صفحات

۱۳۹۰ مرداد ۲۹, شنبه

بانوی نقاش در حصر

 
بانوی نقاش در حصر

 مسیح علی نژاد/فیس بوک


زندان و حصر، تنها گذرگاهی که در آن مرد و زن برابر اند

*****
تنها میرحسین موسوی و شیخ مهدی کروبی نیستند که شش ماه به حصرِ حاکمیتِ زور گرفتار آمده اند، زهرا رهنورد و فاطمه کروبی که می توانستند مثل بسیاری دیگر اززنانِ سیاستمدارانِ امروز کنجِ عافیت بنشینند، از جمله کسانی هستند که تاریخِ حصرِ یک حکومتِ کودتا را دگرگون کردند. حالا در برگه ی افتخاراتِ جمهوری اسلامی ثبت است که این حکومت اینبار به مرد و زن حقِ برابر داده است، زندان و حصر در ایران تنها گذرگاهی است که در آن به مرد و زن سهمِ برابر می دهند. آنچنان که نسرین ستوده ها و مادران و زنان بسیاری اسیر می شوند بی آنکه کسی یادش باشد که فریادِ ارج نهادن به کرامتِ زن از سوی همین مدعیانِ مهرورزی اسلامی گوشِ فلک را کر کرده بود.

زنانی که مردسالارانِ جمهوری اسلامی از آنها نفرت دارند کم نیستند. یکی از آنها همین بانوی نقاش است که خیلی ها فراموش نمی کنند چشم های ریز اما لبریز از کینه ی رییس دولتی که چشم در چشمِ ملت دوخت و عکسِ ین زن در یک مناظره ی تلویزیونی را از جیب بیرون کشید و گفت: بگم؟ بگم؟

احمدی نژاد گفته باشد یا نه خیلی ها می دانستند که نفرت و هراسِ چهره های دگم محافظه کارانِ در قدرت، از زهرا رهنورد به مراتب بیشتر از نفرت و هراس شان از میرحسین موسوی بود و این را مهرانگیز کار چه به زیبایی گواهی داده است که در عین نقدِ دلنشین اش به این معترضِ در حصر می گوید: «سلام بر زهرا رهنورد که به جبران آن خویشتنداری ها و سکوت دیرینه سال، در خطرناکترین شرایط تاریخی به میدانی پا نهاده که من یکی شاهد بوده ام دست کم از ده سال پیش بر ضد او مین گذاری شده بود».


زهرا رهنورد پیش از حصر با شمار زیادی از خانواده های زندانیان و کشته شدگان، همگامی و همدردی کرده است و محصول این همدلی ها، عکس ها و خبرهایی بود از زندانیان و کشته شدگانی که در داخل ایران سانسور می شدند. در کنار هدف اصلی اش که روحیه بخشی به خانواده ها بود بی شک این این نکته را نیز می توان برشمرد که او می دانست باید به کسانی که توسطِ یک حکومت انکار می شوند رسمیت داد تا به مرورِ زمان نام و نشانِ معترضان از بگو مگوهای رایجِ حاکمان حذف نشود و تنها یکی دو نام که شهرتِ بیشتری دارند بر سر میزِ مسولان و رسانه های جهان باقی نماند که انکارش برای حاکمیت آسان تر باشد.

برای همین زهرا رهنورد به شبنمِ سهرابی زنی که خودروی نیروی انتظامی در راهپیمایی روز عاشورا بدنش را له کرده است، نامه می نوشت، به به دیدار دختر هفت ساله اش می رفت تا انکارِ او برای حاکمیت آسان نباشد، برای شبنمِ مدد زاده می نوشت، به دیدارِ مادرِ احمد نعیم آبادی می رفت، سراغ همسرِ محرمِ چگینی که از کشته شدگانِ جنوب شهری را می گرفت تا یادمان باشد که باید پای مردمی که برای مبارزه هزینه داده اند ایستاد. صدایش همیشه برای حاکمیت گوش خراش بود.

بر خلاف میرحسین خط قرمزی برای بلند کردنِ صدایش در رسانه های خارجی هم نداشت. صریح و بی پرده در یکی از مصاحبه هایم گفته بود: اگر میرحسین رییس جمهور می شد جنبشی به این عظمت شکل نمی گرفت تا مطالبات عمیق ترِ یک ملتِ معترض اینچنین آشکار شود.

زهرا رهنورد زنی است که منتقدان بسیاری دارد و شاید این روزها که در حصر و حبس است خیلی ها خرسند اند اما هیچ حصر و حکومتی تا همیشه پایدار نخواهد ماند.

امروز روزِ میلادِ بانوی در حصر است و این عکس را که از روزهای پیش از حصر به یادگار داشتم اینجا منتشر می کنم تا حداقل یادِ خودم باشد که حالا تاریخ، بوم نقاشیِ ماست و هر یک از ما جدا جدا نقشِ خویش را در شکستنِ حصر و حصاری که به روی هم وطنان مان می کشند، ثبت خواهیم کرد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر