیلمساز متفاوت» است، نه «مستقل»، و نه به طریقِ اولیٰ، «رادیکال». او «هالیوودی» است و عمیقاً «سنتی». اما هالیوودی که او بدان تعلق دارد عهدش به سر آمده و سنتی که او تذکرش میدهد مدتهاست که به تعلیق درآمده است.
فیلمهای او «جاهطلب» نیستند ــ توصیفی که معمولاً برای فیلمهای مهم این سالها به کار بردهایم، چه در فرم و روایت و چه در ابعاد غولآسای سینمایی. و شاید به خاطرِ تمامِ اینها همچنان قدرنادیدهترین فیلمساز معاصر آمریکایی باقی مانده است، حتا اگر سهتا از بهترین فیلمهای پانزدهسال گذشتهی سینمای آمریکا را ساخته باشد.
بخشی کوتاه از «آخرین رمانتیک» مقالهی نگارنده در مورد مهاجر، چاپشده در شمارهی دهم فیلمخانه تراژدی در فیلمهای جیمز گری در نحوهی استفادهی او از اکشن نیز هویداست، به شکلی که نه برای پیش بردن داستان، بلکه به منظور فرو بردن بیشتر و بیشتر ما در هستهی عاطفی فیلم از آن استفاده میکند. او به طور مدام ناممکن بودن ساخت یک فیلم «اکشن» (به معنای آمریکایی کلمه) را آشکار میکند. نمونهی بارز فیلم آمریکایی این است که قهرمان تلاش میکند گذشتهی خود را پاک کند تا به آینده دست یابد و میتوان کاریکاتور کل سینمای آمریکا را به شکل سکانس تصادف دو اتومبیل تصویر کرد، درحالیکه گذشته در پسزمینه دور میشود.
اما در سکانس تعقیبوگریز در شب از آن ماست، به جای دور شدن از گذشته، قهرمان یکراست به سمت آن حرکت میکند. همهی تلاشهایش عقیم میماند ــ در واقع اصلاً قادر به انجام کاری نیست. جلوی اکشن گرفته شده و اهداف قهرمان در نهایت به جایی نمیرسد، بلکه معلّق میماند: تعلیق تا ابد معلّق میماند. جیمز گری به جای تکرار مکررات به ما یک صحنهی تعقیبوگریز با ماشین تحویل میدهد که در واقع در آن تعقیبوگریزی در کار نیست، چراکه در دنیای او چنین تعقیبوگریزی اساساً نمیتواند روی دهد.
بخشی کوتاه از «جیمز گری: هنر اندیشیدن»
مقالهی ژان دوشه (ترجمهی حمید خداپناهی) در مورد سینمای جیمز گری
چاپشده در شمارهی دهم فیلمخانه
بخشی کوتاه از «جیمز گری: هنر اندیشیدن»
مقالهی ژان دوشه (ترجمهی حمید خداپناهی) در مورد سینمای جیمز گری
چاپشده در شمارهی دهم فیلمخانه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر