حسين سناپور معتقد است: ادبيات داستاني ما در دهههای پیش به روستاها
بيشتر از شهرها پرداخته است؛ اما در یکی دو دههی اخير، شهرها اهمیت
بیشتری در داستانها پیدا کردهاند.
اين داستاننويس و پژوهشگر داستان در گفتوگو با ما، دربارهي نمود مكان در ادبيات داستاني معاصر
عنوان كرد: مكانهاي شهری در خيلي از آثار ادبيات ما نمود داشتهاند. اهواز
در آثار احمد محمود، اصفهان در آثار هوشنگ گلشيري، محمدرحیم اخوت و علی
خدایی و تهران در آثار خود من، اميرحسن چهلتن، محمدحسن شهسواری، ناهید
طباطبایی و خیلیهای دیگر آمده است. روستاها هم كه معمولا جای معروف و
شناختهشدهاي نیستند، در آثار نویسندههای زیادی چون محمود دولتآبادي،
علياشرف درویشیان، امین فقیری، غلامحسين ساعدی و دیگران آمدهاند.
او در ادامه گفت: البته ما به همان اندازه كه داستان و رمان داريم، به همان
اندازه هم گوشه و كنار ايران را توصيف كردهايم. در برخي از داستانها
فضاها خصوصيتر و بستهتر است. در داستانهاي رئاليستي و آثاري كه جنبههاي
اجتماعي بيشتري دارند، انتظار ميرود بتوانيم مكان دوروبرمان را ببينيم و
اين اتفاق در بيشتر آثار جدی ما افتاده است. البته در برخي از داستانها
هم لازم نيست مكان پررنگ شود. از آنجا كه نویسندگان بیشتری این سالها در
شهرهای بزرگ و بخصوص تهران، زندگی میکردهاند، تهران و یکي دو شهر بزرگ
مثل اصفهان و شیراز، بیشتر در این سالها در ادبیات داستانیمان هم دیده
میشوند. اما در گذشته هم رمانهایی بودهاند مثل «سفر شب» نوشتهي بهمن
شعلهور، که گوشههايي از تهران را ميشود در آنها ديد.
سناپور همچنين عنوان كرد: مكان در داستان مهم است؛ اما گاه مكانها بيروني و
اجتماعي هستند و گاه خصوصيترند و داستان در يك آپارتمان اتفاق ميافتد.
براي مثال، در داستانهاي ريموند كارور نميتوانيد انتظار داشته باشيد فضاي
آمريكا را ببينيد؛ چون داستانهایش بیشتر زير سقف یک آپارتمان اتفاق
ميافتد. يا در آثار ويليام فاكنر، شهرستانها ديده ميشوند. يعني پرداختن
به مكان به اين بستگي دارد كه داستان كجا اتفاق ميافتد. اين حكم كلي نيست
كه بگوييم بايد شهرها را حتما در داستانها ديد. مثلا شهرهایی که كمتر
نویسنده پرورش دادهاند، یا دست کم نویسندههای خوب کمتر پرورش دادهاند،
کمتر هم در داستاننویسیمان حضور داشتهاند. من حالا شهر خاصی را نام
نمیبرم؛ چون ممکن است داستانهایی در آن مکانها بوده که من نخوانده باشم؛
اما خود خوانندهها حتما میدانند که حتا بعضی از شهرهای بزرگ ما یا اصلا
داستانی نداشتهاند و یا داستان مشهوری نبوده که آن شهرها را هم به نوعی
ثبت و مستند کند.
او در پاسخ به اينكه به عنوان نمونه در کدام داستانها ميتوان تصويري از
ايران و تهران را ديد، گفت: در «سووشون» سيمين دانشور شيراز و مناطق اطراف
آن را ميبينيم. در «جننامه» و «کریستین و کید» هوشنگ گلشيري اصفهان را
ميشود ديد، يا در كارهاي محمود دولتآبادي مناطق روستايي خراسان، در
«همسايهها»ي احمد محمود اهواز و در «داستان يك شهر» محمود بندر لنگه ديده
ميشود. به هر كار خوبي كه نگاه كنيد، به مكان به خوبي پرداخته شده است.
اين نويسنده در ادامه خاطرنشان كرد: در داستانهاي ما به روستاها بيش از
شهرها پرداخته شده است؛ زيرا بسیاری داستاننويسهامان ریشهی روستایی
داشتهاند. البته روستاها چندان تشخص مكاني ندارند، به خاطر نداشتن
مكانهاي فرهنگي يا تاريخي مشخص و به همین دلیل، بسیاری از آنها که متعلق
به یک منطقه هستد، شبيه به هماند؛ مثلا اغلب روستاهای جنوب یا شمال شبیه
به هماند.
او در ادامه دربارهي تصوير تهران در آثار داستاني گفت: هر داستانی فقط
میتواند گوشههایی از تهران را بسازد؛ به همین دلیل هر چقدر هم که از
تهران و شهرهای دیگر نوشته شود، باز يك گوشه كنارهايي نادیده باقی میماند.
سناپور در پايان تأكيد كرد: البته طبيعي است كه يك رمان يا داستان همهي يك
شهر را نتواند بسازد و مقدار ساخته شدن شهر در هر داستانی برميگردد به
رئالیستی بودن، اجتماعی بودن، حجیم بودن، و برجسته بودن نقش شهر در آن
داستان.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر